Log in
Latest topics
Statistics
We have 24 registered usersThe newest registered user is quibernh
Our users have posted a total of 2246 messages in 615 subjects
انجیل لوقا به زبان فارسی(ترجمه هزاره نو_انجیل عهد جدید)
Page 4 of 5 • 1, 2, 3, 4, 5
Re: انجیل لوقا به زبان فارسی(ترجمه هزاره نو_انجیل عهد جدید)
توانگر و ایلعازَر فقیر
توانگری بود که جامه از ارغوان و کتان لطیف بهتن میکرد و همهروزه به خوشگذرانی مشغول بود.فقیری ایلعازَر نام را بر درِ خانۀ او مینهادند که بدنش پوشیده از جراحت بود.ایلعازَر آرزو داشت با خردههای غذا که از سفرۀ آن توانگر فرومیافتاد، خود را سیر کند. حتی سگان نیز میآمدند و زخمهایش را میلیسیدند.باری، آن فقیر مُرد و فرشتگان او را به جوار ابراهیم بردند. توانگر نیز مُرد و او را دفن کردند.امّا چون چشم در جهان مردگان گشود، خود را در عذاب یافت. از دور، ابراهیم را دید و ایلعازَر را در جوارش.پس با صدای بلند گفت: ای پدر من ابراهیم، بر من ترحم کن و ایلعازَر را بفرست تا نوک انگشت خود را در آب تَر کند و زبانم را خنک سازد، زیرا در این آتش عذاب میکشم.امّا ابراهیم پاسخ داد: ای فرزند، بهیادآر که تو در زندگی، از هرچیز خوب بهرهمند شدی، حالآنکه چیزهای بد نصیب ایلعازَر شد. اکنون او اینجا در آسایش است و تو در عذاب.از این گذشته، بین ما و شما پرتگاهی هست؛ آنان که بخواهند از اینجا نزد تو آیند نتوانند، و آنان نیز که آنجایند نتوانند نزد ما آیند.? گفت: پس، ای پدر، تمنا اینکه ایلعازَر را به خانۀ پدرم بفرستی،زیرا مرا پنج برادر است. او را بفرست تا برادرانم را هشدار دهد، مبادا آنان نیز به این مکان عذاب درافتند.ابراهیم پاسخ داد: آنها موسی و انبیا را دارند، پس به سخنان ایشان گوش فرادهند.گفت: نه، ای پدر ما ابراهیم، بلکه اگر کسی از مردگان نزد آنها برود، توبه خواهند کرد.ابراهیم به او گفت: اگر به موسی و انبیا گوش نسپارند، حتی اگر کسی از مردگان زنده شود، مجاب نخواهند شد.(19_31)
توانگری بود که جامه از ارغوان و کتان لطیف بهتن میکرد و همهروزه به خوشگذرانی مشغول بود.فقیری ایلعازَر نام را بر درِ خانۀ او مینهادند که بدنش پوشیده از جراحت بود.ایلعازَر آرزو داشت با خردههای غذا که از سفرۀ آن توانگر فرومیافتاد، خود را سیر کند. حتی سگان نیز میآمدند و زخمهایش را میلیسیدند.باری، آن فقیر مُرد و فرشتگان او را به جوار ابراهیم بردند. توانگر نیز مُرد و او را دفن کردند.امّا چون چشم در جهان مردگان گشود، خود را در عذاب یافت. از دور، ابراهیم را دید و ایلعازَر را در جوارش.پس با صدای بلند گفت: ای پدر من ابراهیم، بر من ترحم کن و ایلعازَر را بفرست تا نوک انگشت خود را در آب تَر کند و زبانم را خنک سازد، زیرا در این آتش عذاب میکشم.امّا ابراهیم پاسخ داد: ای فرزند، بهیادآر که تو در زندگی، از هرچیز خوب بهرهمند شدی، حالآنکه چیزهای بد نصیب ایلعازَر شد. اکنون او اینجا در آسایش است و تو در عذاب.از این گذشته، بین ما و شما پرتگاهی هست؛ آنان که بخواهند از اینجا نزد تو آیند نتوانند، و آنان نیز که آنجایند نتوانند نزد ما آیند.? گفت: پس، ای پدر، تمنا اینکه ایلعازَر را به خانۀ پدرم بفرستی،زیرا مرا پنج برادر است. او را بفرست تا برادرانم را هشدار دهد، مبادا آنان نیز به این مکان عذاب درافتند.ابراهیم پاسخ داد: آنها موسی و انبیا را دارند، پس به سخنان ایشان گوش فرادهند.گفت: نه، ای پدر ما ابراهیم، بلکه اگر کسی از مردگان نزد آنها برود، توبه خواهند کرد.ابراهیم به او گفت: اگر به موسی و انبیا گوش نسپارند، حتی اگر کسی از مردگان زنده شود، مجاب نخواهند شد.(19_31)
Re: انجیل لوقا به زبان فارسی(ترجمه هزاره نو_انجیل عهد جدید)
بخشایش، ایمان، وظیفه
17)آنگاه به شاگردان خود گفت: از لغزشها گریزی نیست، امّا وای بر کسی که آنها را سبب گردد.او را بهتر آن میبود که سنگ آسیایی به گردنش بیاویزند و به دریا افکنند تا اینکه سبب لغزش یکی از این کوچکان شود.پس مراقب خود باشید. اگر برادرت گناه کند، او را توبیخ کن، و اگر توبه کرد، ببخشایش.اگر هفت بار در روز به تو گناه ورزد، و هفت بار نزد تو بازآید و گوید: توبه میکنم، او را ببخشا.
رسولان به خداوند گفتند: ایمان ما را بیفزا! خداوند پاسخ داد: اگر ایمانی به کوچکی دانۀ خردل داشته باشید، میتوانید به این درخت توت بگویید از ریشه برآمده در دریا کاشته شود، و از شما فرمان خواهد برد.
کیست از شما که چون خدمتکارش از شخم زدن یا چرانیدن گوسفندان در صحرا بازگردد، او را گوید: بیا، بنشین و بخور؟آیا نخواهد گفت: شام مرا آماده کن و کمر به پذیراییام بربند تا بخورم و بیاشامم، و بعد تو بخور و بیاشام؟آیا منّت از خدمتکار خود خواهد برد که فرمانش را بهجای آورده است؟پس، شما نیز چون آنچه به شما فرمان داده شده است، بهجای آوردید، بگویید: ?خدمتکارانی نالایقیم و تنها انجام وظیفه کردهایم.(1_10)
17)آنگاه به شاگردان خود گفت: از لغزشها گریزی نیست، امّا وای بر کسی که آنها را سبب گردد.او را بهتر آن میبود که سنگ آسیایی به گردنش بیاویزند و به دریا افکنند تا اینکه سبب لغزش یکی از این کوچکان شود.پس مراقب خود باشید. اگر برادرت گناه کند، او را توبیخ کن، و اگر توبه کرد، ببخشایش.اگر هفت بار در روز به تو گناه ورزد، و هفت بار نزد تو بازآید و گوید: توبه میکنم، او را ببخشا.
رسولان به خداوند گفتند: ایمان ما را بیفزا! خداوند پاسخ داد: اگر ایمانی به کوچکی دانۀ خردل داشته باشید، میتوانید به این درخت توت بگویید از ریشه برآمده در دریا کاشته شود، و از شما فرمان خواهد برد.
کیست از شما که چون خدمتکارش از شخم زدن یا چرانیدن گوسفندان در صحرا بازگردد، او را گوید: بیا، بنشین و بخور؟آیا نخواهد گفت: شام مرا آماده کن و کمر به پذیراییام بربند تا بخورم و بیاشامم، و بعد تو بخور و بیاشام؟آیا منّت از خدمتکار خود خواهد برد که فرمانش را بهجای آورده است؟پس، شما نیز چون آنچه به شما فرمان داده شده است، بهجای آوردید، بگویید: ?خدمتکارانی نالایقیم و تنها انجام وظیفه کردهایم.(1_10)
Re: انجیل لوقا به زبان فارسی(ترجمه هزاره نو_انجیل عهد جدید)
شفای ده جذامی
عیسی بر سر راه خود به اورشلیم، از حدّ سامره و جلیل میگذشت.پس چون به دهی وارد میشد، ده جذامی به او برخوردند. آنها دور ایستادهبا صدای بلند فریاد برآوردند: ?ای عیسی، ای استاد، بر ما ترحم کن.چون عیسی آنها را دید، گفت: ?بروید و خود را به کاهن بنمایید. آنها بهراه افتادند و در میانۀ راه از جذام پاک شدند.یکی از آنها چون دید شفا یافته است، در حالی که با صدای بلند خدا را ستایش میکرد، بازگشت و خود را بهپای عیسی افکند و او را سپاس گفت. آن جذامی سامری بود.عیسی فرمود: مگر آن ده تن همه پاک نشدند؟ پس نُه تن دیگر کجایند؟آیا بهجز این غریبه، کسی دیگر بازنگشت تا خدا را سپاس گوید؟سپس به او گفت: برخیز و برو، ایمانت تو را شفا داده است.(11_19)
عیسی بر سر راه خود به اورشلیم، از حدّ سامره و جلیل میگذشت.پس چون به دهی وارد میشد، ده جذامی به او برخوردند. آنها دور ایستادهبا صدای بلند فریاد برآوردند: ?ای عیسی، ای استاد، بر ما ترحم کن.چون عیسی آنها را دید، گفت: ?بروید و خود را به کاهن بنمایید. آنها بهراه افتادند و در میانۀ راه از جذام پاک شدند.یکی از آنها چون دید شفا یافته است، در حالی که با صدای بلند خدا را ستایش میکرد، بازگشت و خود را بهپای عیسی افکند و او را سپاس گفت. آن جذامی سامری بود.عیسی فرمود: مگر آن ده تن همه پاک نشدند؟ پس نُه تن دیگر کجایند؟آیا بهجز این غریبه، کسی دیگر بازنگشت تا خدا را سپاس گوید؟سپس به او گفت: برخیز و برو، ایمانت تو را شفا داده است.(11_19)
Re: انجیل لوقا به زبان فارسی(ترجمه هزاره نو_انجیل عهد جدید)
آمدن پادشاهی خدا
عیسی در پاسخ فَریسیان که پرسیده بودند پادشاهی خدا کی خواهد آمد، گفت: آمدن پادشاهی خدا را نمیتوان به مشاهده دریافت،و کسی نخواهد گفت اینجا یا آنجاست، زیرا پادشاهی خدا در میان شماست.
سپس به شاگردان گفت: زمانی میآید که آرزو خواهید کرد یکی از روزهای پسر انسان را ببینید، امّا نخواهید دید.مردم به شما خواهند گفت: او اینجاست، یا او آنجاست. امّا در پی آنها مروید.زیرا همچنانکه صاعقه در یک آن میدرخشد و آسمان را از کران تا کران روشن میکند، پسر انسان نیز در روز خود چنین خواهد بود.امّا نخست میباید رنج بسیار کشد و از سوی این نسل طرد شود.روزهای پسر انسان همچون روزهای نوح خواهد بود.مردم میخوردند و مینوشیدند و زن میگرفتند و شوهر میکردند تا آن روز که نوح به کشتی درآمد. آنگاه سیل برخاست و همه را هلاک کرد.در زمان لوط نیز چنین بود. مردم سرگرم خوردن و نوشیدن و خرید و فروش و زراعت و عمارت بودند.امّا روزی که لوط سُدوم را ترک گفت، آتش و گوگرد از آسمان بارید و همه را هلاک کرد.روز ظهور پسر انسان به همینگونه خواهد بود.در آن روز، کسی که بر بام خانهاش باشد و اثاثهاش در درون خانه، برای برداشتن آنها فرود نیاید. و آن که در مزرعه باشد نیز به خانه بازنگردد.زن لوط را بهیادآرید! هرکه بخواهد جان خویش را حفظ کند، آن را از دست خواهد داد، و هرکه جان خویش را از دست بدهد، آن را محفوظ خواهد داشت.به شما میگویم، در آن شب از دو تن که بر یک بسترند، یکی برگرفته و دیگری واگذاشته خواهد شد.و از دو زن که در یک جا گندم آسیا میکنند، یکی برگرفته و دیگری واگذاشته خواهد شد. نیز از دو مرد که در مزرعهاند، یکی برگرفته و دیگری واگذاشته خواهد شد.پرسیدند: کجا، ای خداوند؟ پاسخ گفت: هرجا لاشهای باشد، لاشخوران در آنجا گردمیآیند!(20_37)
عیسی در پاسخ فَریسیان که پرسیده بودند پادشاهی خدا کی خواهد آمد، گفت: آمدن پادشاهی خدا را نمیتوان به مشاهده دریافت،و کسی نخواهد گفت اینجا یا آنجاست، زیرا پادشاهی خدا در میان شماست.
سپس به شاگردان گفت: زمانی میآید که آرزو خواهید کرد یکی از روزهای پسر انسان را ببینید، امّا نخواهید دید.مردم به شما خواهند گفت: او اینجاست، یا او آنجاست. امّا در پی آنها مروید.زیرا همچنانکه صاعقه در یک آن میدرخشد و آسمان را از کران تا کران روشن میکند، پسر انسان نیز در روز خود چنین خواهد بود.امّا نخست میباید رنج بسیار کشد و از سوی این نسل طرد شود.روزهای پسر انسان همچون روزهای نوح خواهد بود.مردم میخوردند و مینوشیدند و زن میگرفتند و شوهر میکردند تا آن روز که نوح به کشتی درآمد. آنگاه سیل برخاست و همه را هلاک کرد.در زمان لوط نیز چنین بود. مردم سرگرم خوردن و نوشیدن و خرید و فروش و زراعت و عمارت بودند.امّا روزی که لوط سُدوم را ترک گفت، آتش و گوگرد از آسمان بارید و همه را هلاک کرد.روز ظهور پسر انسان به همینگونه خواهد بود.در آن روز، کسی که بر بام خانهاش باشد و اثاثهاش در درون خانه، برای برداشتن آنها فرود نیاید. و آن که در مزرعه باشد نیز به خانه بازنگردد.زن لوط را بهیادآرید! هرکه بخواهد جان خویش را حفظ کند، آن را از دست خواهد داد، و هرکه جان خویش را از دست بدهد، آن را محفوظ خواهد داشت.به شما میگویم، در آن شب از دو تن که بر یک بسترند، یکی برگرفته و دیگری واگذاشته خواهد شد.و از دو زن که در یک جا گندم آسیا میکنند، یکی برگرفته و دیگری واگذاشته خواهد شد. نیز از دو مرد که در مزرعهاند، یکی برگرفته و دیگری واگذاشته خواهد شد.پرسیدند: کجا، ای خداوند؟ پاسخ گفت: هرجا لاشهای باشد، لاشخوران در آنجا گردمیآیند!(20_37)
Re: انجیل لوقا به زبان فارسی(ترجمه هزاره نو_انجیل عهد جدید)
مَثَل بیوهزن سمج
18)عیسی برای شاگردان مَثَلی آورد تا نشان دهد که باید همیشه دعا کنند و هرگز دلسرد نشوند.فرمود: در شهری قاضیای بود که نه از خدا باکی داشت، نه به خلق خدا توجهی.در همان شهر بیوهزنی بود که پیوسته نزدش میآمد و از او میخواست دادش از دشمن بستاند.قاضی چندگاهی به او اعتنا نکرد. امّا سرانجام با خود گفت: هرچند از خدا باکی ندارم و به خلق خدا نیز بیتوجهم،امّا چون این بیوهزن مدام زحمتم میدهد، دادش میستانم، مبادا پیوسته بیاید و مرا بهستوه آورد! آنگاه خداوند فرمود: شنیدید این قاضی بیانصاف چه گفت؟حال، آیا خدا به دادِ برگزیدگان خود که روز و شب به درگاه او فریاد برمیآورند، نخواهد رسید؟ آیا این کار را همچنان به تأخیر خواهد افکند؟به شما میگویم که بزودی به داد ایشان خواهد رسید. امّا هنگامی که پسر انسان آید، آیا ایمان بر زمین خواهد یافت؟(1_
18)عیسی برای شاگردان مَثَلی آورد تا نشان دهد که باید همیشه دعا کنند و هرگز دلسرد نشوند.فرمود: در شهری قاضیای بود که نه از خدا باکی داشت، نه به خلق خدا توجهی.در همان شهر بیوهزنی بود که پیوسته نزدش میآمد و از او میخواست دادش از دشمن بستاند.قاضی چندگاهی به او اعتنا نکرد. امّا سرانجام با خود گفت: هرچند از خدا باکی ندارم و به خلق خدا نیز بیتوجهم،امّا چون این بیوهزن مدام زحمتم میدهد، دادش میستانم، مبادا پیوسته بیاید و مرا بهستوه آورد! آنگاه خداوند فرمود: شنیدید این قاضی بیانصاف چه گفت؟حال، آیا خدا به دادِ برگزیدگان خود که روز و شب به درگاه او فریاد برمیآورند، نخواهد رسید؟ آیا این کار را همچنان به تأخیر خواهد افکند؟به شما میگویم که بزودی به داد ایشان خواهد رسید. امّا هنگامی که پسر انسان آید، آیا ایمان بر زمین خواهد یافت؟(1_
Re: انجیل لوقا به زبان فارسی(ترجمه هزاره نو_انجیل عهد جدید)
مَثَل فَریسی و خراجگیر
آنگاه برای برخی که از پارسایی خویش مطمئن بودند و بر دیگران به دیدۀ تحقیر مینگریستند، این مَثَل را آورد: دو تن برای عبادت به معبد رفتند، یکی فَریسی، دیگری خراجگیر.فَریسی ایستاد و با خود چنین دعا کرد: خدایا، تو را شکر میگویم که همچون دیگر مردمان دزد و بدکاره و زناکار نیستم، و نه مانند این خراجگیرم.دو بار در هفته روزه میگیرم و از هرچه بهدست میآورم، دهیک میدهم.امّا آن خراجگیر دور ایستاد و نخواست حتی چشمان خود را بهسوی آسمان بلند کند، بلکه بر سینۀ خود میکوفت و میگفت: خدایا، بر منِ گناهکار رحم کن.به شما میگویم که این مرد، و نه آن دیگر، پارسا شمرده شده به خانه رفت. زیرا هرکه خود را برافرازد، خوار خواهد شد، و هرکه خود را خوار سازد، سرافراز خواهد گردید.(9_14)
آنگاه برای برخی که از پارسایی خویش مطمئن بودند و بر دیگران به دیدۀ تحقیر مینگریستند، این مَثَل را آورد: دو تن برای عبادت به معبد رفتند، یکی فَریسی، دیگری خراجگیر.فَریسی ایستاد و با خود چنین دعا کرد: خدایا، تو را شکر میگویم که همچون دیگر مردمان دزد و بدکاره و زناکار نیستم، و نه مانند این خراجگیرم.دو بار در هفته روزه میگیرم و از هرچه بهدست میآورم، دهیک میدهم.امّا آن خراجگیر دور ایستاد و نخواست حتی چشمان خود را بهسوی آسمان بلند کند، بلکه بر سینۀ خود میکوفت و میگفت: خدایا، بر منِ گناهکار رحم کن.به شما میگویم که این مرد، و نه آن دیگر، پارسا شمرده شده به خانه رفت. زیرا هرکه خود را برافرازد، خوار خواهد شد، و هرکه خود را خوار سازد، سرافراز خواهد گردید.(9_14)
Re: انجیل لوقا به زبان فارسی(ترجمه هزاره نو_انجیل عهد جدید)
عیسی و کودکان
مردم حتی نوزادان را نزد عیسی میآوردند تا بر آنها دست بگذارد. شاگردان چون این را دیدند، مردم را سرزنش کردند.امّا عیسی آنان را نزد خود فراخواند و گفت: بگذارید کودکان نزد من آیند؛ ایشان را بازمدارید، زیرا پادشاهی خدا از آنِ چنین کسان است.آمین، به شما میگویم، هرکه پادشاهی خدا را همچون کودکی نپذیرد، هرگز بدان راه نخواهد یافت.(15_17)
مردم حتی نوزادان را نزد عیسی میآوردند تا بر آنها دست بگذارد. شاگردان چون این را دیدند، مردم را سرزنش کردند.امّا عیسی آنان را نزد خود فراخواند و گفت: بگذارید کودکان نزد من آیند؛ ایشان را بازمدارید، زیرا پادشاهی خدا از آنِ چنین کسان است.آمین، به شما میگویم، هرکه پادشاهی خدا را همچون کودکی نپذیرد، هرگز بدان راه نخواهد یافت.(15_17)
Re: انجیل لوقا به زبان فارسی(ترجمه هزاره نو_انجیل عهد جدید)
رئیس ثروتمند
یکی از رئیسان از او پرسید: استاد نیکو، چه کنم تا وارث حیات جاویدان شوم؟عیسی پاسخ داد: چرا مرا نیکو میخوانی؟ هیچکس نیکو نیست جز خدا فقط.احکام را میدانی: زنا مکن، قتل مکن، دزدی مکن، شهادت دروغ مده، پدر و مادر خود را گرامیدار.گفت: همۀ اینها را از کودکی بهجا آوردهام. عیسی چون این را شنید، گفت: هنوز یک چیز کم داری؛ آنچه داری بفروش و بهایش را میان تنگدستان تقسیم کن، که در آسمان گنج خواهی داشت. آنگاه بیا و از من پیروی کن.آن مرد چون این را شنید، اندوهگین شد، زیرا ثروت بسیار داشت.عیسی به او نگاه کرد و گفت: چه دشوار است راه یافتن ثروتمندان به پادشاهی خدا! گذشتن شتر از سوراخ سوزن آسانتر است از راهیابی شخص ثروتمند به پادشاهی خدا.
کسانی که این را شنیدند، پرسیدند: پس چه کسی میتواند نجات یابد؟فرمود: آنچه برای انسان ناممکن است، برای خدا ممکن است.
پِطرُس گفت: ما که خانه و کاشانۀ خود را ترک گفتیم تا از تو پیروی کنیم! عیسی به ایشان گفت: آمین، به شما میگویم، کسی نیست که خانه یا زن یا برادران یا والدین یا فرزندان را بهخاطر پادشاهی خدا ترک کند،و در همین عصر چند برابر بهدست نیاورد، و در عصر آینده نیز از حیات جاویدان بهرهمند نگردد.(18_30)
یکی از رئیسان از او پرسید: استاد نیکو، چه کنم تا وارث حیات جاویدان شوم؟عیسی پاسخ داد: چرا مرا نیکو میخوانی؟ هیچکس نیکو نیست جز خدا فقط.احکام را میدانی: زنا مکن، قتل مکن، دزدی مکن، شهادت دروغ مده، پدر و مادر خود را گرامیدار.گفت: همۀ اینها را از کودکی بهجا آوردهام. عیسی چون این را شنید، گفت: هنوز یک چیز کم داری؛ آنچه داری بفروش و بهایش را میان تنگدستان تقسیم کن، که در آسمان گنج خواهی داشت. آنگاه بیا و از من پیروی کن.آن مرد چون این را شنید، اندوهگین شد، زیرا ثروت بسیار داشت.عیسی به او نگاه کرد و گفت: چه دشوار است راه یافتن ثروتمندان به پادشاهی خدا! گذشتن شتر از سوراخ سوزن آسانتر است از راهیابی شخص ثروتمند به پادشاهی خدا.
کسانی که این را شنیدند، پرسیدند: پس چه کسی میتواند نجات یابد؟فرمود: آنچه برای انسان ناممکن است، برای خدا ممکن است.
پِطرُس گفت: ما که خانه و کاشانۀ خود را ترک گفتیم تا از تو پیروی کنیم! عیسی به ایشان گفت: آمین، به شما میگویم، کسی نیست که خانه یا زن یا برادران یا والدین یا فرزندان را بهخاطر پادشاهی خدا ترک کند،و در همین عصر چند برابر بهدست نیاورد، و در عصر آینده نیز از حیات جاویدان بهرهمند نگردد.(18_30)
Re: انجیل لوقا به زبان فارسی(ترجمه هزاره نو_انجیل عهد جدید)
پیشگویی مجدد عیسی دربارۀ مرگ و رستاخیز خود
آنگاه آن دوازده تن را به کناری کشید و به ایشان گفت: اینک به اورشلیم میرویم. در آنجا هرآنچه انبیا دربارۀ پسر انسان نوشتهاند، بهانجام خواهد رسید.زیرا او را به غیریهودیان خواهند سپرد. آنها او را استهزا و توهین خواهند کرد و آبدهان بر او انداخته، تازیانهاش خواهند زد و خواهند کشت.امّا در روز سوّم برخواهد خاست.شاگردان هیچیک از اینها را درک نکردند. معنی سخن او از آنان پنهان بود و درنیافتند دربارۀ چه سخن میگوید.(31_34)
آنگاه آن دوازده تن را به کناری کشید و به ایشان گفت: اینک به اورشلیم میرویم. در آنجا هرآنچه انبیا دربارۀ پسر انسان نوشتهاند، بهانجام خواهد رسید.زیرا او را به غیریهودیان خواهند سپرد. آنها او را استهزا و توهین خواهند کرد و آبدهان بر او انداخته، تازیانهاش خواهند زد و خواهند کشت.امّا در روز سوّم برخواهد خاست.شاگردان هیچیک از اینها را درک نکردند. معنی سخن او از آنان پنهان بود و درنیافتند دربارۀ چه سخن میگوید.(31_34)
Re: انجیل لوقا به زبان فارسی(ترجمه هزاره نو_انجیل عهد جدید)
شفای فقیر نابینا
چون نزدیک اَریحا رسید، مردی نابینا بر کنار راه نشسته بود و گدایی میکرد.چون صدای جمعیتی را که از آنجا میگذشت شنید، پرسید: ?چه خبر است؟گفتند: عیسای ناصری در گذر است.او فریاد برکشید: ای عیسی، پسر داوود، بر من ترحم کن! کسانی که پیشاپیش جمعیت میرفتند، عتابش کردند و خواستند خاموش باشد. امّا او بیشتر فریاد برآورد که: ای پسر داوود، بر من ترحم کن! آنگاه عیسی بازایستاد و امر فرمود آن مرد را نزد او بیاورند. چون نزدیک آمد، عیسی از او پرسید: چه میخواهی برایت بکنم؟ گفت: سرور من، میخواهم بینا شوم.عیسی به او گفت: بینا شو! ایمانت تو را شفا داده است.کور هماندم بینایی خود را بازیافت و خدا را سپاسگویان، از پی عیسی شتافت. مردم چون این را دیدند، همگی خدا را سپاس گفتند.(35_43)
چون نزدیک اَریحا رسید، مردی نابینا بر کنار راه نشسته بود و گدایی میکرد.چون صدای جمعیتی را که از آنجا میگذشت شنید، پرسید: ?چه خبر است؟گفتند: عیسای ناصری در گذر است.او فریاد برکشید: ای عیسی، پسر داوود، بر من ترحم کن! کسانی که پیشاپیش جمعیت میرفتند، عتابش کردند و خواستند خاموش باشد. امّا او بیشتر فریاد برآورد که: ای پسر داوود، بر من ترحم کن! آنگاه عیسی بازایستاد و امر فرمود آن مرد را نزد او بیاورند. چون نزدیک آمد، عیسی از او پرسید: چه میخواهی برایت بکنم؟ گفت: سرور من، میخواهم بینا شوم.عیسی به او گفت: بینا شو! ایمانت تو را شفا داده است.کور هماندم بینایی خود را بازیافت و خدا را سپاسگویان، از پی عیسی شتافت. مردم چون این را دیدند، همگی خدا را سپاس گفتند.(35_43)
Re: انجیل لوقا به زبان فارسی(ترجمه هزاره نو_انجیل عهد جدید)
زَکّای خراجگیر
19)عیسی به اَریحا درآمد و از میان شهر میگذشت.در آنجا توانگری بود، زَکّا نام، رئیس خراجگیران.او میخواست ببیند عیسی کیست، امّا از کوتاهی قامت و ازدحام جمعیت نمیتوانست.از اینرو، پیش دوید و از درخت چناری بالا رفت تا او را ببیند، زیرا عیسی از آن راه میگذشت.چون عیسی به آن مکان رسید، بالا نگریست و به او گفت: زَکّا، بشتاب و پایین بیا که امروز باید در خانۀ تو بمانم.زَکّا بیدرنگ پایین آمد و با شادی او را پذیرفت.مردم چون این را دیدند، همگی لب به شکایت گشودند که: به خانۀ گناهکاری به میهمانی رفته است.و امّا زَکّا از جا برخاست و به خداوند گفت: سرور من، اینک نصف اموال خود را به فقرا میبخشم، و اگر چیزی به ناحق از کسی گرفته باشم، چهار برابر به او بازمیگردانم.عیسی فرمود: امروز نجات به این خانه آمده است، چراکه این مرد نیز فرزند ابراهیم است.زیرا پسر انسان آمده تا گمشده را بجوید و نجات بخشد.(1_10)
19)عیسی به اَریحا درآمد و از میان شهر میگذشت.در آنجا توانگری بود، زَکّا نام، رئیس خراجگیران.او میخواست ببیند عیسی کیست، امّا از کوتاهی قامت و ازدحام جمعیت نمیتوانست.از اینرو، پیش دوید و از درخت چناری بالا رفت تا او را ببیند، زیرا عیسی از آن راه میگذشت.چون عیسی به آن مکان رسید، بالا نگریست و به او گفت: زَکّا، بشتاب و پایین بیا که امروز باید در خانۀ تو بمانم.زَکّا بیدرنگ پایین آمد و با شادی او را پذیرفت.مردم چون این را دیدند، همگی لب به شکایت گشودند که: به خانۀ گناهکاری به میهمانی رفته است.و امّا زَکّا از جا برخاست و به خداوند گفت: سرور من، اینک نصف اموال خود را به فقرا میبخشم، و اگر چیزی به ناحق از کسی گرفته باشم، چهار برابر به او بازمیگردانم.عیسی فرمود: امروز نجات به این خانه آمده است، چراکه این مرد نیز فرزند ابراهیم است.زیرا پسر انسان آمده تا گمشده را بجوید و نجات بخشد.(1_10)
Re: انجیل لوقا به زبان فارسی(ترجمه هزاره نو_انجیل عهد جدید)
مَثَل پادشاه و ده خادم
در همانحال که آنان به این سخنان گوش فرامیدادند، عیسی در ادامۀ سخن، مَثَلی آورد، زیرا نزدیک اورشلیم بود و مردم گمان میکردند پادشاهی خدا در همان زمان ظهور خواهد کرد.پس گفت: نجیبزادهای به سرزمینی دوردست رفت تا به مقام شاهی منصوب شود و سپس بازگردد.پس، ده تن از خادمان خود را فراخواند و به هریک سکهای طلا داد و گفت: تا بازگشت من با این پول تجارت کنید.امّا مردمانی که قرار بود بر ایشان حکومت کند، از وی نفرت داشتند؛ آنان از پس او قاصدانی فرستادند با این پیغام که: ما نمیخواهیم این شخص بر ما حکومت کند.با اینهمه، او به مقام شاهی منصوب شد و به ولایت خویش بازگشت. پس فرمود خادمانی را که به ایشان سرمایه داده بود، فراخوانند تا دریابد هریک چقدر سود کرده است.اوّلی آمد و گفت: سرورا، سکۀ تو ده سکۀ دیگر سود آورده است.به او گفت: آفرین، ای خادم نیکو! چون در اندک امین بودی، حکومت ده شهر را به تو میسپارم.دوّمی آمد و گفت: ?سرورا، سکۀ تو پنج سکۀ دیگر سود آورده است.به او نیز گفت: بر پنج شهر حکمرانی کن.سپس دیگری آمد و گفت: سرورا، اینک سکۀ تو! آن را در پارچهای پیچیده، نگاه داشتم.زیرا از تو میترسیدم، چون مردی سختگیری. آنچه نگذاشتهای، برمیگیری، و آنچه نکاشتهای، میدروی.به او گفت: ای خادم بدکاره، مطابق گفتۀ خودت بر تو حکم میکنم. تو که میدانستی مردی سختگیرم، آنچه نگذاشتهام برمیگیرم و آنچه نکاشتهام میدروم،چرا پول مرا به صرّافان ندادی تا چون بازگردم آن را با سود پس گیرم؟پس به حاضران گفت: سکه را از او بگیرید و به آن که ده سکه دارد، بدهید.به او گفتند: سرورا، او که خود ده سکه دارد! پاسخ داد: ?به شما میگویم که به هرکه دارد، بیشتر داده خواهد شد؛ امّا آن که ندارد، همان که دارد نیز از او گرفته خواهد شد.و اینک آن دشمنان مرا که نمیخواستند بر ایشان حکومت کنم بدینجا بیاورید و در برابر من بکشید.(11_27)
در همانحال که آنان به این سخنان گوش فرامیدادند، عیسی در ادامۀ سخن، مَثَلی آورد، زیرا نزدیک اورشلیم بود و مردم گمان میکردند پادشاهی خدا در همان زمان ظهور خواهد کرد.پس گفت: نجیبزادهای به سرزمینی دوردست رفت تا به مقام شاهی منصوب شود و سپس بازگردد.پس، ده تن از خادمان خود را فراخواند و به هریک سکهای طلا داد و گفت: تا بازگشت من با این پول تجارت کنید.امّا مردمانی که قرار بود بر ایشان حکومت کند، از وی نفرت داشتند؛ آنان از پس او قاصدانی فرستادند با این پیغام که: ما نمیخواهیم این شخص بر ما حکومت کند.با اینهمه، او به مقام شاهی منصوب شد و به ولایت خویش بازگشت. پس فرمود خادمانی را که به ایشان سرمایه داده بود، فراخوانند تا دریابد هریک چقدر سود کرده است.اوّلی آمد و گفت: سرورا، سکۀ تو ده سکۀ دیگر سود آورده است.به او گفت: آفرین، ای خادم نیکو! چون در اندک امین بودی، حکومت ده شهر را به تو میسپارم.دوّمی آمد و گفت: ?سرورا، سکۀ تو پنج سکۀ دیگر سود آورده است.به او نیز گفت: بر پنج شهر حکمرانی کن.سپس دیگری آمد و گفت: سرورا، اینک سکۀ تو! آن را در پارچهای پیچیده، نگاه داشتم.زیرا از تو میترسیدم، چون مردی سختگیری. آنچه نگذاشتهای، برمیگیری، و آنچه نکاشتهای، میدروی.به او گفت: ای خادم بدکاره، مطابق گفتۀ خودت بر تو حکم میکنم. تو که میدانستی مردی سختگیرم، آنچه نگذاشتهام برمیگیرم و آنچه نکاشتهام میدروم،چرا پول مرا به صرّافان ندادی تا چون بازگردم آن را با سود پس گیرم؟پس به حاضران گفت: سکه را از او بگیرید و به آن که ده سکه دارد، بدهید.به او گفتند: سرورا، او که خود ده سکه دارد! پاسخ داد: ?به شما میگویم که به هرکه دارد، بیشتر داده خواهد شد؛ امّا آن که ندارد، همان که دارد نیز از او گرفته خواهد شد.و اینک آن دشمنان مرا که نمیخواستند بر ایشان حکومت کنم بدینجا بیاورید و در برابر من بکشید.(11_27)
Re: انجیل لوقا به زبان فارسی(ترجمه هزاره نو_انجیل عهد جدید)
ورود شاهانه عیسی به اورشلیم
پس از این گفتار، عیسی پیشاپیش دیگران راه اورشلیم را در پیش گرفت.
چون به نزدیکی بیتفاجی و بیتعَنْیا که بر فراز کوهی بود رسید، دو تن از شاگردان خود را فرستاده گفت: به دهکدهای که پیش روی شماست، بروید. چون وارد شدید، کره الاغی را بسته خواهید یافت که تابهحال کسی بر آن سوار نشده است. آن را باز کنید و به اینجا بیاورید.اگر کسی از شما پرسید: چرا آن را باز میکنید؟ بگویید: خداوند بدان نیاز دارد.فرستادگان رفتند و همهچیز را چنان یافتند که عیسی گفته بود.و چون کره را باز میکردند، صاحبانش به ایشان گفتند: چرا کره را باز میکنید؟پاسخ دادند: خداوند بدان نیاز دارد.آنان کره را نزد عیسی آوردند. سپس رداهای خود را بر آن افکندند و عیسی را بر آن نشاندند.همچنان که عیسی پیش میراند، مردم رداهای خود را بر سر راه میگستردند.چون نزدیک سرازیری کوه زیتون رسید، جماعتِ شاگردان همگی شادمانه خدا را با صدای بلند بهخاطر همۀ معجزاتی که از او دیده بودند سپاس گفته،ندا دردادند که:
خجسته باد پادشاهی که به نام خداوند میآید!
صلح و سلامت در آسمان و جلال در عرشِ برین باد!
برخی از فَریسیان از میان جمعیت به عیسی گفتند: استاد، شاگردانت را عتاب کن! در پاسخ گفت: به شما میگویم اگر اینان خاموش شوند، سنگها به فریاد خواهند آمد!
پس چون به اورشلیم نزدیک شد و شهر را دید، بر آن گریست و گفت: ?کاش که تو، حتی تو، در این روز تشخیص میدادی که چه چیز برایت صلح و سلامت به ارمغان میآورد. امّا افسوس که از چشمانت پنهان گشته است.زمانی فراخواهد رسید که دشمنانت گرداگرد تو سنگر خواهند ساخت و از هرسو محاصرهات کرده، عرصه را بر تو تنگ خواهند نمود؛و تو و فرزندانت را در درونت به خاک و خون خواهند کشید. و سنگ بر سنگ بر جا نخواهند گذاشت؛ زیرا از موعد دیدار خداوند با خودت غافل ماندی.(28_44)
پس از این گفتار، عیسی پیشاپیش دیگران راه اورشلیم را در پیش گرفت.
چون به نزدیکی بیتفاجی و بیتعَنْیا که بر فراز کوهی بود رسید، دو تن از شاگردان خود را فرستاده گفت: به دهکدهای که پیش روی شماست، بروید. چون وارد شدید، کره الاغی را بسته خواهید یافت که تابهحال کسی بر آن سوار نشده است. آن را باز کنید و به اینجا بیاورید.اگر کسی از شما پرسید: چرا آن را باز میکنید؟ بگویید: خداوند بدان نیاز دارد.فرستادگان رفتند و همهچیز را چنان یافتند که عیسی گفته بود.و چون کره را باز میکردند، صاحبانش به ایشان گفتند: چرا کره را باز میکنید؟پاسخ دادند: خداوند بدان نیاز دارد.آنان کره را نزد عیسی آوردند. سپس رداهای خود را بر آن افکندند و عیسی را بر آن نشاندند.همچنان که عیسی پیش میراند، مردم رداهای خود را بر سر راه میگستردند.چون نزدیک سرازیری کوه زیتون رسید، جماعتِ شاگردان همگی شادمانه خدا را با صدای بلند بهخاطر همۀ معجزاتی که از او دیده بودند سپاس گفته،ندا دردادند که:
خجسته باد پادشاهی که به نام خداوند میآید!
صلح و سلامت در آسمان و جلال در عرشِ برین باد!
برخی از فَریسیان از میان جمعیت به عیسی گفتند: استاد، شاگردانت را عتاب کن! در پاسخ گفت: به شما میگویم اگر اینان خاموش شوند، سنگها به فریاد خواهند آمد!
پس چون به اورشلیم نزدیک شد و شهر را دید، بر آن گریست و گفت: ?کاش که تو، حتی تو، در این روز تشخیص میدادی که چه چیز برایت صلح و سلامت به ارمغان میآورد. امّا افسوس که از چشمانت پنهان گشته است.زمانی فراخواهد رسید که دشمنانت گرداگرد تو سنگر خواهند ساخت و از هرسو محاصرهات کرده، عرصه را بر تو تنگ خواهند نمود؛و تو و فرزندانت را در درونت به خاک و خون خواهند کشید. و سنگ بر سنگ بر جا نخواهند گذاشت؛ زیرا از موعد دیدار خداوند با خودت غافل ماندی.(28_44)
Re: انجیل لوقا به زبان فارسی(ترجمه هزاره نو_انجیل عهد جدید)
عیسی در معبد
سپس به صحن معبد درآمد و به بیرون راندن فروشندگان آغاز نمود،و به آنان گفت: چنین آمده است که خانۀ من خانۀ دعا خواهد بود؛ امّا شما آن را لانۀ راهزنان ساختهاید.
او هر روز در معبد تعلیم میداد. امّا سران کاهنان و علمای دین و مشایخ قوم در پی کشتن او بودند،ولی راهی برای انجام مقصود خود نمییافتند، زیرا مردم همه شیفتۀ سخنان او بودند.(45_48)
سپس به صحن معبد درآمد و به بیرون راندن فروشندگان آغاز نمود،و به آنان گفت: چنین آمده است که خانۀ من خانۀ دعا خواهد بود؛ امّا شما آن را لانۀ راهزنان ساختهاید.
او هر روز در معبد تعلیم میداد. امّا سران کاهنان و علمای دین و مشایخ قوم در پی کشتن او بودند،ولی راهی برای انجام مقصود خود نمییافتند، زیرا مردم همه شیفتۀ سخنان او بودند.(45_48)
Re: انجیل لوقا به زبان فارسی(ترجمه هزاره نو_انجیل عهد جدید)
سؤال دربارۀ اجازۀ عیسی
20)یکی از روزها که عیسی در صحن معبد مردم را تعلیم و بشارت میداد، سران کاهنان و علمای دین به همراه مشایخ نزدش آمدندو گفتند: به ما بگو، به چه حقّی این کارها را میکنی؟ چه کسی این حق را به تو داده است؟پاسخ داد: من نیز از شما پرسشی دارم؛ به من بگویید،۴آیا تعمید یحیی از آسمان بود یا از انسان؟آنها با هم شور کرده، گفتند: اگر بگوییم از آسمان بود، خواهد گفت، پس چرا به او ایمان نیاوردید؟و اگر بگوییم از انسان بود، مردم همگی سنگسارمان خواهند کرد، زیرا بر این اعتقادند که یحیی پیامبر بود.پس پاسخ دادند: نمیدانیم از کجاست.عیسی گفت: من نیز به شما نمیگویم به چه حقّی این کارها را میکنم.(1_
20)یکی از روزها که عیسی در صحن معبد مردم را تعلیم و بشارت میداد، سران کاهنان و علمای دین به همراه مشایخ نزدش آمدندو گفتند: به ما بگو، به چه حقّی این کارها را میکنی؟ چه کسی این حق را به تو داده است؟پاسخ داد: من نیز از شما پرسشی دارم؛ به من بگویید،۴آیا تعمید یحیی از آسمان بود یا از انسان؟آنها با هم شور کرده، گفتند: اگر بگوییم از آسمان بود، خواهد گفت، پس چرا به او ایمان نیاوردید؟و اگر بگوییم از انسان بود، مردم همگی سنگسارمان خواهند کرد، زیرا بر این اعتقادند که یحیی پیامبر بود.پس پاسخ دادند: نمیدانیم از کجاست.عیسی گفت: من نیز به شما نمیگویم به چه حقّی این کارها را میکنم.(1_
Re: انجیل لوقا به زبان فارسی(ترجمه هزاره نو_انجیل عهد جدید)
مَثَل باغبانان شرور
آنگاه این مَثَل را برای مردم آورد: ?مردی تاکستانی غَرْس کرد و آن را به چند باغبان اجاره داد و مدتی طولانی به سفر رفت.در موسم برداشت محصول، غلامی نزد باغبانان فرستاد تا مقداری از میوۀ تاکستان را به او بدهند. امّا باغبانان او را زدند و دست خالی بازگرداندند.پس غلامی دیگر فرستاد، امّا او را نیز زدند و با وی بیحرمتی کرده، دست خالی روانهاش نمودند.پس سوّمین بار غلامی فرستاد، امّا او را نیز مجروح کرده، بیرون افکندند.
پس صاحب باغ گفت: چه کنم؟ پسر محبوب خود را میفرستم؛ شاید او را حرمت بدارند.امّا باغبانان چون پسر را دیدند، با هم به مشورت نشسته، گفتند: این وارث است. بیایید او را بکشیم تا میراث از آنِ ما شود. پس او را از تاکستان بیرون افکنده، کشتند.
حالْ به گمان شما صاحب تاکستان با آنها چه خواهد کرد؟او خواهد آمد و باغبانان را هلاک کرده، تاکستان را به دیگران خواهد سپرد.? چون این را شنیدند، گفتند: ?چنین مباد! امّا او به آنان نگریست و گفت: پس معنی آن نوشته چیست که میگوید:
همان سنگی که معماران رد کردند،
سنگ اصلی بنا شده است؟
هرکه بر آن سنگ افتد، خُرد خواهد شد، و هرگاه آن سنگ بر کسی افتد، او را در هم خواهد شکست.علمای دین و سران کاهنان چون دریافتند این مَثَل را دربارۀ آنها میگوید، برآن شدند هماندم او را گرفتار کنند، امّا از مردم بیم داشتند.(9_18)
آنگاه این مَثَل را برای مردم آورد: ?مردی تاکستانی غَرْس کرد و آن را به چند باغبان اجاره داد و مدتی طولانی به سفر رفت.در موسم برداشت محصول، غلامی نزد باغبانان فرستاد تا مقداری از میوۀ تاکستان را به او بدهند. امّا باغبانان او را زدند و دست خالی بازگرداندند.پس غلامی دیگر فرستاد، امّا او را نیز زدند و با وی بیحرمتی کرده، دست خالی روانهاش نمودند.پس سوّمین بار غلامی فرستاد، امّا او را نیز مجروح کرده، بیرون افکندند.
پس صاحب باغ گفت: چه کنم؟ پسر محبوب خود را میفرستم؛ شاید او را حرمت بدارند.امّا باغبانان چون پسر را دیدند، با هم به مشورت نشسته، گفتند: این وارث است. بیایید او را بکشیم تا میراث از آنِ ما شود. پس او را از تاکستان بیرون افکنده، کشتند.
حالْ به گمان شما صاحب تاکستان با آنها چه خواهد کرد؟او خواهد آمد و باغبانان را هلاک کرده، تاکستان را به دیگران خواهد سپرد.? چون این را شنیدند، گفتند: ?چنین مباد! امّا او به آنان نگریست و گفت: پس معنی آن نوشته چیست که میگوید:
همان سنگی که معماران رد کردند،
سنگ اصلی بنا شده است؟
هرکه بر آن سنگ افتد، خُرد خواهد شد، و هرگاه آن سنگ بر کسی افتد، او را در هم خواهد شکست.علمای دین و سران کاهنان چون دریافتند این مَثَل را دربارۀ آنها میگوید، برآن شدند هماندم او را گرفتار کنند، امّا از مردم بیم داشتند.(9_18)
Re: انجیل لوقا به زبان فارسی(ترجمه هزاره نو_انجیل عهد جدید)
پرسش دربارۀ پرداخت خراج
پس عیسی را زیر نظر گرفتند و جاسوسانی نزد او فرستادند که خود را صدیق جلوه میدادند. آنها در پی این بودند که از سخنان عیسی دستاویزی برای تسلیم او به قدرت و اقتدار والی بیابند.پس جاسوسان از او پرسیدند: استاد، میدانیم که تو حقیقت را بیان میکنی و تعلیم میدهی، و از کسی جانبداری نمیکنی، بلکه راه خدا را بهدرستی میآموزانی.آیا پرداخت خراج به قیصر بر ما رواست یا نه؟امّا او به نیرنگ ایشان پی برد و گفت: دیناری به من نشان دهید. نقش و نام روی این سکه از آنِ کیست؟پاسخ دادند: از آنِ قیصر. به آنها گفت: مال قیصر را به قیصر بدهید و مال خدا را به خدا! بدینسان، نتوانستند در حضور مردم او را با گفتههایش به دام اندازند، و در شگفت از پاسخ او، خاموش ماندند.(20_26)
پس عیسی را زیر نظر گرفتند و جاسوسانی نزد او فرستادند که خود را صدیق جلوه میدادند. آنها در پی این بودند که از سخنان عیسی دستاویزی برای تسلیم او به قدرت و اقتدار والی بیابند.پس جاسوسان از او پرسیدند: استاد، میدانیم که تو حقیقت را بیان میکنی و تعلیم میدهی، و از کسی جانبداری نمیکنی، بلکه راه خدا را بهدرستی میآموزانی.آیا پرداخت خراج به قیصر بر ما رواست یا نه؟امّا او به نیرنگ ایشان پی برد و گفت: دیناری به من نشان دهید. نقش و نام روی این سکه از آنِ کیست؟پاسخ دادند: از آنِ قیصر. به آنها گفت: مال قیصر را به قیصر بدهید و مال خدا را به خدا! بدینسان، نتوانستند در حضور مردم او را با گفتههایش به دام اندازند، و در شگفت از پاسخ او، خاموش ماندند.(20_26)
Re: انجیل لوقا به زبان فارسی(ترجمه هزاره نو_انجیل عهد جدید)
سؤال دربارۀ قیامت
سپس تنی ند از صَدّوقیان که منکر قیامتند آمدند،و سؤالی از او کرده، گفتند: استاد، موسی برای ما نوشت که اگر برادر مردی بمیرد و از خود زنی بیفرزند بر جای نهد، آن مرد باید او را به زنی بگیرد تا نسلی برای برادرش باقی گذارد.باری، هفت برادر بودند. برادر نخستین زنی گرفت و بیفرزند مُرد.سپس دوّمین و بعد سوّمین او را به زنی گرفتند و به همینسان هر هفت برادر مردند، بیآنکه از خود فرزندی بر جای نهند.سرانجام آن زن نیز بمرد.حال، در قیامت، او زنِ کدامیک خواهد بود؟ زیرا هر هفت برادر او را به زنی گرفتند.
عیسی پاسخ داد: مردم این عصر زن میگیرند و شوهر میکنند.امّا آنان که شایستۀ رسیدن به عصر آینده و قیامت مردگان محسوب شوند، نه زن خواهند گرفت و نه شوهر خواهند کرد،و نه دیگر خواهند مرد؛ زیرا مانند فرشتگان خواهند بود. آنان فرزندان خدایند، چراکه فرزندان قیامتند.حقیقتِ برخاستن مردگان را حتی موسی نیز در شرح ماجرای بوتۀ سوزان آشکار میکند، آنجا که خداوند، خدای ابراهیم و خدای اسحاق و خدای یعقوب خوانده شده است.امّا او نه خدای مردگان، بلکه خدای زندگان است؛ زیرا نزد او همه زندهاند.بعضی از علمای دین در پاسخ گفتند: ?استاد، نیکو گفتی! و دیگر هیچکس جرئت نکرد پرسشی از او کند.(27_40)
سپس تنی ند از صَدّوقیان که منکر قیامتند آمدند،و سؤالی از او کرده، گفتند: استاد، موسی برای ما نوشت که اگر برادر مردی بمیرد و از خود زنی بیفرزند بر جای نهد، آن مرد باید او را به زنی بگیرد تا نسلی برای برادرش باقی گذارد.باری، هفت برادر بودند. برادر نخستین زنی گرفت و بیفرزند مُرد.سپس دوّمین و بعد سوّمین او را به زنی گرفتند و به همینسان هر هفت برادر مردند، بیآنکه از خود فرزندی بر جای نهند.سرانجام آن زن نیز بمرد.حال، در قیامت، او زنِ کدامیک خواهد بود؟ زیرا هر هفت برادر او را به زنی گرفتند.
عیسی پاسخ داد: مردم این عصر زن میگیرند و شوهر میکنند.امّا آنان که شایستۀ رسیدن به عصر آینده و قیامت مردگان محسوب شوند، نه زن خواهند گرفت و نه شوهر خواهند کرد،و نه دیگر خواهند مرد؛ زیرا مانند فرشتگان خواهند بود. آنان فرزندان خدایند، چراکه فرزندان قیامتند.حقیقتِ برخاستن مردگان را حتی موسی نیز در شرح ماجرای بوتۀ سوزان آشکار میکند، آنجا که خداوند، خدای ابراهیم و خدای اسحاق و خدای یعقوب خوانده شده است.امّا او نه خدای مردگان، بلکه خدای زندگان است؛ زیرا نزد او همه زندهاند.بعضی از علمای دین در پاسخ گفتند: ?استاد، نیکو گفتی! و دیگر هیچکس جرئت نکرد پرسشی از او کند.(27_40)
Re: انجیل لوقا به زبان فارسی(ترجمه هزاره نو_انجیل عهد جدید)
مسیح پسر کیست؟
سپس عیسی به آنان گفت: چگونه است که میگویند مسیح پسر داوود است؟چراکه داوود خود در کتاب مزامیر میگوید:
خداوند به خداوند من گفت:
بهدست راست من بنشین
تا آن هنگام که دشمنانت را کرسیِ زیر پایت سازم.?
اگر داوود او را خداوند میخواند، چگونه او میتواند پسر داوود باشد؟
در همان حال که مردم همه گوش فرامیدادند، عیسی به شاگردان خود گفت: از علمای دین برحذر باشید که دوست دارند در قبای بلند راه بروند و مردم در کوچه و بازار آنها را سلام گویند، و در کنیسهها بهترین جای را داشته باشند و در ضیافتها بر صدر مجلس بنشینند.از سویی خانههای بیوهزنان را غارت میکنند و از دیگرسو، برای تظاهر، دعای خود را طول میدهند. مکافات اینان بسی سختتر خواهد بود.(41_47)
سپس عیسی به آنان گفت: چگونه است که میگویند مسیح پسر داوود است؟چراکه داوود خود در کتاب مزامیر میگوید:
خداوند به خداوند من گفت:
بهدست راست من بنشین
تا آن هنگام که دشمنانت را کرسیِ زیر پایت سازم.?
اگر داوود او را خداوند میخواند، چگونه او میتواند پسر داوود باشد؟
در همان حال که مردم همه گوش فرامیدادند، عیسی به شاگردان خود گفت: از علمای دین برحذر باشید که دوست دارند در قبای بلند راه بروند و مردم در کوچه و بازار آنها را سلام گویند، و در کنیسهها بهترین جای را داشته باشند و در ضیافتها بر صدر مجلس بنشینند.از سویی خانههای بیوهزنان را غارت میکنند و از دیگرسو، برای تظاهر، دعای خود را طول میدهند. مکافات اینان بسی سختتر خواهد بود.(41_47)
Re: انجیل لوقا به زبان فارسی(ترجمه هزاره نو_انجیل عهد جدید)
هدیۀ بیوهزن فقیر
21)عیسی به اطراف نگریست و ثروتمندانی را دید که هدایای خود را در صندوق بیتالمالِ معبد میانداختند.در آن میان بیوهزنی فقیر را نیز دید که دو سکۀ ناچیزِ مسی در صندوق انداخت.عیسی گفت: براستی به شما میگویم، این بیوهزن فقیر از همۀ آنان بیشتر داد.زیرا آنان جملگی از فزونی دارایی خویش دادند، امّا این زن در تنگدستی خود، تمامی روزی خویش را داد.(1_4)
21)عیسی به اطراف نگریست و ثروتمندانی را دید که هدایای خود را در صندوق بیتالمالِ معبد میانداختند.در آن میان بیوهزنی فقیر را نیز دید که دو سکۀ ناچیزِ مسی در صندوق انداخت.عیسی گفت: براستی به شما میگویم، این بیوهزن فقیر از همۀ آنان بیشتر داد.زیرا آنان جملگی از فزونی دارایی خویش دادند، امّا این زن در تنگدستی خود، تمامی روزی خویش را داد.(1_4)
Re: انجیل لوقا به زبان فارسی(ترجمه هزاره نو_انجیل عهد جدید)
نشانههای پایان عصر حاضر
چون برخی در وصف معبد سخن میگفتند که چگونه با سنگهای زیبا و هدایای وقف شده مزیّن است، عیسی گفت: زمانی خواهد آمد که از آنچه اینجا میبینید، سنگی بر سنگ دیگر نخواهد ماند بلکه همه فروخواهد ریخت.
پرسیدند: استاد، این وقایع کِی روی خواهد داد و نشانۀ نزدیک شدن آنها چیست؟پاسخ داد: بهوش باشید که گمراه نشوید؛ زیرا بسیاری به نام من خواهند آمد و خواهند گفت: من همانم و زمان موعود فرارسیده است.از آنها پیروی مکنید.
و چون خبر جنگها و آشوبها را میشنوید، نهراسید. زیرا میباید نخست چنین وقایعی رخ دهد، ولی پایان کار بلافاصله فرانخواهد رسید.سپس به آنها گفت: قومی بر قوم دیگر و حکومتی بر حکومت دیگر برخواهند خاست.زلزلههای بزرگ و قحطی و طاعون در جایهای گوناگون خواهد آمد، و وقایع هولناک روی داده، نشانههای مهیب از آسمان ظاهر خواهد شد.
امّا پیش از اینهمه، شما را گرفتار کرده، آزار خواهند رسانید و به کنیسهها و زندانها خواهند سپرد، و بهخاطر نام من، شما را نزد پادشاهان و والیان خواهند بردو اینگونه فرصت خواهید یافت تا شهادت دهید.این را آویزۀ گوش سازید که پیشاپیش نگران نباشید در دفاع از خود چه بگویید.زیرا به شما کلام و حکمتی خواهم داد که هیچیک از دشمنانتان را یارای مقاومت یا مخالفت با آن نباشد.حتی والدین و برادرانتان، و خویشان و دوستانتان شما را تسلیم دشمن خواهند کرد و برخی از شما را خواهند کشت.مردم همه بهخاطر نام من از شما نفرت خواهند داشت.امّا مویی از سرتان گُم نخواهد شد.با پایداری، جان خود را نجات خواهید داد.
چون بینید اورشلیم به محاصرۀ سپاهیان درآمده، بدانید که ویرانی آن نزدیک است.آنگاه آنان که در یهودیه باشند به کوهها بگریزند و آنان که در شهر باشند از شهر بیرون شوند، و آنان که در دشت و صحرا باشند به شهر درنیایند.زیرا آن روزها، روزهای مکافات است که در آن هرآنچه نوشته شده تحقق خواهد یافت.وای بر زنان آبستن و مادران شیرده در آن روزها! زیرا مصیبتی عظیم دامنگیر این سرزمین خواهد شد و این قوم به غضب الهی دچار خواهند گشت.بهدم شمشیر خواهند افتاد و در میان همۀ قومهای دیگر به اسارت برده خواهند شد و اورشلیم لگدمالِ غیریهودیان خواهد گشت تا آنگاه که دوران غیریهودیان تحقق یابد.
نشانههایی در خورشید و ماه و ستارگان پدید خواهد آمد. بر زمین، قومها از جوش و خروش دریا پریشان و مشوش خواهند شد.مردم از تصور آنچه باید بر دنیا حادث شود، از فرط وحشت بیهوش خواهند شد، زیرا نیروهای آسمان به لرزه درخواهد آمد.آنگاه پسر انسان را خواهند دید که با قدرت و جلال عظیم در ابری میآید.چون این امور آغاز شود، راست بایستید و سرهای خود را بالا بگیرید، زیرا رهایی شما نزدیک است!
و این مَثَل را برای آنها آورد: درخت انجیر و درختان دیگر را در نظر آورید.به محض اینکه برگ میدهند، میتوانید ببینید و دریابید که تابستان نزدیک است.به همینسان، هرگاه ببینید این چیزها رخ میدهد، درمییابید که پادشاهی خدا نزدیک شده است.آمین، به شما میگویم، تا همۀ این امور واقع نشود، این نسل نخواهد گذشت.آسمان و زمین زایل خواهد شد، امّا سخنان من هرگز زوال نخواهد پذیرفت.
بهوش باشید، مبادا عیش و نوش و مستی و نگرانیهای زندگی دلتان را سنگین سازد و آن روز چون دامی بهناگاه غافلگیرتان کند.زیرا بر همۀ مردم در سرتاسر جهان خواهد آمد.پس همیشه مراقب باشید و دعا کنید تا بتوانید از همۀ این چیزها که بزودی رخ خواهد داد، در امان بمانید و در حضور پسر انسان بایستید.
عیسی هر روز در معبد تعلیم میداد و هر شب از شهر بیرون میرفت و بر فراز کوه معروف به زیتون شب را به صبح میآورد.صبحگاهان مردم برای شنیدن سخنانش در معبد گردمیآمدند.(5_38)
چون برخی در وصف معبد سخن میگفتند که چگونه با سنگهای زیبا و هدایای وقف شده مزیّن است، عیسی گفت: زمانی خواهد آمد که از آنچه اینجا میبینید، سنگی بر سنگ دیگر نخواهد ماند بلکه همه فروخواهد ریخت.
پرسیدند: استاد، این وقایع کِی روی خواهد داد و نشانۀ نزدیک شدن آنها چیست؟پاسخ داد: بهوش باشید که گمراه نشوید؛ زیرا بسیاری به نام من خواهند آمد و خواهند گفت: من همانم و زمان موعود فرارسیده است.از آنها پیروی مکنید.
و چون خبر جنگها و آشوبها را میشنوید، نهراسید. زیرا میباید نخست چنین وقایعی رخ دهد، ولی پایان کار بلافاصله فرانخواهد رسید.سپس به آنها گفت: قومی بر قوم دیگر و حکومتی بر حکومت دیگر برخواهند خاست.زلزلههای بزرگ و قحطی و طاعون در جایهای گوناگون خواهد آمد، و وقایع هولناک روی داده، نشانههای مهیب از آسمان ظاهر خواهد شد.
امّا پیش از اینهمه، شما را گرفتار کرده، آزار خواهند رسانید و به کنیسهها و زندانها خواهند سپرد، و بهخاطر نام من، شما را نزد پادشاهان و والیان خواهند بردو اینگونه فرصت خواهید یافت تا شهادت دهید.این را آویزۀ گوش سازید که پیشاپیش نگران نباشید در دفاع از خود چه بگویید.زیرا به شما کلام و حکمتی خواهم داد که هیچیک از دشمنانتان را یارای مقاومت یا مخالفت با آن نباشد.حتی والدین و برادرانتان، و خویشان و دوستانتان شما را تسلیم دشمن خواهند کرد و برخی از شما را خواهند کشت.مردم همه بهخاطر نام من از شما نفرت خواهند داشت.امّا مویی از سرتان گُم نخواهد شد.با پایداری، جان خود را نجات خواهید داد.
چون بینید اورشلیم به محاصرۀ سپاهیان درآمده، بدانید که ویرانی آن نزدیک است.آنگاه آنان که در یهودیه باشند به کوهها بگریزند و آنان که در شهر باشند از شهر بیرون شوند، و آنان که در دشت و صحرا باشند به شهر درنیایند.زیرا آن روزها، روزهای مکافات است که در آن هرآنچه نوشته شده تحقق خواهد یافت.وای بر زنان آبستن و مادران شیرده در آن روزها! زیرا مصیبتی عظیم دامنگیر این سرزمین خواهد شد و این قوم به غضب الهی دچار خواهند گشت.بهدم شمشیر خواهند افتاد و در میان همۀ قومهای دیگر به اسارت برده خواهند شد و اورشلیم لگدمالِ غیریهودیان خواهد گشت تا آنگاه که دوران غیریهودیان تحقق یابد.
نشانههایی در خورشید و ماه و ستارگان پدید خواهد آمد. بر زمین، قومها از جوش و خروش دریا پریشان و مشوش خواهند شد.مردم از تصور آنچه باید بر دنیا حادث شود، از فرط وحشت بیهوش خواهند شد، زیرا نیروهای آسمان به لرزه درخواهد آمد.آنگاه پسر انسان را خواهند دید که با قدرت و جلال عظیم در ابری میآید.چون این امور آغاز شود، راست بایستید و سرهای خود را بالا بگیرید، زیرا رهایی شما نزدیک است!
و این مَثَل را برای آنها آورد: درخت انجیر و درختان دیگر را در نظر آورید.به محض اینکه برگ میدهند، میتوانید ببینید و دریابید که تابستان نزدیک است.به همینسان، هرگاه ببینید این چیزها رخ میدهد، درمییابید که پادشاهی خدا نزدیک شده است.آمین، به شما میگویم، تا همۀ این امور واقع نشود، این نسل نخواهد گذشت.آسمان و زمین زایل خواهد شد، امّا سخنان من هرگز زوال نخواهد پذیرفت.
بهوش باشید، مبادا عیش و نوش و مستی و نگرانیهای زندگی دلتان را سنگین سازد و آن روز چون دامی بهناگاه غافلگیرتان کند.زیرا بر همۀ مردم در سرتاسر جهان خواهد آمد.پس همیشه مراقب باشید و دعا کنید تا بتوانید از همۀ این چیزها که بزودی رخ خواهد داد، در امان بمانید و در حضور پسر انسان بایستید.
عیسی هر روز در معبد تعلیم میداد و هر شب از شهر بیرون میرفت و بر فراز کوه معروف به زیتون شب را به صبح میآورد.صبحگاهان مردم برای شنیدن سخنانش در معبد گردمیآمدند.(5_38)
Re: انجیل لوقا به زبان فارسی(ترجمه هزاره نو_انجیل عهد جدید)
خیانت یهودا
22)و امّا عید فَطیر که به پِسَخ معروف است نزدیک میشد،و سران کاهنان و علمای دین در جستجوی راهی مناسب برای کشتن عیسی بودند، زیرا از شورش مردم بیم داشتند.آنگاه شیطان در یهودای معروف به اِسْخَریوطی که یکی از دوازده شاگرد بود، رخنه کرد.او نزد سران کاهنان و فرماندهان نگهبانان معبد رفت و با آنان گفتگو کرد که چگونه عیسی را به دست ایشان تسلیم کند.آنان شاد شدند و موافقت کردند مبلغی به او بدهند.او نیز پذیرفت و در پی فرصت بود تا در غیاب مردم، عیسی را به آنان تسلیم کند.(1_6)
22)و امّا عید فَطیر که به پِسَخ معروف است نزدیک میشد،و سران کاهنان و علمای دین در جستجوی راهی مناسب برای کشتن عیسی بودند، زیرا از شورش مردم بیم داشتند.آنگاه شیطان در یهودای معروف به اِسْخَریوطی که یکی از دوازده شاگرد بود، رخنه کرد.او نزد سران کاهنان و فرماندهان نگهبانان معبد رفت و با آنان گفتگو کرد که چگونه عیسی را به دست ایشان تسلیم کند.آنان شاد شدند و موافقت کردند مبلغی به او بدهند.او نیز پذیرفت و در پی فرصت بود تا در غیاب مردم، عیسی را به آنان تسلیم کند.(1_6)
Re: انجیل لوقا به زبان فارسی(ترجمه هزاره نو_انجیل عهد جدید)
شام آخر
پس روز عید فَطیر که میبایست برۀ پِسَخ قربانی شود، فرارسید.عیسی، پِطرُس و یوحنا را فرستاده، گفت: بروید و شام پِسَخ را برایمان تدارک ببینید تا بخوریم.پرسیدند: کجا میخواهی تدارک ببینیم؟پاسخ داد: هنگامی که داخل شهر میشوید، مردی با کوزهای آب به شما برمیخورد. از پی او به خانهای بروید که بدان وارد میشودو به صاحبخانه بگویید: استاد میگوید: میهمانخانه کجاست تا شام پِسَخ را با شاگردانم بخورم؟او بالاخانۀ بزرگ و مفروشی به شما نشان خواهد داد. در آنجا تدارک ببینید.آنها رفتند و همهچیز را همانگونه یافتند که به ایشان گفته بود، و پِسَخ را تدارک دیدند.
ساعت مقرر فرارسید و عیسی با رسولان خود بر سفره بنشست.آنگاه به ایشان گفت: اشتیاق بسیار داشتم پیش از رنج کشیدنم، این پِسَخ را با شما بخورم.زیرا به شما میگویم که دیگر از آن نخواهم خورد تا آن هنگام که در پادشاهی خدا تحقق یابد.پس جامی برگرفت و شکر کرد و گفت: این را بگیرید و میان خود تقسیم کنید.زیرا به شما میگویم که تا آمدن پادشاهی خدا دیگر از محصول مو نخواهم نوشید.همچنین نان را برگرفته، شکر کرد و پاره نمود و به آنها داد و گفت: این بدن من است که برای شما داده میشود؛ این را بهیاد من بهجا آرید.به همینسان، پس از شام جام را برگرفت و گفت: این جام، عهد جدید است در خون من، که بهخاطر شما ریخته میشود.امّا دست آنکس که قصد تسلیم من دارد، با دست من در سفره است.پسر انسان آنگونه که مقدّر است، خواهد رفت، امّا وای بر آنکس که او را تسلیم دشمن میکند.آنگاه به پرسش از یکدیگر آغاز کردند که کدامیک چنین خواهد کرد.
نیز جدالی میانشان درگرفت در اینباره که کدامیک از ایشان بزرگتر است.عیسی بدیشان گفت: پادشاهان دیگرْ قومها بر ایشان سروری میکنند؛ و حاکمانِ ایشان ولینعمت خوانده میشوند.امّا شما چنین مباشید. بزرگترین در میان شما باید همچون کوچکترین باشد و حاکم باید همچون خادم بُوَد.زیرا کدامیک بزرگتر است، آن که بر سفره نشیند یا آن که خدمت کند؟ آیا نه آن که بر سفره نشیند؟ امّا من در میان شما همچون خادم هستم.
شما کسانی هستید که در آزمایشهای من در کنارم ایستادید.پس همانگونه که پدرم پادشاهیای به من عطا کرد، من نیز به شما عطا میکنم،تا بر سفرۀ من در پادشاهی من بخورید و بیاشامید و بر تختها بنشینید و بر دوازده قبیلۀ اسرائیل داوری کنید.
ای شَمعون، ای شَمعون، شیطان اجازه خواست شما را همچون گندم غربال کند.امّا من برای تو دعا کردم تا ایمانت تلف نشود. پس چون بازگشتی، برادرانت را استوار بدار.امّا او در پاسخ گفت: ای سرورم، من آمادهام با تو به زندان بروم و جان بسپارم.عیسی جواب داد: پِطرُس، بدان که امروز پیش از بانگ خروس، سه بار انکار خواهی کرد که مرا میشناسی.
سپس از آنها پرسید: آیا زمانی که شما را بدون کیسۀ پول و توشهدان و کفش گسیل داشتم، به چیزی محتاج شدید؟ پاسخ دادند: نه، به هیچچیز.پس به آنها گفت: امّا اکنون هرکه کیسه یا توشهدان دارد، آن را برگیرد و اگر شمشیر ندارد، جامۀ خود را فروخته، شمشیری بخرد.زیرا این نوشته باید دربارۀ من تحقق یابد که: او از خطاکاران محسوب شد. آری، آنچه دربارۀ من نوشته شده، در شرف تحقق است.شاگردان گفتند: ای خداوند، بنگر، دو شمشیر داریم. به ایشان گفت: دیگر کافی است!(7_38)
پس روز عید فَطیر که میبایست برۀ پِسَخ قربانی شود، فرارسید.عیسی، پِطرُس و یوحنا را فرستاده، گفت: بروید و شام پِسَخ را برایمان تدارک ببینید تا بخوریم.پرسیدند: کجا میخواهی تدارک ببینیم؟پاسخ داد: هنگامی که داخل شهر میشوید، مردی با کوزهای آب به شما برمیخورد. از پی او به خانهای بروید که بدان وارد میشودو به صاحبخانه بگویید: استاد میگوید: میهمانخانه کجاست تا شام پِسَخ را با شاگردانم بخورم؟او بالاخانۀ بزرگ و مفروشی به شما نشان خواهد داد. در آنجا تدارک ببینید.آنها رفتند و همهچیز را همانگونه یافتند که به ایشان گفته بود، و پِسَخ را تدارک دیدند.
ساعت مقرر فرارسید و عیسی با رسولان خود بر سفره بنشست.آنگاه به ایشان گفت: اشتیاق بسیار داشتم پیش از رنج کشیدنم، این پِسَخ را با شما بخورم.زیرا به شما میگویم که دیگر از آن نخواهم خورد تا آن هنگام که در پادشاهی خدا تحقق یابد.پس جامی برگرفت و شکر کرد و گفت: این را بگیرید و میان خود تقسیم کنید.زیرا به شما میگویم که تا آمدن پادشاهی خدا دیگر از محصول مو نخواهم نوشید.همچنین نان را برگرفته، شکر کرد و پاره نمود و به آنها داد و گفت: این بدن من است که برای شما داده میشود؛ این را بهیاد من بهجا آرید.به همینسان، پس از شام جام را برگرفت و گفت: این جام، عهد جدید است در خون من، که بهخاطر شما ریخته میشود.امّا دست آنکس که قصد تسلیم من دارد، با دست من در سفره است.پسر انسان آنگونه که مقدّر است، خواهد رفت، امّا وای بر آنکس که او را تسلیم دشمن میکند.آنگاه به پرسش از یکدیگر آغاز کردند که کدامیک چنین خواهد کرد.
نیز جدالی میانشان درگرفت در اینباره که کدامیک از ایشان بزرگتر است.عیسی بدیشان گفت: پادشاهان دیگرْ قومها بر ایشان سروری میکنند؛ و حاکمانِ ایشان ولینعمت خوانده میشوند.امّا شما چنین مباشید. بزرگترین در میان شما باید همچون کوچکترین باشد و حاکم باید همچون خادم بُوَد.زیرا کدامیک بزرگتر است، آن که بر سفره نشیند یا آن که خدمت کند؟ آیا نه آن که بر سفره نشیند؟ امّا من در میان شما همچون خادم هستم.
شما کسانی هستید که در آزمایشهای من در کنارم ایستادید.پس همانگونه که پدرم پادشاهیای به من عطا کرد، من نیز به شما عطا میکنم،تا بر سفرۀ من در پادشاهی من بخورید و بیاشامید و بر تختها بنشینید و بر دوازده قبیلۀ اسرائیل داوری کنید.
ای شَمعون، ای شَمعون، شیطان اجازه خواست شما را همچون گندم غربال کند.امّا من برای تو دعا کردم تا ایمانت تلف نشود. پس چون بازگشتی، برادرانت را استوار بدار.امّا او در پاسخ گفت: ای سرورم، من آمادهام با تو به زندان بروم و جان بسپارم.عیسی جواب داد: پِطرُس، بدان که امروز پیش از بانگ خروس، سه بار انکار خواهی کرد که مرا میشناسی.
سپس از آنها پرسید: آیا زمانی که شما را بدون کیسۀ پول و توشهدان و کفش گسیل داشتم، به چیزی محتاج شدید؟ پاسخ دادند: نه، به هیچچیز.پس به آنها گفت: امّا اکنون هرکه کیسه یا توشهدان دارد، آن را برگیرد و اگر شمشیر ندارد، جامۀ خود را فروخته، شمشیری بخرد.زیرا این نوشته باید دربارۀ من تحقق یابد که: او از خطاکاران محسوب شد. آری، آنچه دربارۀ من نوشته شده، در شرف تحقق است.شاگردان گفتند: ای خداوند، بنگر، دو شمشیر داریم. به ایشان گفت: دیگر کافی است!(7_38)
Re: انجیل لوقا به زبان فارسی(ترجمه هزاره نو_انجیل عهد جدید)
دعا در کوه زیتون
سپس عیسی بیرون رفت و بنابه عادت، راهی کوه زیتون شد و شاگردانش نیز از پی او رفتند.چون به آن مکان رسیدند، به ایشان گفت: دعا کنید تا در آزمایش نیفتید.سپس به مسافت پرتاب سنگی از آنها کناره گرفت و زانو زده، چنین دعا کرد: ای پدر، اگر ارادۀ توست، این جام را از من دور کن؛ امّا نه خواست من، بلکه ارادۀ تو انجام شود.آنگاه فرشتهای از آسمان بر او ظاهر شد و او را تقویت کرد.پس چون در رنجی جانکاه بود، با جدیّتی بیشتر دعا کرد، و عرقش همچون قطرات خون بر زمین میچکید.چون از دعا برخاست و نزد شاگردان بازگشت، دید از فرط اندوه خفتهاند.به ایشان گفت: چرا در خوابید؟ برخیزید و دعا کنید تا در آزمایش نیفتید.(39_46)
سپس عیسی بیرون رفت و بنابه عادت، راهی کوه زیتون شد و شاگردانش نیز از پی او رفتند.چون به آن مکان رسیدند، به ایشان گفت: دعا کنید تا در آزمایش نیفتید.سپس به مسافت پرتاب سنگی از آنها کناره گرفت و زانو زده، چنین دعا کرد: ای پدر، اگر ارادۀ توست، این جام را از من دور کن؛ امّا نه خواست من، بلکه ارادۀ تو انجام شود.آنگاه فرشتهای از آسمان بر او ظاهر شد و او را تقویت کرد.پس چون در رنجی جانکاه بود، با جدیّتی بیشتر دعا کرد، و عرقش همچون قطرات خون بر زمین میچکید.چون از دعا برخاست و نزد شاگردان بازگشت، دید از فرط اندوه خفتهاند.به ایشان گفت: چرا در خوابید؟ برخیزید و دعا کنید تا در آزمایش نیفتید.(39_46)
Re: انجیل لوقا به زبان فارسی(ترجمه هزاره نو_انجیل عهد جدید)
گرفتار شدن عیسی
هنوز سخن میگفت که گروهی از راه رسیدند. یهودا، یکی از آن دوازده تن، آنان را هدایت میکرد. او به عیسی نزدیک شد تا وی را ببوسد،امّا عیسی به او گفت: ای یهودا، آیا پسر انسان را با بوسه تسلیم میکنی؟چون پیروان عیسی دریافتند چه روی میدهد، گفتند: ?ای سرور ما، شمشیرهایمان را برکشیم؟و یکی از آنان غلام کاهناعظم را به شمشیر زد و گوش راستش را برید.امّا عیسی گفت: دست نگاه دارید! و گوش آن مرد را لمس کرد و شفا داد.سپس خطاب به سران کاهنان و فرماندهان نگهبانان معبد و مشایخی که برای گرفتار کردن او آمده بودند، گفت: مگر من راهزنم که با چماق و شمشیر به سراغم آمدهاید؟هر روز در معبد با شما بودم، و دست بر من دراز نکردید. امّا این ساعتِ شماست و قدرت تاریکی.(47_53)
هنوز سخن میگفت که گروهی از راه رسیدند. یهودا، یکی از آن دوازده تن، آنان را هدایت میکرد. او به عیسی نزدیک شد تا وی را ببوسد،امّا عیسی به او گفت: ای یهودا، آیا پسر انسان را با بوسه تسلیم میکنی؟چون پیروان عیسی دریافتند چه روی میدهد، گفتند: ?ای سرور ما، شمشیرهایمان را برکشیم؟و یکی از آنان غلام کاهناعظم را به شمشیر زد و گوش راستش را برید.امّا عیسی گفت: دست نگاه دارید! و گوش آن مرد را لمس کرد و شفا داد.سپس خطاب به سران کاهنان و فرماندهان نگهبانان معبد و مشایخی که برای گرفتار کردن او آمده بودند، گفت: مگر من راهزنم که با چماق و شمشیر به سراغم آمدهاید؟هر روز در معبد با شما بودم، و دست بر من دراز نکردید. امّا این ساعتِ شماست و قدرت تاریکی.(47_53)
Page 4 of 5 • 1, 2, 3, 4, 5
Similar topics
» انجیل متی به زبان فارسی(ترجمه هزاره نو_انجیل عهد جدید)
» رساله به عبرانیان (انجیل عهد جدید - ترجمه هزاره نو)
» نامه پولس رسول به فیلیمون(انجیل عهد جدید - ترجمه هزاره نو)
» معرفی نامه پولس رسول به تیطوس(انجیل عهد جدید - ترجمه هزاره نو)
» نامه دوم پولس به تیموتائوس(انجیل عهد جدید_ترجمه هزاره نو)
» رساله به عبرانیان (انجیل عهد جدید - ترجمه هزاره نو)
» نامه پولس رسول به فیلیمون(انجیل عهد جدید - ترجمه هزاره نو)
» معرفی نامه پولس رسول به تیطوس(انجیل عهد جدید - ترجمه هزاره نو)
» نامه دوم پولس به تیموتائوس(انجیل عهد جدید_ترجمه هزاره نو)
Permissions in this forum:
You cannot reply to topics in this forum
Fri Sep 18, 2009 6:50 am by tendownstreet
» نقش سویا در کاهش عوارض دوران یائسگی
Fri Sep 18, 2009 6:48 am by tendownstreet
» قطع قاعدگی به هزار و یک علت
Fri Sep 18, 2009 6:47 am by tendownstreet
» خانم ها باید مراقب باشند
Fri Sep 18, 2009 6:47 am by tendownstreet
» آنچه زنان درباره اش کمتر حرف می زنند
Fri Sep 18, 2009 6:46 am by tendownstreet
» بهبود جوش با قرص ضدبارداری
Fri Sep 18, 2009 6:45 am by tendownstreet
» عفونت های دستگاه ادراری زنان
Fri Sep 18, 2009 6:45 am by tendownstreet
» بهبود کیفیت زندگی در زنان یائسه
Fri Sep 18, 2009 6:44 am by tendownstreet
» هشت روش طلائی درمان دردهای پیش از قاعدگی
Fri Sep 18, 2009 6:44 am by tendownstreet