Log in
Latest topics
Statistics
We have 24 registered usersThe newest registered user is quibernh
Our users have posted a total of 2246 messages in 615 subjects
انجیل لوقا به زبان فارسی(ترجمه هزاره نو_انجیل عهد جدید)
Page 1 of 5 • 1, 2, 3, 4, 5
انجیل لوقا به زبان فارسی(ترجمه هزاره نو_انجیل عهد جدید)
فیض عمیق خداوند بر شما دوستان عزیز
تایپکهای اناجیل و توضیحات آن تنها جهت آگاهی شما عزیزان از شریعت پاک عیسی و مسیحیت میباشد.لطفاً در انتهای پستهای اناجیل پستی نزنید.
با تشکر از همه عزیزان.
در خداوند شاد باشید
تایپکهای اناجیل و توضیحات آن تنها جهت آگاهی شما عزیزان از شریعت پاک عیسی و مسیحیت میباشد.لطفاً در انتهای پستهای اناجیل پستی نزنید.
با تشکر از همه عزیزان.
در خداوند شاد باشید
_______________________________________________________________________________________________________________________
مقدمه
1)از آنجا که بسیاری دست به تألیف حکایت اموری زدهاند که نزد ما به انجام رسیده است،درست همانگونه که آنان که از آغاز شاهدان عینی و خادمان کلام بودند به ما سپردند،من نیز که همهچیز را از آغاز بهدقّت بررسی کردهام، مصلحت چنان دیدم که آنها را به شکلی منظم برای شما، عالیجناب تِئوفیلوس، بنگارم،تا از درستی آنچه آموختهاید، یقین پیدا کنید.(1_4)
[right]1)از آنجا که بسیاری دست به تألیف حکایت اموری زدهاند که نزد ما به انجام رسیده است،درست همانگونه که آنان که از آغاز شاهدان عینی و خادمان کلام بودند به ما سپردند،من نیز که همهچیز را از آغاز بهدقّت بررسی کردهام، مصلحت چنان دیدم که آنها را به شکلی منظم برای شما، عالیجناب تِئوفیلوس، بنگارم،تا از درستی آنچه آموختهاید، یقین پیدا کنید.(1_4)
Last edited by tendownstreet on Mon Aug 24, 2009 5:46 am; edited 4 times in total
Re: انجیل لوقا به زبان فارسی(ترجمه هزاره نو_انجیل عهد جدید)
پیشگویی تولد یحیای تعمیددهنده
در زمان هیرودیس، پادشاه یهودیه، کاهنی میزیست، زکریا نام. او از کاهنان گروه اَبیّا بود. همسرش اِلیزابِت نیز از تبار هارونِ کاهن بود.هر دو در نظر خدا پارسا بودند و مطابق همۀ احکام و فرایض خداوند بیعیب رفتار میکردند.امّا ایشان را فرزندی نبود، زیرا اِلیزابِت نازا بود و هر دو سالخورده بودند.
یک بار که نوبتِ خدمت گروه زکریا بود، و او در پیشگاه خدا کهانت میکرد،بنابه رسم کاهنان، قرعۀ دخول به قدسِ معبدِ خداوند و سوزاندن بخور به نام وی افتاد.در زمان سوزاندن بخور، تمام جماعتْ بیرون سرگرم دعا بودندکه ناگاه فرشتۀ خداوند، ایستاده بر جانب راست بخورسوز، بر زکریا ظاهر شد.زکریا با دیدن او، بهتزده شد و ترس وجودش را فراگرفت.امّا فرشته به او گفت: ای زکریا، مترس! دعای تو مستجاب شده است. همسرت اِلیزابِت برای تو پسری خواهد زایید که باید نامش را یحیی بگذاری.تو سرشار از شادی و خوشی خواهی شد، و بسیاری نیز از میلاد او شادمان خواهند گردید،زیرا در نظر خداوند بزرگ خواهد بود. یحیی نباید هرگز به شراب یا دیگر مُسکِرات لب زند. حتی از شکم مادر، پر از روحالقدس خواهد بود،و بسیاری از قوم اسرائیل را بهسوی خداوند، خدای ایشان بازخواهد گردانید.او به روح و قدرت الیاس، پیشاپیش خداوند خواهد آمد تا دل پدران را بهسوی فرزندان، و عاصیان را بهسوی حکمت پارسایان بگرداند، تا قومی آماده برای خداوند فراهم سازد.زکریا از فرشته پرسید: این را از کجا بدانم؟ من مردی پیرم و همسرم نیز سالخورده است.فرشته پاسخ داد: من جبرائیلم که در حضور خدا میایستم. اکنون فرستاده شدهام تا با تو سخن گویم و این بشارت را به تو رسانم.اینک لال خواهی شد و تا روز وقوع این امر، یارای سخنگفتن نخواهی داشت، زیرا سخنان مرا که در زمان مقرر به حقیقت خواهد پیوست، باور نکردی.
در این میان، جماعت منتظر زکریا بودند و حیران از طول توقف او در قدس.چون بیرون آمد، نمیتوانست با مردم سخن گوید. پس دریافتند رؤیایی در قدس دیده است، زیرا تنها ایما و اشاره میکرد و توان سخن گفتن نداشت.زکریا پس از پایان نوبت خدمتش، به خانۀ خود بازگشت.
چندی بعد، همسرش اِلیزابِت آبستن شد و پنج ماه خانهنشینی اختیار کرد.اِلیزابِت میگفت: خداوند برایم چنین کرده است. او در این روزها لطف خود را شامل حال من ساخته و آنچه را نزد مردم مرا مایۀ ننگ بود، برداشته است.(5_25)
در زمان هیرودیس، پادشاه یهودیه، کاهنی میزیست، زکریا نام. او از کاهنان گروه اَبیّا بود. همسرش اِلیزابِت نیز از تبار هارونِ کاهن بود.هر دو در نظر خدا پارسا بودند و مطابق همۀ احکام و فرایض خداوند بیعیب رفتار میکردند.امّا ایشان را فرزندی نبود، زیرا اِلیزابِت نازا بود و هر دو سالخورده بودند.
یک بار که نوبتِ خدمت گروه زکریا بود، و او در پیشگاه خدا کهانت میکرد،بنابه رسم کاهنان، قرعۀ دخول به قدسِ معبدِ خداوند و سوزاندن بخور به نام وی افتاد.در زمان سوزاندن بخور، تمام جماعتْ بیرون سرگرم دعا بودندکه ناگاه فرشتۀ خداوند، ایستاده بر جانب راست بخورسوز، بر زکریا ظاهر شد.زکریا با دیدن او، بهتزده شد و ترس وجودش را فراگرفت.امّا فرشته به او گفت: ای زکریا، مترس! دعای تو مستجاب شده است. همسرت اِلیزابِت برای تو پسری خواهد زایید که باید نامش را یحیی بگذاری.تو سرشار از شادی و خوشی خواهی شد، و بسیاری نیز از میلاد او شادمان خواهند گردید،زیرا در نظر خداوند بزرگ خواهد بود. یحیی نباید هرگز به شراب یا دیگر مُسکِرات لب زند. حتی از شکم مادر، پر از روحالقدس خواهد بود،و بسیاری از قوم اسرائیل را بهسوی خداوند، خدای ایشان بازخواهد گردانید.او به روح و قدرت الیاس، پیشاپیش خداوند خواهد آمد تا دل پدران را بهسوی فرزندان، و عاصیان را بهسوی حکمت پارسایان بگرداند، تا قومی آماده برای خداوند فراهم سازد.زکریا از فرشته پرسید: این را از کجا بدانم؟ من مردی پیرم و همسرم نیز سالخورده است.فرشته پاسخ داد: من جبرائیلم که در حضور خدا میایستم. اکنون فرستاده شدهام تا با تو سخن گویم و این بشارت را به تو رسانم.اینک لال خواهی شد و تا روز وقوع این امر، یارای سخنگفتن نخواهی داشت، زیرا سخنان مرا که در زمان مقرر به حقیقت خواهد پیوست، باور نکردی.
در این میان، جماعت منتظر زکریا بودند و حیران از طول توقف او در قدس.چون بیرون آمد، نمیتوانست با مردم سخن گوید. پس دریافتند رؤیایی در قدس دیده است، زیرا تنها ایما و اشاره میکرد و توان سخن گفتن نداشت.زکریا پس از پایان نوبت خدمتش، به خانۀ خود بازگشت.
چندی بعد، همسرش اِلیزابِت آبستن شد و پنج ماه خانهنشینی اختیار کرد.اِلیزابِت میگفت: خداوند برایم چنین کرده است. او در این روزها لطف خود را شامل حال من ساخته و آنچه را نزد مردم مرا مایۀ ننگ بود، برداشته است.(5_25)
Last edited by tendownstreet on Mon Aug 24, 2009 5:28 am; edited 2 times in total
Re: انجیل لوقا به زبان فارسی(ترجمه هزاره نو_انجیل عهد جدید)
پیشگویی تولد عیسی
در ماه ششم، جبرائیل فرشته از جانب خدا به شهری در جلیل فرستاده شد که ناصره نام داشت،تا نزد باکرهای مریم نام برود. مریم نامزد مردی بود، یوسف نام، از خاندان داوود.فرشته نزد او رفت و گفت: سلام بر تو، ای که بسیار مورد لطفی. خداوند با توست.مریم با شنیدن سخنان او پریشان شد و با خود اندیشید که این چگونه سلامی است.امّا فرشته وی را گفت: ای مریم، مترس! لطف بسیار خدا شامل حال تو شده است.اینک آبستن شده، پسری خواهی زایید که باید نامش را عیسی بگذاری.او بزرگ خواهد بود و پسر خدای متعال خوانده خواهد شد. خداوندْ خدا تخت پادشاهی جَدّش داوود را به او عطا خواهد فرمود.او تا ابد بر خاندان یعقوب سلطنت خواهد کرد و پادشاهی او را هرگز زوالی نخواهد بود.مریم از فرشته پرسید: این چگونه ممکن است، زیرا من با مردی نبودهام؟فرشته پاسخ داد: روحالقدس بر تو خواهد آمد و قدرت خدای متعال بر تو سایه خواهد افکند. از اینرو، آن مولودْ مقدّس و پسر خدا خوانده خواهد شد.اینک اِلیزابِت نیز که از خویشان توست، در سن پیری آبستن است و پسری در راه دارد. آری، او که میگویند نازاست، در ششمین ماهِ آبستنی است.زیرا نزد خدا هیچ امری ناممکن نیست!مریم گفت: کنیزِ خداوندم. آنچه دربارۀ من گفتی، بشود. آنگاه فرشته از نزد او رفت.(26_38)
در ماه ششم، جبرائیل فرشته از جانب خدا به شهری در جلیل فرستاده شد که ناصره نام داشت،تا نزد باکرهای مریم نام برود. مریم نامزد مردی بود، یوسف نام، از خاندان داوود.فرشته نزد او رفت و گفت: سلام بر تو، ای که بسیار مورد لطفی. خداوند با توست.مریم با شنیدن سخنان او پریشان شد و با خود اندیشید که این چگونه سلامی است.امّا فرشته وی را گفت: ای مریم، مترس! لطف بسیار خدا شامل حال تو شده است.اینک آبستن شده، پسری خواهی زایید که باید نامش را عیسی بگذاری.او بزرگ خواهد بود و پسر خدای متعال خوانده خواهد شد. خداوندْ خدا تخت پادشاهی جَدّش داوود را به او عطا خواهد فرمود.او تا ابد بر خاندان یعقوب سلطنت خواهد کرد و پادشاهی او را هرگز زوالی نخواهد بود.مریم از فرشته پرسید: این چگونه ممکن است، زیرا من با مردی نبودهام؟فرشته پاسخ داد: روحالقدس بر تو خواهد آمد و قدرت خدای متعال بر تو سایه خواهد افکند. از اینرو، آن مولودْ مقدّس و پسر خدا خوانده خواهد شد.اینک اِلیزابِت نیز که از خویشان توست، در سن پیری آبستن است و پسری در راه دارد. آری، او که میگویند نازاست، در ششمین ماهِ آبستنی است.زیرا نزد خدا هیچ امری ناممکن نیست!مریم گفت: کنیزِ خداوندم. آنچه دربارۀ من گفتی، بشود. آنگاه فرشته از نزد او رفت.(26_38)
Re: انجیل لوقا به زبان فارسی(ترجمه هزاره نو_انجیل عهد جدید)
دیدار مریم از اِلیزابِت
در آن روزها، مریم برخاست و بهشتاب به شهری در کوهستان یهودیه رفت،و به خانۀ زکریا درآمده، اِلیزابِت را سلام گفت.چون اِلیزابِت سلام مریم را شنید، طفل در رَحِمش به جست و خیز آمد، و اِلیزابِت از روحالقدس پر شده،به بانگ بلند گفت: تو در میان زنان خجستهای، و خجسته است ثمرۀ رَحِم تو!من که باشم که مادر خداوندم نزد من آید؟چون صدای سلام تو به گوشم رسید، طفل از شادی در رَحِمِ من به جست و خیز آمد.خوشابه حال آن که ایمان آورْد، زیرا آنچه از جانب خداوند به او گفته شده است، بهانجام خواهد رسید.(39_45)
در آن روزها، مریم برخاست و بهشتاب به شهری در کوهستان یهودیه رفت،و به خانۀ زکریا درآمده، اِلیزابِت را سلام گفت.چون اِلیزابِت سلام مریم را شنید، طفل در رَحِمش به جست و خیز آمد، و اِلیزابِت از روحالقدس پر شده،به بانگ بلند گفت: تو در میان زنان خجستهای، و خجسته است ثمرۀ رَحِم تو!من که باشم که مادر خداوندم نزد من آید؟چون صدای سلام تو به گوشم رسید، طفل از شادی در رَحِمِ من به جست و خیز آمد.خوشابه حال آن که ایمان آورْد، زیرا آنچه از جانب خداوند به او گفته شده است، بهانجام خواهد رسید.(39_45)
Re: انجیل لوقا به زبان فارسی(ترجمه هزاره نو_انجیل عهد جدید)
سرود مریم
مریم در پاسخ گفت:
جان من خداوند را میستاید
و روحم در نجاتدهندهام خدا، بهوجد میآید،
زیرا بر حقارتِ کنیزِ خود نظر افکنده است.
زین پس، همۀ نسلها خجستهام خواهند خواند،
زیرا آن قادر که نامش قدوس است،
کارهای عظیم برایم کرده است.
رحمت او، نسل اندر نسل،
همۀ ترسندگانش را دربر میگیرد.
او به بازوی خود، نیرومندانه عمل کرده
و آنان را که در اندیشههای دل خود متکبرند، پراکنده ساخته است؛
فرمانروایان را از تخت بهزیر کشیده
و فروتنان را سرافراز کرده است؛
گرسنگان را به چیزهای نیکو سیر کرده
امّا دولتمندان را تهیدست روانه ساخته است.
او رحمت خود را بهیاد آورده،
و خادم خویش اسرائیل را یاری داده است،
همانگونه که به پدران ما ابراهیم و نسل او
وعده داده بود که تا ابد چنین کند.
پس مریم حدود سه ماه نزد اِلیزابِت ماند و سپس به خانه بازگشت.(46_56)
مریم در پاسخ گفت:
جان من خداوند را میستاید
و روحم در نجاتدهندهام خدا، بهوجد میآید،
زیرا بر حقارتِ کنیزِ خود نظر افکنده است.
زین پس، همۀ نسلها خجستهام خواهند خواند،
زیرا آن قادر که نامش قدوس است،
کارهای عظیم برایم کرده است.
رحمت او، نسل اندر نسل،
همۀ ترسندگانش را دربر میگیرد.
او به بازوی خود، نیرومندانه عمل کرده
و آنان را که در اندیشههای دل خود متکبرند، پراکنده ساخته است؛
فرمانروایان را از تخت بهزیر کشیده
و فروتنان را سرافراز کرده است؛
گرسنگان را به چیزهای نیکو سیر کرده
امّا دولتمندان را تهیدست روانه ساخته است.
او رحمت خود را بهیاد آورده،
و خادم خویش اسرائیل را یاری داده است،
همانگونه که به پدران ما ابراهیم و نسل او
وعده داده بود که تا ابد چنین کند.
پس مریم حدود سه ماه نزد اِلیزابِت ماند و سپس به خانه بازگشت.(46_56)
Re: انجیل لوقا به زبان فارسی(ترجمه هزاره نو_انجیل عهد جدید)
تولد یحیی
چون زمان وضع حمل اِلیزابِت فرارسید، پسری به دنیا آورد.همسایگان و خویشان چون شنیدند که خداوند رحمت عظیمش را بر وی ارزانی داشته است، در شادی او سهیم شدند.
روز هشتم، برای آیینِ ختنۀ نوزاد آمدند و میخواستند نام پدرش زکریا را بر او بگذارند.امّا مادر نوزاد گفت: نه! نام او باید یحیی باشد.گفتند: از خویشان تو کسی چنین نامی نداشته است.پس با اشاره، نظر پدر نوزاد را دربارۀ نام فرزندش جویا شدند.زکریا لوحی خواست، و در برابر حیرت همگان نوشت: نام او یحیی است!دردم، زبانش باز شد و دهان به ستایش خدا گشود.ترس بر همۀ همسایگان مستولی گشت و مردم در سرتاسر کوهستان یهودیه در اینباره گفتگو میکردند.هرکه این سخنان را میشنید، در دل خود میاندیشید که: این کودک چگونه کسی خواهد شد؟ زیرا دست خداوند همراه او بود.(57_66)
چون زمان وضع حمل اِلیزابِت فرارسید، پسری به دنیا آورد.همسایگان و خویشان چون شنیدند که خداوند رحمت عظیمش را بر وی ارزانی داشته است، در شادی او سهیم شدند.
روز هشتم، برای آیینِ ختنۀ نوزاد آمدند و میخواستند نام پدرش زکریا را بر او بگذارند.امّا مادر نوزاد گفت: نه! نام او باید یحیی باشد.گفتند: از خویشان تو کسی چنین نامی نداشته است.پس با اشاره، نظر پدر نوزاد را دربارۀ نام فرزندش جویا شدند.زکریا لوحی خواست، و در برابر حیرت همگان نوشت: نام او یحیی است!دردم، زبانش باز شد و دهان به ستایش خدا گشود.ترس بر همۀ همسایگان مستولی گشت و مردم در سرتاسر کوهستان یهودیه در اینباره گفتگو میکردند.هرکه این سخنان را میشنید، در دل خود میاندیشید که: این کودک چگونه کسی خواهد شد؟ زیرا دست خداوند همراه او بود.(57_66)
Re: انجیل لوقا به زبان فارسی(ترجمه هزاره نو_انجیل عهد جدید)
نبوّت زکریا
آنگاه پدر او، زکریا، از روحالقدس پر شد و چنین نبوّت کرد:
ستایش بر خداوند، خدای اسرائیل،
زیرا به یاری قوم خویش آمده و ایشان را رهایی بخشیده است.
او برای ما شاخِ نجاتی
در خاندان خادمش، داوود، برپای داشته است،
چنانکه از دیرباز
به زبان پیامبران مقدّس خود وعده فرموده بود که
ما را از دست دشمنان
و همۀ کسانی که از ما نفرت دارند، نجات بخشد،
تا بر پدرانمان رحمت بنماید
و عهد مقدّس خویش بهیاد آورَد؛
همان سوگندی را که
برای پدرمان ابراهیم یاد کرد
که ما را از دست دشمن رهایی بخشد
و یاریمان دهد که او را بیهیچ واهمه عبادت کنیم،
در حضورش،
با قدّوسیت و پارسایی، همۀ ایام عمر.
و تو، ای فرزندم، پیامبر خدای متعال خوانده خواهی شد؛
زیرا پیشاپیش خداوند حرکت خواهی کرد تا راه را برای او آماده سازی،
و به قوم او این معرفت را عطا کنی
که با آمرزیدن گناهانشان، ایشان را نجات میبخشد.
زیرا خدای ما را دلی است پر زِ رحمت،
وَز همینرو، آفتاب تابان از عرش برین بر ما طلوع خواهد کرد
تا کسانی را که در تاریکی و سایۀ مرگ ساکنند، روشنایی بخشد،
و گامهای ما را در مسیر صلح هدایت فرماید.
و امّا آن کودک رشد میکرد و در روح، نیرومند میشد، و تا روز ظهور آشکارش بر قوم اسرائیل، در بیابان بهسر میبرد.(67_80)
آنگاه پدر او، زکریا، از روحالقدس پر شد و چنین نبوّت کرد:
ستایش بر خداوند، خدای اسرائیل،
زیرا به یاری قوم خویش آمده و ایشان را رهایی بخشیده است.
او برای ما شاخِ نجاتی
در خاندان خادمش، داوود، برپای داشته است،
چنانکه از دیرباز
به زبان پیامبران مقدّس خود وعده فرموده بود که
ما را از دست دشمنان
و همۀ کسانی که از ما نفرت دارند، نجات بخشد،
تا بر پدرانمان رحمت بنماید
و عهد مقدّس خویش بهیاد آورَد؛
همان سوگندی را که
برای پدرمان ابراهیم یاد کرد
که ما را از دست دشمن رهایی بخشد
و یاریمان دهد که او را بیهیچ واهمه عبادت کنیم،
در حضورش،
با قدّوسیت و پارسایی، همۀ ایام عمر.
و تو، ای فرزندم، پیامبر خدای متعال خوانده خواهی شد؛
زیرا پیشاپیش خداوند حرکت خواهی کرد تا راه را برای او آماده سازی،
و به قوم او این معرفت را عطا کنی
که با آمرزیدن گناهانشان، ایشان را نجات میبخشد.
زیرا خدای ما را دلی است پر زِ رحمت،
وَز همینرو، آفتاب تابان از عرش برین بر ما طلوع خواهد کرد
تا کسانی را که در تاریکی و سایۀ مرگ ساکنند، روشنایی بخشد،
و گامهای ما را در مسیر صلح هدایت فرماید.
و امّا آن کودک رشد میکرد و در روح، نیرومند میشد، و تا روز ظهور آشکارش بر قوم اسرائیل، در بیابان بهسر میبرد.(67_80)
Re: انجیل لوقا به زبان فارسی(ترجمه هزاره نو_انجیل عهد جدید)
میلاد عیسی مسیح
2)در آن روزها، آگوستوسِ قیصر فرمانی صادر کرد تا مردمان جهان همگی سرشماری شوند.این نخستین سرشماری بود و در ایام فرمانداری کورینیوس بر سوریه انجام میشد.پس، هرکس روانۀ شهر خود شد تا نامنویسی شود.یوسف نیز از شهر ناصرۀ جلیل رهسپار بیتلِحِم، زادگاه داوود شد، زیرا از نسل و خاندان داوود بود.او به آنجا رفت تا با نامزدش مریم که زایمانش نزدیک بود، نامنویسی کنند.هنگامی که آنجا بودند، وقت زایمان مریم فرارسیدو نخستین فرزندش را که پسر بود به دنیا آورد. او را در قنداقی پیچید و در آخوری خوابانید، زیرا در مهمانسرا جایی برایشان نبود.(1_7)
2)در آن روزها، آگوستوسِ قیصر فرمانی صادر کرد تا مردمان جهان همگی سرشماری شوند.این نخستین سرشماری بود و در ایام فرمانداری کورینیوس بر سوریه انجام میشد.پس، هرکس روانۀ شهر خود شد تا نامنویسی شود.یوسف نیز از شهر ناصرۀ جلیل رهسپار بیتلِحِم، زادگاه داوود شد، زیرا از نسل و خاندان داوود بود.او به آنجا رفت تا با نامزدش مریم که زایمانش نزدیک بود، نامنویسی کنند.هنگامی که آنجا بودند، وقت زایمان مریم فرارسیدو نخستین فرزندش را که پسر بود به دنیا آورد. او را در قنداقی پیچید و در آخوری خوابانید، زیرا در مهمانسرا جایی برایشان نبود.(1_7)
Re: انجیل لوقا به زبان فارسی(ترجمه هزاره نو_انجیل عهد جدید)
شبانان و فرشتگان
در آن نواحی، شبانانی بودند که در صحرا بهسر میبردند و شبهنگام از گلۀ خود پاسداری میکردند.ناگاه فرشتۀ خداوند بر آنان ظاهر شد، و نور جلال خداوند بر گردشان تابید. شبانان سخت وحشت کردند،امّا فرشته به آنان گفت: مترسید، زیرا بشارتی برایتان دارم، خبری بس شادیبخش که برای تمامی قوم است:امروز در شهر داوود، نجاتدهندهای برای شما به دنیا آمد. او خداوندْ مسیح است.نشانه برای شما این است که نوزادی را در قنداقی پیچیده و در آخوری خوابیده خواهید یافت.ناگاه گروهی عظیم از لشکریان آسمان ظاهر شدند که همراه آن فرشته در ستایش خدا میگفتند:
جلال بر خدا در عرش برین،
و صلح و سلامت بر مردمانی که بر زمین مورد لطف اویند.
و چون فرشتگان از نزد ایشان به آسمان رفتند، شبانان به یکدیگر گفتند: بیایید به بیتلِحِم برویم و آنچه را رویداده و خداوندْ ما را از آن آگاه کرده است، ببینیم.پس بهشتاب رفتند و مریم و یوسف و نوزادِ خفته در آخور را یافتند.چون نوزاد را دیدند، سخنی را که دربارۀ او به ایشان گفته شده بود، پخش کردند.و هرکه میشنید، از سخن شبانان در شگفت میشد.امّا مریم، اینهمه را بهخاطر میسپرد و در دل خود به آنها میاندیشید.پس شبانان بازگشتند، در حالی که خدا را برای هرآنچه دیده و شنیده بودند حمد و ثنا میگفتند، چراکه همه مطابق بود با آنچه بدیشان گفته شده بود.(8_20)
در آن نواحی، شبانانی بودند که در صحرا بهسر میبردند و شبهنگام از گلۀ خود پاسداری میکردند.ناگاه فرشتۀ خداوند بر آنان ظاهر شد، و نور جلال خداوند بر گردشان تابید. شبانان سخت وحشت کردند،امّا فرشته به آنان گفت: مترسید، زیرا بشارتی برایتان دارم، خبری بس شادیبخش که برای تمامی قوم است:امروز در شهر داوود، نجاتدهندهای برای شما به دنیا آمد. او خداوندْ مسیح است.نشانه برای شما این است که نوزادی را در قنداقی پیچیده و در آخوری خوابیده خواهید یافت.ناگاه گروهی عظیم از لشکریان آسمان ظاهر شدند که همراه آن فرشته در ستایش خدا میگفتند:
جلال بر خدا در عرش برین،
و صلح و سلامت بر مردمانی که بر زمین مورد لطف اویند.
و چون فرشتگان از نزد ایشان به آسمان رفتند، شبانان به یکدیگر گفتند: بیایید به بیتلِحِم برویم و آنچه را رویداده و خداوندْ ما را از آن آگاه کرده است، ببینیم.پس بهشتاب رفتند و مریم و یوسف و نوزادِ خفته در آخور را یافتند.چون نوزاد را دیدند، سخنی را که دربارۀ او به ایشان گفته شده بود، پخش کردند.و هرکه میشنید، از سخن شبانان در شگفت میشد.امّا مریم، اینهمه را بهخاطر میسپرد و در دل خود به آنها میاندیشید.پس شبانان بازگشتند، در حالی که خدا را برای هرآنچه دیده و شنیده بودند حمد و ثنا میگفتند، چراکه همه مطابق بود با آنچه بدیشان گفته شده بود.(8_20)
Re: انجیل لوقا به زبان فارسی(ترجمه هزاره نو_انجیل عهد جدید)
آیین تقدیم عیسی در خانۀ خدا
در روز هشتم، چون زمان ختنۀ نوزاد فرارسید، او را عیسی نام نهادند. این همان نامی بود که فرشته، پیش از قرار گرفتن او در رَحِم مریم، بر وی نهاده بود.
چون ایام تطهیر ایشان مطابق شریعت موسی بهپایان رسید، یوسف و مریم، عیسای نوزاد را به اورشلیم بردند تا او را به خداوند تقدیم کنند،طبق حکم شریعت خداوند که میفرماید: هر پسری که نخستزاده باشد، باید به خداوند وقف شود؛و نیز تا قربانی تقدیم کنند، مطابق آنچه در شریعت خداوند آمده، یعنی یک جفت قمری یا جوجه کبوتر.در آن زمان، مردی پارسا و دیندار، شَمعون نام، در اورشلیم میزیست که در انتظار تسلی اسرائیل بود و روحالقدس بر او قرار داشت.روحالقدس بر وی آشکار کرده بود که تا مسیحِ خداوند را نبیند، چشم از جهان فرونخواهد بست.پس شَمعون به هدایت روح وارد صحن معبد شد و چون والدین عیسای نوزاد او را آوردند تا آیین شریعت را برایش بهجای آورند،شَمعون در آغوشش گرفت و خدا را ستایشکنان گفت:
ای خداوند، حال بنا به وعدۀ خود،
خادمت را بهسلامت مرخص فرما.
زیرا چشمان من نجات تو را دیده است،
نجاتی که در برابر دیدگان همۀ ملتها فراهم کردهای،
نوری برای آشکار کردن حقیقت بر دیگر قومها
و جلالی برای قوم تو اسرائیل.
پدر و مادر عیسی از سخنانی که دربارۀ او گفته شد، در شگفت شدند.سپس شَمعون ایشان را برکت داد و به مریم، مادر او گفت: مقدّر است که این کودک موجب افتادن و برخاستن بسیاری از قوم اسرائیل شود. او آیت و نشانی خواهد بود که در برابرش خواهند ایستاد،و بدینسان، اندیشۀ دلهای بسیاری آشکار خواهد شد. شمشیری نیز در قلب تو فروخواهد رفت.
در آنجا نبیهای میزیست، حَنّا نام، دختر فَنوئیل از قبیلۀ اَشیر، که بسیار سالخورده بود. حَنّا پس از هفت سال زناشویی، شوهرش را از دست داده بودو تا هشتاد و چهار سالگی بیوه مانده بود. او هیچگاه معبد را ترک نمیکرد، بلکه شبانهروز، با روزه و دعا به عبادت مشغول بود.حَنّا نیز در همان هنگام پیش آمد و خدا را سپاس گفته، با همۀ کسانی که چشمانتظار رهایی اورشلیم بودند، دربارۀ عیسی سخن گفت.
چون یوسف و مریم آیین شریعت خداوند را بهکمال بهجای آوردند، به شهر خود ناصره، واقع در جلیل، بازگشتند.باری، آن کودک رشد میکرد و قوی میشد. او پر از حکمت بود و فیض خدا بر او قرار داشت.(21_40)
در روز هشتم، چون زمان ختنۀ نوزاد فرارسید، او را عیسی نام نهادند. این همان نامی بود که فرشته، پیش از قرار گرفتن او در رَحِم مریم، بر وی نهاده بود.
چون ایام تطهیر ایشان مطابق شریعت موسی بهپایان رسید، یوسف و مریم، عیسای نوزاد را به اورشلیم بردند تا او را به خداوند تقدیم کنند،طبق حکم شریعت خداوند که میفرماید: هر پسری که نخستزاده باشد، باید به خداوند وقف شود؛و نیز تا قربانی تقدیم کنند، مطابق آنچه در شریعت خداوند آمده، یعنی یک جفت قمری یا جوجه کبوتر.در آن زمان، مردی پارسا و دیندار، شَمعون نام، در اورشلیم میزیست که در انتظار تسلی اسرائیل بود و روحالقدس بر او قرار داشت.روحالقدس بر وی آشکار کرده بود که تا مسیحِ خداوند را نبیند، چشم از جهان فرونخواهد بست.پس شَمعون به هدایت روح وارد صحن معبد شد و چون والدین عیسای نوزاد او را آوردند تا آیین شریعت را برایش بهجای آورند،شَمعون در آغوشش گرفت و خدا را ستایشکنان گفت:
ای خداوند، حال بنا به وعدۀ خود،
خادمت را بهسلامت مرخص فرما.
زیرا چشمان من نجات تو را دیده است،
نجاتی که در برابر دیدگان همۀ ملتها فراهم کردهای،
نوری برای آشکار کردن حقیقت بر دیگر قومها
و جلالی برای قوم تو اسرائیل.
پدر و مادر عیسی از سخنانی که دربارۀ او گفته شد، در شگفت شدند.سپس شَمعون ایشان را برکت داد و به مریم، مادر او گفت: مقدّر است که این کودک موجب افتادن و برخاستن بسیاری از قوم اسرائیل شود. او آیت و نشانی خواهد بود که در برابرش خواهند ایستاد،و بدینسان، اندیشۀ دلهای بسیاری آشکار خواهد شد. شمشیری نیز در قلب تو فروخواهد رفت.
در آنجا نبیهای میزیست، حَنّا نام، دختر فَنوئیل از قبیلۀ اَشیر، که بسیار سالخورده بود. حَنّا پس از هفت سال زناشویی، شوهرش را از دست داده بودو تا هشتاد و چهار سالگی بیوه مانده بود. او هیچگاه معبد را ترک نمیکرد، بلکه شبانهروز، با روزه و دعا به عبادت مشغول بود.حَنّا نیز در همان هنگام پیش آمد و خدا را سپاس گفته، با همۀ کسانی که چشمانتظار رهایی اورشلیم بودند، دربارۀ عیسی سخن گفت.
چون یوسف و مریم آیین شریعت خداوند را بهکمال بهجای آوردند، به شهر خود ناصره، واقع در جلیل، بازگشتند.باری، آن کودک رشد میکرد و قوی میشد. او پر از حکمت بود و فیض خدا بر او قرار داشت.(21_40)
Re: انجیل لوقا به زبان فارسی(ترجمه هزاره نو_انجیل عهد جدید)
عیسای نوجوان در خانۀ خدا
والدین عیسی هر سال برای عید پِسَخ به اورشلیم میرفتند.چون عیسی دوازده ساله شد، به رسم عید به اورشلیم رفتند.پس از پایان آیین عید، چون والدینش راه بازگشت پیش گرفتند، عیسای نوجوان در اورشلیم ماند. امّا آنها از این امر آگاه نبودند،بلکه چون میپنداشتند در کاروان است، روزی تمام سفر کردند. سرانجام به جستجوی عیسی در میان خویشاوندان و دوستان برآمدند.و چون او را نیافتند، در جستجویش به اورشلیم بازگشتند.پس از سه روز، سرانجام او را در معبد یافتند. در میان معلمان نشسته بود و به سخنان ایشان گوش فرا میداد و از آنها پرسشها میکرد.هرکه سخنان او را میشنید، از فهم او و پاسخهایی که میداد، در شگفت میشد.چون والدینش او را در آنجا دیدند، شگفتزده شدند. مادرش به او گفت: پسرم، چرا با ما چنین کردی؟ پدرت و من با نگرانی بسیار در جستجوی تو بودیم.امّا او در پاسخ گفت: چرا مرا میجستید؟ مگر نمیدانستید که میباید در خانۀ پدرم باشم؟امّا آنها معنای این سخن را درنیافتند.پس با ایشان به راه افتاد و به ناصره رفت و مطیع ایشان بود. امّا مادرش تمامی این امور را بهخاطر میسپرد.
و عیسی در قامت و حکمت، و در محبوبیت نزد خدا و مردم، ترقّی میکرد.(41_52)
والدین عیسی هر سال برای عید پِسَخ به اورشلیم میرفتند.چون عیسی دوازده ساله شد، به رسم عید به اورشلیم رفتند.پس از پایان آیین عید، چون والدینش راه بازگشت پیش گرفتند، عیسای نوجوان در اورشلیم ماند. امّا آنها از این امر آگاه نبودند،بلکه چون میپنداشتند در کاروان است، روزی تمام سفر کردند. سرانجام به جستجوی عیسی در میان خویشاوندان و دوستان برآمدند.و چون او را نیافتند، در جستجویش به اورشلیم بازگشتند.پس از سه روز، سرانجام او را در معبد یافتند. در میان معلمان نشسته بود و به سخنان ایشان گوش فرا میداد و از آنها پرسشها میکرد.هرکه سخنان او را میشنید، از فهم او و پاسخهایی که میداد، در شگفت میشد.چون والدینش او را در آنجا دیدند، شگفتزده شدند. مادرش به او گفت: پسرم، چرا با ما چنین کردی؟ پدرت و من با نگرانی بسیار در جستجوی تو بودیم.امّا او در پاسخ گفت: چرا مرا میجستید؟ مگر نمیدانستید که میباید در خانۀ پدرم باشم؟امّا آنها معنای این سخن را درنیافتند.پس با ایشان به راه افتاد و به ناصره رفت و مطیع ایشان بود. امّا مادرش تمامی این امور را بهخاطر میسپرد.
و عیسی در قامت و حکمت، و در محبوبیت نزد خدا و مردم، ترقّی میکرد.(41_52)
Re: انجیل لوقا به زبان فارسی(ترجمه هزاره نو_انجیل عهد جدید)
یحیی، هموارکنندۀ راه مسیح
3)در پانزدهمین سالِ فرمانروایی تیبِریوسِ قیصر، هنگامی که پُنتیوس پیلاتُس والی یهودیه بود، هیرودیس حاکم جلیل، برادرش فیلیپُس حاکم ایتوریه و تْراخونیتیس، لیسانیوس حاکم آبیلینی،و حَنّا و قیافا کاهنان اعظم بودند، کلام خدا در بیابان بر یحیی، پسر زکریا، نازل شد. پس یحیی به سرتاسر نواحی اردن میرفت و به مردم موعظه میکرد که برای آمرزش گناهان خود توبه کنند و تعمید گیرند. در اینباره در کتاب سخنان اِشَعْیای نبی آمده است که:
ندای آن که در بیابان فریاد برمیآورد،
راه را برای خداوند آماده کنید!
مسیر او را هموار سازید!
همۀ درهها پر و همۀ کوهها و تپهها پست خواهند شد؛
راههای کج، راست و مسیرهای ناهموار، هموار خواهند گشت.
آنگاه تمامی بشر نجات خدا را خواهند دید.
یحیی خطاب به جماعتی که برای تعمید گرفتن نزد او میآمدند، میگفت: ای افعیزادگان، چه کسی به شما هشدار داد تا از غضبی که در پیش است بگریزید؟پس ثمرات شایستۀ توبه بیاورید و با خود مگویید که: پدر ما ابراهیم است. زیرا به شما میگویم، خدا قادر است از این سنگها فرزندان برای ابراهیم پدید آورد. هماکنون تیشه بر ریشۀ درختان نهاده شده است. هر درختی که میوۀ خوب ندهد، بریده و در آتش افکنده خواهد شد.
جماعت از او پرسیدند: پس چه کنیم؟پاسخ داد: آن که دو جامه دارد، یکی را به آن که ندارد بدهد، و آن که خوراک دارد نیز چنین کند. خراجگیران نیز آمدند تا تعمید گیرند. از او پرسیدند: استاد، ما چه کنیم؟به ایشان گفت: بیش از اندازۀ مقرر خراج مستانید.سربازان نیز از او پرسیدند: ما چه کنیم؟ گفت: بهزور از کسی پول نگیرید و بر هیچکس افترا مزنید و به مزد خویش قانع باشید.?
مردم مشتاقانه در انتظار بودند و با خود میاندیشیدند که آیا ممکن است یحیی همان مسیح باشد؟پاسخ یحیی به همۀ آنان این بود: من شما را با آب تعمید میدهم، امّا کسی تواناتر از من خواهد آمد که من حتی شایسته نیستم بند کفشهایش را بگشایم. او شما را با روحالقدس و آتش تعمید خواهد داد. او کجبیل خود را در دست دارد تا خرمنگاه خویش را پاک کند و گندم را در انبار خویش ذخیره نماید، امّا کاه را در آتشی خاموشیناپذیر خواهد سوزانید.
و یحیی با اندرزهای بسیار دیگر به مردم بشارت میداد. امّا چون هیرودیسِ حاکم، دربارۀ هیرودیا، همسر برادرش، و نیز شرارتهای دیگری که کرده بود، از یحیی توبیخ شد،او را به زندان افکند و بدینگونه خطایی دیگر بر خطاهای خود افزود.(1_20)
3)در پانزدهمین سالِ فرمانروایی تیبِریوسِ قیصر، هنگامی که پُنتیوس پیلاتُس والی یهودیه بود، هیرودیس حاکم جلیل، برادرش فیلیپُس حاکم ایتوریه و تْراخونیتیس، لیسانیوس حاکم آبیلینی،و حَنّا و قیافا کاهنان اعظم بودند، کلام خدا در بیابان بر یحیی، پسر زکریا، نازل شد. پس یحیی به سرتاسر نواحی اردن میرفت و به مردم موعظه میکرد که برای آمرزش گناهان خود توبه کنند و تعمید گیرند. در اینباره در کتاب سخنان اِشَعْیای نبی آمده است که:
ندای آن که در بیابان فریاد برمیآورد،
راه را برای خداوند آماده کنید!
مسیر او را هموار سازید!
همۀ درهها پر و همۀ کوهها و تپهها پست خواهند شد؛
راههای کج، راست و مسیرهای ناهموار، هموار خواهند گشت.
آنگاه تمامی بشر نجات خدا را خواهند دید.
یحیی خطاب به جماعتی که برای تعمید گرفتن نزد او میآمدند، میگفت: ای افعیزادگان، چه کسی به شما هشدار داد تا از غضبی که در پیش است بگریزید؟پس ثمرات شایستۀ توبه بیاورید و با خود مگویید که: پدر ما ابراهیم است. زیرا به شما میگویم، خدا قادر است از این سنگها فرزندان برای ابراهیم پدید آورد. هماکنون تیشه بر ریشۀ درختان نهاده شده است. هر درختی که میوۀ خوب ندهد، بریده و در آتش افکنده خواهد شد.
جماعت از او پرسیدند: پس چه کنیم؟پاسخ داد: آن که دو جامه دارد، یکی را به آن که ندارد بدهد، و آن که خوراک دارد نیز چنین کند. خراجگیران نیز آمدند تا تعمید گیرند. از او پرسیدند: استاد، ما چه کنیم؟به ایشان گفت: بیش از اندازۀ مقرر خراج مستانید.سربازان نیز از او پرسیدند: ما چه کنیم؟ گفت: بهزور از کسی پول نگیرید و بر هیچکس افترا مزنید و به مزد خویش قانع باشید.?
مردم مشتاقانه در انتظار بودند و با خود میاندیشیدند که آیا ممکن است یحیی همان مسیح باشد؟پاسخ یحیی به همۀ آنان این بود: من شما را با آب تعمید میدهم، امّا کسی تواناتر از من خواهد آمد که من حتی شایسته نیستم بند کفشهایش را بگشایم. او شما را با روحالقدس و آتش تعمید خواهد داد. او کجبیل خود را در دست دارد تا خرمنگاه خویش را پاک کند و گندم را در انبار خویش ذخیره نماید، امّا کاه را در آتشی خاموشیناپذیر خواهد سوزانید.
و یحیی با اندرزهای بسیار دیگر به مردم بشارت میداد. امّا چون هیرودیسِ حاکم، دربارۀ هیرودیا، همسر برادرش، و نیز شرارتهای دیگری که کرده بود، از یحیی توبیخ شد،او را به زندان افکند و بدینگونه خطایی دیگر بر خطاهای خود افزود.(1_20)
Re: انجیل لوقا به زبان فارسی(ترجمه هزاره نو_انجیل عهد جدید)
تعمید عیسی و شجرهنامۀ او
هنگامی که مردم همه تعمید میگرفتند و عیسی نیز تعمید گرفته بود و دعا میکرد، آسمان گشوده شدو روحالقدس به شکل جسمانی، همچون کبوتری بر او فرودآمد، و ندایی از آسمان دررسید که تو پسر محبوب من هستی، و من از تو خشنودم.
عیسی حدود سی سال داشت که خدمت خود را آغاز کرد. او به گمان مردم پسر یوسف بود، و یوسف، پسر هالی،پسر مَتّات، پسر لاوی، پسر مَلْکی، پسر یَنّا، پسر یوسف،پسر مَتّاتیا، پسر عاموس، پسر ناحوم، پسر حَسْلی، پسر نَجّای،پسر مَئَت، پسر مَتّاتیا، پسر شِمْعی، پسر یوسف، پسر یهودا،پسر یوحَنان، پسر ریسا، پسر زِروبابِل، پسر شِئَلْتیئیل، پسر نِیْری،پسر مَلْکی، پسر اَدّی، پسر قوصام، پسر ایلمودام، پسر عیر،پسر یوشع، پسر الیعازَر، پسر یوریم، پسر مَتّات، پسر لاوی،پسر شَمعون، پسر یهودا، پسر یوسف، پسر یونان، پسر ایلیاقیم،پسر مَلیا، پسر مینان، پسر مَتّاتا، پسر ناتان، پسر داوود،پسر یِسای، پسر عوبید، پسر بوعَز، پسر سَلمون، پسر نَحْشون،پسر عَمیناداب، پسر اَرام، پسر حِصْرون، پسر فارِص، پسر یهودا،پسر یعقوب، پسر اسحاق، پسر ابراهیم، پسر تارَح، پسر ناحور،پسر سُروج، پسر رَعو، پسر فالَج، پسر عابِر، پسر شالَح،پسر قَینان، پسر اَرْفَکْشاد، پسر سام، پسر نوح، پسر لامَک،پسر مَتوشالح، پسر خَنوخ، پسر یارِد، پسر مَهَلَلئیل، پسر قَینان،پسر اَنوش، پسر شِیث، پسر آدم، پسر خدا.(21_38)
هنگامی که مردم همه تعمید میگرفتند و عیسی نیز تعمید گرفته بود و دعا میکرد، آسمان گشوده شدو روحالقدس به شکل جسمانی، همچون کبوتری بر او فرودآمد، و ندایی از آسمان دررسید که تو پسر محبوب من هستی، و من از تو خشنودم.
عیسی حدود سی سال داشت که خدمت خود را آغاز کرد. او به گمان مردم پسر یوسف بود، و یوسف، پسر هالی،پسر مَتّات، پسر لاوی، پسر مَلْکی، پسر یَنّا، پسر یوسف،پسر مَتّاتیا، پسر عاموس، پسر ناحوم، پسر حَسْلی، پسر نَجّای،پسر مَئَت، پسر مَتّاتیا، پسر شِمْعی، پسر یوسف، پسر یهودا،پسر یوحَنان، پسر ریسا، پسر زِروبابِل، پسر شِئَلْتیئیل، پسر نِیْری،پسر مَلْکی، پسر اَدّی، پسر قوصام، پسر ایلمودام، پسر عیر،پسر یوشع، پسر الیعازَر، پسر یوریم، پسر مَتّات، پسر لاوی،پسر شَمعون، پسر یهودا، پسر یوسف، پسر یونان، پسر ایلیاقیم،پسر مَلیا، پسر مینان، پسر مَتّاتا، پسر ناتان، پسر داوود،پسر یِسای، پسر عوبید، پسر بوعَز، پسر سَلمون، پسر نَحْشون،پسر عَمیناداب، پسر اَرام، پسر حِصْرون، پسر فارِص، پسر یهودا،پسر یعقوب، پسر اسحاق، پسر ابراهیم، پسر تارَح، پسر ناحور،پسر سُروج، پسر رَعو، پسر فالَج، پسر عابِر، پسر شالَح،پسر قَینان، پسر اَرْفَکْشاد، پسر سام، پسر نوح، پسر لامَک،پسر مَتوشالح، پسر خَنوخ، پسر یارِد، پسر مَهَلَلئیل، پسر قَینان،پسر اَنوش، پسر شِیث، پسر آدم، پسر خدا.(21_38)
Re: انجیل لوقا به زبان فارسی(ترجمه هزاره نو_انجیل عهد جدید)
عیسی در بوتۀ آزمایش
4)عیسی پر از روحالقدس، از رود اردن بازگشت و روح، او را در بیابان هدایت میکرد. در آنجا ابلیس چهل روز او را وسوسه کرد. در آن روزها چیزی نخورد، و در پایان آن مدت، گرسنه شد. پس ابلیس به او گفت: اگر پسر خدایی، به این سنگ بگو نان شود.عیسی پاسخ داد: نوشته شده است که انسان تنها به نان زنده نیست.
سپس ابلیس او را به مکانی بلند برد و دردَمی همۀ حکومتهای جهان را به او نشان دادو گفت: من همۀ این قدرت و تمامی شکوه اینها را به تو خواهم بخشید، زیرا که به من سپرده شده است و مختارم آن را به هرکه بخواهم بدهم. کافی است پرستشم کنی تا اینهمه از آن تو گردد.عیسی پاسخ داد: نوشته شده است،
خداوند، خدای خود را بپرست
و تنها او را خدمت کن.
آنگاه ابلیس او را به شهر اورشلیم برد و بر فراز معبد قرار داد و گفت: اگر پسر خدایی، خود را از اینجا بهزیر افکن. زیرا نوشته شده است:
دربارۀ تو به فرشتگان خود فرمان خواهد داد
تا از تو محافظت کنند.
آنها تو را بر دستهایشان خواهند گرفت
مبادا پایت به سنگی برخورَد.
عیسی پاسخ داد: گفته شده است، خداوند، خدای خود را میازما.چون ابلیس همۀ این وسوسهها را بهپایان رسانید، او را تا فرصتی دیگر ترک گفت.(1_13)
4)عیسی پر از روحالقدس، از رود اردن بازگشت و روح، او را در بیابان هدایت میکرد. در آنجا ابلیس چهل روز او را وسوسه کرد. در آن روزها چیزی نخورد، و در پایان آن مدت، گرسنه شد. پس ابلیس به او گفت: اگر پسر خدایی، به این سنگ بگو نان شود.عیسی پاسخ داد: نوشته شده است که انسان تنها به نان زنده نیست.
سپس ابلیس او را به مکانی بلند برد و دردَمی همۀ حکومتهای جهان را به او نشان دادو گفت: من همۀ این قدرت و تمامی شکوه اینها را به تو خواهم بخشید، زیرا که به من سپرده شده است و مختارم آن را به هرکه بخواهم بدهم. کافی است پرستشم کنی تا اینهمه از آن تو گردد.عیسی پاسخ داد: نوشته شده است،
خداوند، خدای خود را بپرست
و تنها او را خدمت کن.
آنگاه ابلیس او را به شهر اورشلیم برد و بر فراز معبد قرار داد و گفت: اگر پسر خدایی، خود را از اینجا بهزیر افکن. زیرا نوشته شده است:
دربارۀ تو به فرشتگان خود فرمان خواهد داد
تا از تو محافظت کنند.
آنها تو را بر دستهایشان خواهند گرفت
مبادا پایت به سنگی برخورَد.
عیسی پاسخ داد: گفته شده است، خداوند، خدای خود را میازما.چون ابلیس همۀ این وسوسهها را بهپایان رسانید، او را تا فرصتی دیگر ترک گفت.(1_13)
Re: انجیل لوقا به زبان فارسی(ترجمه هزاره نو_انجیل عهد جدید)
طرد عیسی در ناصره
عیسی به نیروی روح به جلیل بازگشت و خبر او در سرتاسر آن نواحی پیچید. او در کنیسههای ایشان تعلیم میداد، و همه وی را میستودند.
پس به شهر ناصره که در آن پرورش یافته بود، رفت و در روز شَبّات، طبق معمول به کنیسه درآمد. و برخاست تا تلاوت کند. طومار اِشَعْیای نبی را به او دادند. چون آن را گشود، قسمتی را یافت که میفرماید:
روح خداوند بر من است،
زیرا مرا مسح کرده
تا فقیران را بشارت دهم
و مرا فرستاده تا رهایی را به اسیران
و بینایی را به نابینایان اعلام کنم،
و ستمدیدگان را رهایی بخشم،
و سال لطف خداوند را اعلام نمایم.
سپس طومار را فروپیچید و به خادم کنیسه سپرد و بنشست. همه در کنیسه به او چشم دوخته بودند. آنگاه چنین سخن آغاز کرد: امروز این نوشته، هنگامی که بدان گوش فرامیدادید، جامۀ عمل پوشید.همه از او نیکو میگفتند و از کلام فیضآمیزش در شگفت بودند و میگفتند: آیا این پسر یوسف نیست؟عیسی به ایشان گفت: بیگمان این مَثَل را بر من خواهید آورد که ای طبیب خود را شفا ده! آنچه شنیدهایم در کَفَرناحوم کردهای، اینجا در زادگاه خویش نیز انجام بده.سپس افزود: آمین، به شما میگویم که هیچ پیامبری در دیار خویش پذیرفته نیست. یقین بدانید که در زمان الیاس، هنگامی که آسمان سه سال و نیم بسته شد و خشکسالیِ سخت سرتاسر آن سرزمین را فراگرفت، بیوهزنان بسیار در اسرائیل بودند. امّا الیاس نزد هیچیک فرستاده نشد مگر نزد بیوهزنی در شهر صَرَفَه در سرزمین صیدون. در زمان اِلیشَع نبی نیز جذامیان بسیار در اسرائیل بودند، ولی هیچیک از جذام خود پاک نشدند مگر نَعْمانِ سُریانی.آنگاه همۀ کسانی که در کنیسه بودند، از شنیدن این سخنان برآشفتندو برخاسته، او را از شهر بیرون کشیدند و بر لبۀ کوهی که شهر بر آن بنا شده بود، بردند تا از آنجا به زیرش افکنند.امّا او از میانشان گذشت و رفت.(14_30)
عیسی به نیروی روح به جلیل بازگشت و خبر او در سرتاسر آن نواحی پیچید. او در کنیسههای ایشان تعلیم میداد، و همه وی را میستودند.
پس به شهر ناصره که در آن پرورش یافته بود، رفت و در روز شَبّات، طبق معمول به کنیسه درآمد. و برخاست تا تلاوت کند. طومار اِشَعْیای نبی را به او دادند. چون آن را گشود، قسمتی را یافت که میفرماید:
روح خداوند بر من است،
زیرا مرا مسح کرده
تا فقیران را بشارت دهم
و مرا فرستاده تا رهایی را به اسیران
و بینایی را به نابینایان اعلام کنم،
و ستمدیدگان را رهایی بخشم،
و سال لطف خداوند را اعلام نمایم.
سپس طومار را فروپیچید و به خادم کنیسه سپرد و بنشست. همه در کنیسه به او چشم دوخته بودند. آنگاه چنین سخن آغاز کرد: امروز این نوشته، هنگامی که بدان گوش فرامیدادید، جامۀ عمل پوشید.همه از او نیکو میگفتند و از کلام فیضآمیزش در شگفت بودند و میگفتند: آیا این پسر یوسف نیست؟عیسی به ایشان گفت: بیگمان این مَثَل را بر من خواهید آورد که ای طبیب خود را شفا ده! آنچه شنیدهایم در کَفَرناحوم کردهای، اینجا در زادگاه خویش نیز انجام بده.سپس افزود: آمین، به شما میگویم که هیچ پیامبری در دیار خویش پذیرفته نیست. یقین بدانید که در زمان الیاس، هنگامی که آسمان سه سال و نیم بسته شد و خشکسالیِ سخت سرتاسر آن سرزمین را فراگرفت، بیوهزنان بسیار در اسرائیل بودند. امّا الیاس نزد هیچیک فرستاده نشد مگر نزد بیوهزنی در شهر صَرَفَه در سرزمین صیدون. در زمان اِلیشَع نبی نیز جذامیان بسیار در اسرائیل بودند، ولی هیچیک از جذام خود پاک نشدند مگر نَعْمانِ سُریانی.آنگاه همۀ کسانی که در کنیسه بودند، از شنیدن این سخنان برآشفتندو برخاسته، او را از شهر بیرون کشیدند و بر لبۀ کوهی که شهر بر آن بنا شده بود، بردند تا از آنجا به زیرش افکنند.امّا او از میانشان گذشت و رفت.(14_30)
Re: انجیل لوقا به زبان فارسی(ترجمه هزاره نو_انجیل عهد جدید)
شفای مرد دیوزده
سپس عیسی به کَفَرناحوم، شهری در جلیل، فرود شد و در روز شَبّات به تعلیم مردم پرداخت. آنان از تعلیم او در شگفت شدند، زیرا در کلامش اقتدار بود. امّا در کنیسه، مردی دیوزده بود که روح پلید داشت. او به آواز بلند فریاد برآورد: ای عیسای ناصری، تو را با ما چه کار است؟ آیا آمدهای نابودمان کنی؟ میدانم کیستی؛ تو آن قدوس خدایی! عیسی روح پلید را نهیب زد و گفت: خاموش باش و از او بیرون بیا! آنگاه دیو، آن مرد را در حضور همگان بر زمین زد و بیآنکه آسیبی به او برساند، از او بیرون آمد. مردم همه شگفتزده به یکدیگر میگفتند: این چه کلامی است؟ او با اقتدار و قدرت به ارواح پلید فرمان میدهد و آنها نیز از مردم بیرون میآیند!بدینگونه خبر کارهای او در سرتاسر آن نواحی پیچید.(31_37)
سپس عیسی به کَفَرناحوم، شهری در جلیل، فرود شد و در روز شَبّات به تعلیم مردم پرداخت. آنان از تعلیم او در شگفت شدند، زیرا در کلامش اقتدار بود. امّا در کنیسه، مردی دیوزده بود که روح پلید داشت. او به آواز بلند فریاد برآورد: ای عیسای ناصری، تو را با ما چه کار است؟ آیا آمدهای نابودمان کنی؟ میدانم کیستی؛ تو آن قدوس خدایی! عیسی روح پلید را نهیب زد و گفت: خاموش باش و از او بیرون بیا! آنگاه دیو، آن مرد را در حضور همگان بر زمین زد و بیآنکه آسیبی به او برساند، از او بیرون آمد. مردم همه شگفتزده به یکدیگر میگفتند: این چه کلامی است؟ او با اقتدار و قدرت به ارواح پلید فرمان میدهد و آنها نیز از مردم بیرون میآیند!بدینگونه خبر کارهای او در سرتاسر آن نواحی پیچید.(31_37)
Re: انجیل لوقا به زبان فارسی(ترجمه هزاره نو_انجیل عهد جدید)
شفای مادرزن پِطرُس و بسیاری دیگر
آنگاه عیسی کنیسه را ترک گفت و به خانۀ شَمعون رفت. و امّا مادرزن شَمعون را تبی سخت عارض گشته بود. پس، از عیسی خواستند یاریاش کند. او نیز بر بالین وی خم شد و تب را نهیب زد، و تبش قطع شد. او بیدرنگ برخاست و مشغول پذیرایی از آنها شد.
هنگام غروب، همۀ کسانی که بیمارانی مبتلا به امراض گوناگون داشتند، آنان را نزد عیسی آوردند، و او نیز بر یکایک ایشان دست نهاد و شفایشان داد. دیوها نیز از بسیاری بیرون میآمدند و فریادکنان میگفتند: تو پسر خدایی! امّا او آنها را نهیب میزد و نمیگذاشت سخنی بگویند، زیرا میدانستند مسیح است.(38_41)
آنگاه عیسی کنیسه را ترک گفت و به خانۀ شَمعون رفت. و امّا مادرزن شَمعون را تبی سخت عارض گشته بود. پس، از عیسی خواستند یاریاش کند. او نیز بر بالین وی خم شد و تب را نهیب زد، و تبش قطع شد. او بیدرنگ برخاست و مشغول پذیرایی از آنها شد.
هنگام غروب، همۀ کسانی که بیمارانی مبتلا به امراض گوناگون داشتند، آنان را نزد عیسی آوردند، و او نیز بر یکایک ایشان دست نهاد و شفایشان داد. دیوها نیز از بسیاری بیرون میآمدند و فریادکنان میگفتند: تو پسر خدایی! امّا او آنها را نهیب میزد و نمیگذاشت سخنی بگویند، زیرا میدانستند مسیح است.(38_41)
Re: انجیل لوقا به زبان فارسی(ترجمه هزاره نو_انجیل عهد جدید)
دعای عیسی در خلوت
بامدادان، عیسی به خلوتگاهی رفت. امّا مردم او را میجُستند و چون به جایی که بود رسیدند، کوشیدند نگذارند ترکشان کند. ولی او گفت: من باید پادشاهی خدا را در شهرهای دیگر نیز بشارت دهم، چراکه به همین منظور فرستاده شدهام.پس به موعظه در کنیسههای یهودیه ادامه داد.(42_44)
بامدادان، عیسی به خلوتگاهی رفت. امّا مردم او را میجُستند و چون به جایی که بود رسیدند، کوشیدند نگذارند ترکشان کند. ولی او گفت: من باید پادشاهی خدا را در شهرهای دیگر نیز بشارت دهم، چراکه به همین منظور فرستاده شدهام.پس به موعظه در کنیسههای یهودیه ادامه داد.(42_44)
Re: انجیل لوقا به زبان فارسی(ترجمه هزاره نو_انجیل عهد جدید)
نخستین شاگردان عیسی
5)یک روز که عیسی در کنار دریاچۀ جِنیسارِت ایستاده بود و جمعیت از هرسو بر او ازدحام میکردند تا کلام خدا را بشنوند،در کنار دریا دو قایق دید که صیادان از آنها بیرون آمده، مشغول شستن تورهایشان بودند. پس بر یکی از آنها که متعلق به شَمعون بود سوار شد و از او خواست قایق را اندکی از ساحل دور کند. سپس خود بر قایق نشست و به تعلیم مردم پرداخت. چون سخنانش بهپایان رسید، به شَمعون گفت: قایق را به جایی عمیق ببر، و تورها را برای صید ماهی در آب افکنید.شَمعون پاسخ داد: استاد، همۀ شب را سخت تلاش کردیم و چیزی نگرفتیم. امّا چون تو میگویی، تورها را در آب خواهیم افکند.وقتی چنین کردند، آنقدر ماهی گرفتند که چیزی نمانده بود تورهایشان پاره شود! از اینرو، از دوستان خود در قایق دیگر به اشاره خواستند تا به یاریشان آیند. آنها آمدند و هر دو قایق را آنقدر از ماهی پر کردند که چیزی نمانده بود در آب فروروند. چون شَمعون پِطرُس این را دید، بهپاهای عیسی افتاد و گفت: ای خداوند، از من دور شو، زیرا مردی گناهکارم!چه خود و همراهانش از واقعۀ صید ماهی شگفتزده بودند. یعقوب و یوحنا، پسران زِبِدی، نیز که همکار شَمعون بودند، همین حال را داشتند. عیسی به شَمعون گفت: مترس، از این پس مردم را صید خواهی کرد.پس آنها قایقهای خود را به ساحل راندند و همهچیز را ترک گفته، از پی او روانه شدند.(1_11)
5)یک روز که عیسی در کنار دریاچۀ جِنیسارِت ایستاده بود و جمعیت از هرسو بر او ازدحام میکردند تا کلام خدا را بشنوند،در کنار دریا دو قایق دید که صیادان از آنها بیرون آمده، مشغول شستن تورهایشان بودند. پس بر یکی از آنها که متعلق به شَمعون بود سوار شد و از او خواست قایق را اندکی از ساحل دور کند. سپس خود بر قایق نشست و به تعلیم مردم پرداخت. چون سخنانش بهپایان رسید، به شَمعون گفت: قایق را به جایی عمیق ببر، و تورها را برای صید ماهی در آب افکنید.شَمعون پاسخ داد: استاد، همۀ شب را سخت تلاش کردیم و چیزی نگرفتیم. امّا چون تو میگویی، تورها را در آب خواهیم افکند.وقتی چنین کردند، آنقدر ماهی گرفتند که چیزی نمانده بود تورهایشان پاره شود! از اینرو، از دوستان خود در قایق دیگر به اشاره خواستند تا به یاریشان آیند. آنها آمدند و هر دو قایق را آنقدر از ماهی پر کردند که چیزی نمانده بود در آب فروروند. چون شَمعون پِطرُس این را دید، بهپاهای عیسی افتاد و گفت: ای خداوند، از من دور شو، زیرا مردی گناهکارم!چه خود و همراهانش از واقعۀ صید ماهی شگفتزده بودند. یعقوب و یوحنا، پسران زِبِدی، نیز که همکار شَمعون بودند، همین حال را داشتند. عیسی به شَمعون گفت: مترس، از این پس مردم را صید خواهی کرد.پس آنها قایقهای خود را به ساحل راندند و همهچیز را ترک گفته، از پی او روانه شدند.(1_11)
Re: انجیل لوقا به زبان فارسی(ترجمه هزاره نو_انجیل عهد جدید)
شفای مرد جذامی
روزی دیگر که عیسی در یکی از شهرها بود، مردی آمد که جذام تمام بدنش را فراگرفته بود. چون عیسی را دید، روی بر خاک نهاد و التماسکنان گفت: سرور من، اگر بخواهی میتوانی پاکم سازی.عیسی دست خود را دراز کرد و او را لمس نمود و گفت: میخواهم؛ پاک شو! دردم، جذامْ آن مرد را ترک گفت. سپس به او امر فرمود: به کسی چیزی مگو، بلکه برو و خود را به کاهن بنما و برای تطهیر خود قربانیهایی را که موسی امر کرده است، تقدیم کن تا برای آنان گواهی باشد.با اینهمه، خبر کارهای او هرچه بیشتر پخش میشد، چندان که جماعتهای بسیار گردمیآمدند تا سخنانش را بشنوند و از بیماریهای خود شفا یابند. امّا عیسی اغلب به جاهای دورافتاده میرفت و در تنهایی دعا میکرد.(12_16)
روزی دیگر که عیسی در یکی از شهرها بود، مردی آمد که جذام تمام بدنش را فراگرفته بود. چون عیسی را دید، روی بر خاک نهاد و التماسکنان گفت: سرور من، اگر بخواهی میتوانی پاکم سازی.عیسی دست خود را دراز کرد و او را لمس نمود و گفت: میخواهم؛ پاک شو! دردم، جذامْ آن مرد را ترک گفت. سپس به او امر فرمود: به کسی چیزی مگو، بلکه برو و خود را به کاهن بنما و برای تطهیر خود قربانیهایی را که موسی امر کرده است، تقدیم کن تا برای آنان گواهی باشد.با اینهمه، خبر کارهای او هرچه بیشتر پخش میشد، چندان که جماعتهای بسیار گردمیآمدند تا سخنانش را بشنوند و از بیماریهای خود شفا یابند. امّا عیسی اغلب به جاهای دورافتاده میرفت و در تنهایی دعا میکرد.(12_16)
Re: انجیل لوقا به زبان فارسی(ترجمه هزاره نو_انجیل عهد جدید)
شفای مرد مفلوج
روزی از روزها عیسی تعلیم میداد و فَریسیان و معلمان شریعت از همۀ شهرهای جلیل و یهودیه و نیز از اورشلیم آمده و نشسته بودند، و قدرت خداوند برای شفای بیماران با او بود. ناگاه چند مرد از راه رسیدند که مفلوجی را بر تختی حمل میکردند. ایشان کوشیدند او را بهدرون خانه ببرند و در برابر عیسی بگذارند. امّا چون بهسبب ازدحام جمعیت راهی نیافتند، به بام خانه رفتند و از میان سفالها مفلوج را با تختش پایین فرستادند و وسط جمعیت، در برابر عیسی نهادند. چون عیسی ایمان ایشان را دید، گفت: ای مرد، گناهانت آمرزیده شد! امّا فَریسیان و علمای دین با خود اندیشیدند: این کیست که کفر میگوید؟ چه کسی جز خدا میتواند گناهان را بیامرزد؟عیسی دریافت چه میاندیشند و پرسید: چرا در دل چنین میاندیشید؟گفتن کدامیک آسانتر است: گناهانت آمرزیده شد یا اینکه برخیز و راه برو؟حال تا بدانید که پسر انسان بر زمین اقتدار آمرزش گناهان را دارد... - به مرد مفلوج گفت - به تو میگویم: برخیز، بستر خود برگیر و به خانه برو!دردم، آن مرد مقابل ایشان ایستاد و آنچه را بر آن خوابیده بود برداشت و خدا را حمدگویان به خانه رفت.همه از این رویداد در شگفت شده، خدا را تمجید کردند و در حالی که ترس وجودشان را فراگرفته بود، میگفتند: امروز چیزهای شگفتانگیز دیدیم.(17_26)
روزی از روزها عیسی تعلیم میداد و فَریسیان و معلمان شریعت از همۀ شهرهای جلیل و یهودیه و نیز از اورشلیم آمده و نشسته بودند، و قدرت خداوند برای شفای بیماران با او بود. ناگاه چند مرد از راه رسیدند که مفلوجی را بر تختی حمل میکردند. ایشان کوشیدند او را بهدرون خانه ببرند و در برابر عیسی بگذارند. امّا چون بهسبب ازدحام جمعیت راهی نیافتند، به بام خانه رفتند و از میان سفالها مفلوج را با تختش پایین فرستادند و وسط جمعیت، در برابر عیسی نهادند. چون عیسی ایمان ایشان را دید، گفت: ای مرد، گناهانت آمرزیده شد! امّا فَریسیان و علمای دین با خود اندیشیدند: این کیست که کفر میگوید؟ چه کسی جز خدا میتواند گناهان را بیامرزد؟عیسی دریافت چه میاندیشند و پرسید: چرا در دل چنین میاندیشید؟گفتن کدامیک آسانتر است: گناهانت آمرزیده شد یا اینکه برخیز و راه برو؟حال تا بدانید که پسر انسان بر زمین اقتدار آمرزش گناهان را دارد... - به مرد مفلوج گفت - به تو میگویم: برخیز، بستر خود برگیر و به خانه برو!دردم، آن مرد مقابل ایشان ایستاد و آنچه را بر آن خوابیده بود برداشت و خدا را حمدگویان به خانه رفت.همه از این رویداد در شگفت شده، خدا را تمجید کردند و در حالی که ترس وجودشان را فراگرفته بود، میگفتند: امروز چیزهای شگفتانگیز دیدیم.(17_26)
Re: انجیل لوقا به زبان فارسی(ترجمه هزاره نو_انجیل عهد جدید)
دعوت از لاوی
سپس عیسی از آن خانه بیرون آمد و خراجگیری را دید، لاوی نام، که در خراجگاه نشسته بود. او را گفت: از پی من بیا.لاوی برخاسته، همهچیز را ترک گفت و از پی عیسی روان شد.
او در خانۀ خویش ضیافتی بزرگ به افتخار عیسی برپا کرد، و جمعی بزرگ از خراجگیران و دیگر مردم، با آنها بر سفره نشستند.امّا فَریسیان و گروهی از علمای دین که از فرقۀ آنها بودند، شِکوِهکنان به شاگردان عیسی گفتند: چرا با خراجگیران و گناهکاران میخورید و میآشامید؟عیسی پاسخ داد: بیمارانند که به طبیب نیاز دارند، نه تندرستان.من برای دعوت پارسایان نیامدهام، بلکه آمدهام تا گناهکاران را به توبه دعوت کنم.(27_32)
سپس عیسی از آن خانه بیرون آمد و خراجگیری را دید، لاوی نام، که در خراجگاه نشسته بود. او را گفت: از پی من بیا.لاوی برخاسته، همهچیز را ترک گفت و از پی عیسی روان شد.
او در خانۀ خویش ضیافتی بزرگ به افتخار عیسی برپا کرد، و جمعی بزرگ از خراجگیران و دیگر مردم، با آنها بر سفره نشستند.امّا فَریسیان و گروهی از علمای دین که از فرقۀ آنها بودند، شِکوِهکنان به شاگردان عیسی گفتند: چرا با خراجگیران و گناهکاران میخورید و میآشامید؟عیسی پاسخ داد: بیمارانند که به طبیب نیاز دارند، نه تندرستان.من برای دعوت پارسایان نیامدهام، بلکه آمدهام تا گناهکاران را به توبه دعوت کنم.(27_32)
Re: انجیل لوقا به زبان فارسی(ترجمه هزاره نو_انجیل عهد جدید)
سؤال دربارۀ روزه
به او گفتند: شاگردان یحیی اغلب روزه میگیرند و دعا میکنند؛ شاگردان فَریسیان نیز چنینند، امّا شاگردان تو همیشه در حال خوردن و نوشیدنند.عیسی پاسخ داد: آیا میتوان میهمانان عروسی را تا زمانی که داماد با آنهاست، به روزه واداشت؟امّا زمانی خواهد رسید که داماد از ایشان گرفته شود. در آن ایام روزه خواهند گرفت.پس این مَثَل را برایشان آورد: هیچکس تکهای از جامۀ نو را نمیبُرَد تا آن را به جامهای کهنه وصله زند. زیرا اگر چنین کند، هم جامۀ نو را پاره کرده و هم پارچۀ نو بر جامه کهنه وصلهای است ناجور.نیز کسی شراب نو را در مَشکهای کهنه نمیریزد. زیرا اگر چنین کند، شراب نو مَشکها را خواهد درید و شراب خواهد ریخت و مَشکها نیز تباه خواهد شد.شراب نو را در مَشکهای نو باید ریخت.و کسی پس از نوشیدن شراب کهنه خواهان شراب تازه نیست، زیرا میگوید: شراب کهنه بهتر است.(33_39)
به او گفتند: شاگردان یحیی اغلب روزه میگیرند و دعا میکنند؛ شاگردان فَریسیان نیز چنینند، امّا شاگردان تو همیشه در حال خوردن و نوشیدنند.عیسی پاسخ داد: آیا میتوان میهمانان عروسی را تا زمانی که داماد با آنهاست، به روزه واداشت؟امّا زمانی خواهد رسید که داماد از ایشان گرفته شود. در آن ایام روزه خواهند گرفت.پس این مَثَل را برایشان آورد: هیچکس تکهای از جامۀ نو را نمیبُرَد تا آن را به جامهای کهنه وصله زند. زیرا اگر چنین کند، هم جامۀ نو را پاره کرده و هم پارچۀ نو بر جامه کهنه وصلهای است ناجور.نیز کسی شراب نو را در مَشکهای کهنه نمیریزد. زیرا اگر چنین کند، شراب نو مَشکها را خواهد درید و شراب خواهد ریخت و مَشکها نیز تباه خواهد شد.شراب نو را در مَشکهای نو باید ریخت.و کسی پس از نوشیدن شراب کهنه خواهان شراب تازه نیست، زیرا میگوید: شراب کهنه بهتر است.(33_39)
Re: انجیل لوقا به زبان فارسی(ترجمه هزاره نو_انجیل عهد جدید)
صاحب روز شَبّات
6)در یکی از روزهای شَبّات، عیسی از میان مزارع گندم میگذشت و شاگردانش خوشههای گندم را میچیدند و بهدست ساییده، میخوردند.امّا تنی چند از فَریسیان گفتند: چرا کاری میکنید که انجامش در روز شَبّات جایز نیست؟عیسی پاسخ داد: مگر نخواندهاید که داوود چه کرد، آنگاه که خود و یارانش گرسنه بودند؟او به خانۀ خدا درآمد و نان تقدیمی را برگرفت و خورد و به یارانش نیز داد، هرچند خوردن آن تنها برای کاهنان جایز است.و در ادامه فرمود: پسر انسان صاحب شَبّات است.(1_5)
6)در یکی از روزهای شَبّات، عیسی از میان مزارع گندم میگذشت و شاگردانش خوشههای گندم را میچیدند و بهدست ساییده، میخوردند.امّا تنی چند از فَریسیان گفتند: چرا کاری میکنید که انجامش در روز شَبّات جایز نیست؟عیسی پاسخ داد: مگر نخواندهاید که داوود چه کرد، آنگاه که خود و یارانش گرسنه بودند؟او به خانۀ خدا درآمد و نان تقدیمی را برگرفت و خورد و به یارانش نیز داد، هرچند خوردن آن تنها برای کاهنان جایز است.و در ادامه فرمود: پسر انسان صاحب شَبّات است.(1_5)
Re: انجیل لوقا به زبان فارسی(ترجمه هزاره نو_انجیل عهد جدید)
شفای مرد علیل
در شَبّاتی دیگر، به کنیسه درآمد و به تعلیم پرداخت. مردی آنجا بود که دست راستش خشک شده بود. علمای دین و فَریسیان، عیسی را زیر نظر داشتند تا ببینند آیا در روز شَبّات کسی را شفا میدهد یا نه؛ زیرا در پی دستاویزی بودند تا به او اتهام زنند. امّا عیسی که از افکارشان آگاه بود، مرد خشکدست را گفت: برخیز و در برابر همه بایست. او نیز برخاست و ایستاد. عیسی به آنان گفت: از شما میپرسم، کدامیک در روز شَبّات رواست: نیکی یا بدی، نجات جان انسان یا نابود کردن آن؟پس چشم به جانب یکایک ایشان گرداند و سپس خطاب به آن مرد گفت: دستت را دراز کن! چنین کرد، و دستش سالم شد. امّا آنان سخت خشمگین شدند و با یکدیگر به مشورت نشستند که با عیسی چه کنند.(6_11)
در شَبّاتی دیگر، به کنیسه درآمد و به تعلیم پرداخت. مردی آنجا بود که دست راستش خشک شده بود. علمای دین و فَریسیان، عیسی را زیر نظر داشتند تا ببینند آیا در روز شَبّات کسی را شفا میدهد یا نه؛ زیرا در پی دستاویزی بودند تا به او اتهام زنند. امّا عیسی که از افکارشان آگاه بود، مرد خشکدست را گفت: برخیز و در برابر همه بایست. او نیز برخاست و ایستاد. عیسی به آنان گفت: از شما میپرسم، کدامیک در روز شَبّات رواست: نیکی یا بدی، نجات جان انسان یا نابود کردن آن؟پس چشم به جانب یکایک ایشان گرداند و سپس خطاب به آن مرد گفت: دستت را دراز کن! چنین کرد، و دستش سالم شد. امّا آنان سخت خشمگین شدند و با یکدیگر به مشورت نشستند که با عیسی چه کنند.(6_11)
Page 1 of 5 • 1, 2, 3, 4, 5
Similar topics
» انجیل متی به زبان فارسی(ترجمه هزاره نو_انجیل عهد جدید)
» رساله به عبرانیان (انجیل عهد جدید - ترجمه هزاره نو)
» نامه پولس رسول به فیلیمون(انجیل عهد جدید - ترجمه هزاره نو)
» معرفی نامه پولس رسول به تیطوس(انجیل عهد جدید - ترجمه هزاره نو)
» نامه دوم پولس به تیموتائوس(انجیل عهد جدید_ترجمه هزاره نو)
» رساله به عبرانیان (انجیل عهد جدید - ترجمه هزاره نو)
» نامه پولس رسول به فیلیمون(انجیل عهد جدید - ترجمه هزاره نو)
» معرفی نامه پولس رسول به تیطوس(انجیل عهد جدید - ترجمه هزاره نو)
» نامه دوم پولس به تیموتائوس(انجیل عهد جدید_ترجمه هزاره نو)
Permissions in this forum:
You cannot reply to topics in this forum
Fri Sep 18, 2009 6:50 am by tendownstreet
» نقش سویا در کاهش عوارض دوران یائسگی
Fri Sep 18, 2009 6:48 am by tendownstreet
» قطع قاعدگی به هزار و یک علت
Fri Sep 18, 2009 6:47 am by tendownstreet
» خانم ها باید مراقب باشند
Fri Sep 18, 2009 6:47 am by tendownstreet
» آنچه زنان درباره اش کمتر حرف می زنند
Fri Sep 18, 2009 6:46 am by tendownstreet
» بهبود جوش با قرص ضدبارداری
Fri Sep 18, 2009 6:45 am by tendownstreet
» عفونت های دستگاه ادراری زنان
Fri Sep 18, 2009 6:45 am by tendownstreet
» بهبود کیفیت زندگی در زنان یائسه
Fri Sep 18, 2009 6:44 am by tendownstreet
» هشت روش طلائی درمان دردهای پیش از قاعدگی
Fri Sep 18, 2009 6:44 am by tendownstreet