Log in
Latest topics
Statistics
We have 24 registered usersThe newest registered user is quibernh
Our users have posted a total of 2246 messages in 615 subjects
انجیل لوقا به زبان فارسی(ترجمه هزاره نو_انجیل عهد جدید)
Page 2 of 5 • 1, 2, 3, 4, 5
Re: انجیل لوقا به زبان فارسی(ترجمه هزاره نو_انجیل عهد جدید)
انتخاب دوازده رسول
یکی از آن روزها، عیسی برای دعا به کوهی رفت و شب را در عبادت خدا به صبح رساند. بامدادان شاگردانش را فراخواند، و از میان آنان دوازده تن را برگزید و ایشان را رسول خواند: شَمعون (که او را پِطرُس نامید)، آندریاس (برادر پِطرُس)، یعقوب، یوحنا، فیلیپُس، بَرتولْما،مَتّی، توما، یعقوب پسر حَلْفای، شَمعون معروف به غیور،یهودا پسر یعقوب، و یهودای اِسْخَریوطی که به وی خیانت کرد.(12_16)
یکی از آن روزها، عیسی برای دعا به کوهی رفت و شب را در عبادت خدا به صبح رساند. بامدادان شاگردانش را فراخواند، و از میان آنان دوازده تن را برگزید و ایشان را رسول خواند: شَمعون (که او را پِطرُس نامید)، آندریاس (برادر پِطرُس)، یعقوب، یوحنا، فیلیپُس، بَرتولْما،مَتّی، توما، یعقوب پسر حَلْفای، شَمعون معروف به غیور،یهودا پسر یعقوب، و یهودای اِسْخَریوطی که به وی خیانت کرد.(12_16)
Re: انجیل لوقا به زبان فارسی(ترجمه هزاره نو_انجیل عهد جدید)
خوشابهحال شما
عیسی همراه ایشان از کوه فرود آمد و در مکانی هموار ایستاد. بسیاری از شاگردانش و انبوهی از مردم از سرتاسر یهودیه، اورشلیم، و از شهرهای ساحلی صور و صیدون، آنجا حضور داشتند. آنها آمده بودند تا سخنان او را بشنوند و از بیماریهای خود شفا یابند؛ و کسانی که ارواح پلید آزارشان میداد، شفا مییافتند. مردم همه میکوشیدند او را لمس کنند، زیرا نیرویی از وی صادر میشد که همگان را شفا میبخشید.
آنگاه عیسی بر شاگردانش نظر افکند و گفت:
خوشابهحال شما که فقیرید،
زیرا پادشاهی خدا از آن شماست.
خوشابهحال شما که اکنون گرسنهاید،
زیرا سیر خواهید شد.
خوشابهحال شما که اکنون گریانید،
زیرا خواهید خندید.
خوشابهحال شما آنگاه که مردم بهخاطر پسر انسان، بر شما نفرت گیرند و شما را از جمع خود برانند و دشنام دهند و بدنام سازند. در آن روز، شادی و پایکوبی کنید، زیرا پاداشتان در آسمان عظیم است. چراکه پدران آنها نیز با پیامبران چنین کردند.
امّا وای بر شما که دولتمندید،
زیرا تسلی خود را یافتهاید.
وای بر شما که اکنون سیرید،
زیرا گرسنه خواهید شد.
وای بر شما که اکنون خندانید،
زیرا ماتم خواهید کرد و زاری خواهید نمود.
وای بر شما آنگاه که همگان زبان به ستایشتان بگشایند، زیرا پدران آنها نیز با پیامبران دروغین چنین کردند.(17_26)
عیسی همراه ایشان از کوه فرود آمد و در مکانی هموار ایستاد. بسیاری از شاگردانش و انبوهی از مردم از سرتاسر یهودیه، اورشلیم، و از شهرهای ساحلی صور و صیدون، آنجا حضور داشتند. آنها آمده بودند تا سخنان او را بشنوند و از بیماریهای خود شفا یابند؛ و کسانی که ارواح پلید آزارشان میداد، شفا مییافتند. مردم همه میکوشیدند او را لمس کنند، زیرا نیرویی از وی صادر میشد که همگان را شفا میبخشید.
آنگاه عیسی بر شاگردانش نظر افکند و گفت:
خوشابهحال شما که فقیرید،
زیرا پادشاهی خدا از آن شماست.
خوشابهحال شما که اکنون گرسنهاید،
زیرا سیر خواهید شد.
خوشابهحال شما که اکنون گریانید،
زیرا خواهید خندید.
خوشابهحال شما آنگاه که مردم بهخاطر پسر انسان، بر شما نفرت گیرند و شما را از جمع خود برانند و دشنام دهند و بدنام سازند. در آن روز، شادی و پایکوبی کنید، زیرا پاداشتان در آسمان عظیم است. چراکه پدران آنها نیز با پیامبران چنین کردند.
امّا وای بر شما که دولتمندید،
زیرا تسلی خود را یافتهاید.
وای بر شما که اکنون سیرید،
زیرا گرسنه خواهید شد.
وای بر شما که اکنون خندانید،
زیرا ماتم خواهید کرد و زاری خواهید نمود.
وای بر شما آنگاه که همگان زبان به ستایشتان بگشایند، زیرا پدران آنها نیز با پیامبران دروغین چنین کردند.(17_26)
Re: انجیل لوقا به زبان فارسی(ترجمه هزاره نو_انجیل عهد جدید)
محبت به دشمنان
امّا ای شنوندگان، به شما میگویم که دشمنان خود را محبت نمایید و به آنان که از شما نفرت دارند، نیکی کنید. برای هرکه نفرینتان کند برکت بطلبید، و هرکس را که آزارتان دهد دعای خیر کنید. اگر کسی بر یک گونۀ تو سیلی زند، گونۀ دیگر را نیز به جانب او بگردان. اگر کسی ردایت را از تو بستاند، پیراهنت را نیز از او دریغ مکن. اگر کسی چیزی از تو بخواهد به او بده، و اگر مال تو را غصب کند، از او بازمخواه. با مردم همانگونه رفتار کنید که میخواهید با شما رفتار کنند.
اگر تنها آنان را محبت کنید که شما را محبت میکنند، چه برتری دارید؟ حتی گناهکاران نیز دوستداران خود را محبت میکنند. و اگر فقط به کسانی نیکی کنید که به شما نیکی میکنند، چه برتری دارید؟ حتی گناهکاران نیز چنین میکنند. و اگر فقط به کسانی قرض دهید که امید عوض از آنان دارید، چه برتری خواهید داشت؟ حتی گناهکاران نیز به گناهکاران قرض میدهند تا روزی از ایشان عوض بگیرند.امّا شما، دشمنانتان را محبت کنید و به آنها نیکی نمایید، و بدون امیدِ عوض، به ایشان قرض دهید، زیرا پاداشتان عظیم است، و فرزندان خدای متعال خواهید بود، چه او با ناسپاسان و بدکاران مهربان است. پس رحیم باشید، چنان که پدر شما رحیم است.(27_36)
امّا ای شنوندگان، به شما میگویم که دشمنان خود را محبت نمایید و به آنان که از شما نفرت دارند، نیکی کنید. برای هرکه نفرینتان کند برکت بطلبید، و هرکس را که آزارتان دهد دعای خیر کنید. اگر کسی بر یک گونۀ تو سیلی زند، گونۀ دیگر را نیز به جانب او بگردان. اگر کسی ردایت را از تو بستاند، پیراهنت را نیز از او دریغ مکن. اگر کسی چیزی از تو بخواهد به او بده، و اگر مال تو را غصب کند، از او بازمخواه. با مردم همانگونه رفتار کنید که میخواهید با شما رفتار کنند.
اگر تنها آنان را محبت کنید که شما را محبت میکنند، چه برتری دارید؟ حتی گناهکاران نیز دوستداران خود را محبت میکنند. و اگر فقط به کسانی نیکی کنید که به شما نیکی میکنند، چه برتری دارید؟ حتی گناهکاران نیز چنین میکنند. و اگر فقط به کسانی قرض دهید که امید عوض از آنان دارید، چه برتری خواهید داشت؟ حتی گناهکاران نیز به گناهکاران قرض میدهند تا روزی از ایشان عوض بگیرند.امّا شما، دشمنانتان را محبت کنید و به آنها نیکی نمایید، و بدون امیدِ عوض، به ایشان قرض دهید، زیرا پاداشتان عظیم است، و فرزندان خدای متعال خواهید بود، چه او با ناسپاسان و بدکاران مهربان است. پس رحیم باشید، چنان که پدر شما رحیم است.(27_36)
Re: انجیل لوقا به زبان فارسی(ترجمه هزاره نو_انجیل عهد جدید)
محکوم کردن دیگران
داوری نکنید تا بر شما داوری نشود. محکوم نکنید تا محکوم نشوید. ببخشایید تا بخشوده شوید. بدهید تا به شما داده شود. پیمانهای پُر، فشرده، تکانداده و لبریز در دامنتان ریخته خواهد شد! زیرا با هر پیمانهای که بدهید، با همان پیمانه به شما داده خواهد شد.
و این مَثَل را نیز برایشان آورد: آیا کور میتواند عصاکش کور دیگر شود؟ آیا هر دو در چاه نخواهند افتاد؟شاگرد، برتر از استاد خود نیست، امّا هرکه تعلیم و تربیتش بهکمال رسد، همچون استاد خود خواهد شد.
چرا پَرِکاهی را در چشم برادرت میبینی، امّا از چوبی که در چشم خود داری غافلی؟چگونه میتوانی به برادرت بگویی: برادر، بگذار پَرِکاه را از چشمت بهدر آورم، ولی چوب را در چشم خود نمیبینی؟ ای ریاکار، نخست چوب را از چشم خود بهدرآر، آنگاه بهتر خواهی دید تا پَرِکاه را از چشم برادرت بیرون کنی.(37_42)
داوری نکنید تا بر شما داوری نشود. محکوم نکنید تا محکوم نشوید. ببخشایید تا بخشوده شوید. بدهید تا به شما داده شود. پیمانهای پُر، فشرده، تکانداده و لبریز در دامنتان ریخته خواهد شد! زیرا با هر پیمانهای که بدهید، با همان پیمانه به شما داده خواهد شد.
و این مَثَل را نیز برایشان آورد: آیا کور میتواند عصاکش کور دیگر شود؟ آیا هر دو در چاه نخواهند افتاد؟شاگرد، برتر از استاد خود نیست، امّا هرکه تعلیم و تربیتش بهکمال رسد، همچون استاد خود خواهد شد.
چرا پَرِکاهی را در چشم برادرت میبینی، امّا از چوبی که در چشم خود داری غافلی؟چگونه میتوانی به برادرت بگویی: برادر، بگذار پَرِکاه را از چشمت بهدر آورم، ولی چوب را در چشم خود نمیبینی؟ ای ریاکار، نخست چوب را از چشم خود بهدرآر، آنگاه بهتر خواهی دید تا پَرِکاه را از چشم برادرت بیرون کنی.(37_42)
Re: انجیل لوقا به زبان فارسی(ترجمه هزاره نو_انجیل عهد جدید)
درخت و میوهاش
هیچ درخت نیکو، میوۀ بد بهبار نمیآوَرَد و هیچ درخت بد، میوۀ نیکو نمیدهد. هر درختی را از میوهاش میتوان شناخت. نه از بوتۀ خار میتوان انجیر چید، و نه از بوتۀ تمشک، انگور! شخص نیک از خزانۀ نیکوی دل خود نیکویی برمیآورد، و شخص بد از خزانۀ بدِ دل خود، بدی. زیرا زبان از آنچه دل از آن لبریز است، سخن میگوید.(43_45)
هیچ درخت نیکو، میوۀ بد بهبار نمیآوَرَد و هیچ درخت بد، میوۀ نیکو نمیدهد. هر درختی را از میوهاش میتوان شناخت. نه از بوتۀ خار میتوان انجیر چید، و نه از بوتۀ تمشک، انگور! شخص نیک از خزانۀ نیکوی دل خود نیکویی برمیآورد، و شخص بد از خزانۀ بدِ دل خود، بدی. زیرا زبان از آنچه دل از آن لبریز است، سخن میگوید.(43_45)
Re: انجیل لوقا به زبان فارسی(ترجمه هزاره نو_انجیل عهد جدید)
معمار دانا و معمار نادان
چگونه است که مرا سرورم، سرورم میخوانید، امّا به آنچه میگویم عمل نمیکنید؟آن که نزد من میآید و سخنانم را میشنود و به آن عمل میکند، به شما مینمایانم به چه کس میمانَد. او کسی را مانَد که برای بنای خانهای، زمین را گود کَند و پیِ خانه را بر صخره نهاد. چون سیل آمد و سیلاب بر آن خانه هجوم برد، نتوانست آن را بجنباند، زیرا محکم ساخته شده بود. امّا آن که سخنانم را میشنود ولی به آن عمل نمیکند، کسی را مانَد که خانهای بدون پی، بر زمین ساخت. چون سیلاب بر آن خانه هجوم برد، دردم فروریخت و ویرانی عظیم بر جای نهاد.(46_49)
چگونه است که مرا سرورم، سرورم میخوانید، امّا به آنچه میگویم عمل نمیکنید؟آن که نزد من میآید و سخنانم را میشنود و به آن عمل میکند، به شما مینمایانم به چه کس میمانَد. او کسی را مانَد که برای بنای خانهای، زمین را گود کَند و پیِ خانه را بر صخره نهاد. چون سیل آمد و سیلاب بر آن خانه هجوم برد، نتوانست آن را بجنباند، زیرا محکم ساخته شده بود. امّا آن که سخنانم را میشنود ولی به آن عمل نمیکند، کسی را مانَد که خانهای بدون پی، بر زمین ساخت. چون سیلاب بر آن خانه هجوم برد، دردم فروریخت و ویرانی عظیم بر جای نهاد.(46_49)
Re: انجیل لوقا به زبان فارسی(ترجمه هزاره نو_انجیل عهد جدید)
ایمان نظامی رومی
7)چون عیسی تمامی گفتار خود را با مردم بهپایان رسانید، به کَفَرناحوم درآمد. آنجا یک نظامی رومی بود که غلامی بس عزیز داشت. غلام بیمار و در آستانۀ مرگ بود. نظامی چون دربارۀ عیسی شنید، تنی چند از مشایخ یهود را نزدش فرستاد تا از او بخواهند بیاید و غلامش را شفا دهد. آنها نزد عیسی آمدند و با التماس بسیار به او گفتند: این مرد سزاوار است این لطف را در حقش بکنی،زیرا قوم ما را دوست میدارد و کنیسه را نیز برایمان ساخته است. پس عیسی همراهشان رفت. به نزدیکی خانه که رسید، آن نظامی چندتن از دوستانش را نزد عیسی فرستاد، با این پیغام که: سرورم، خود را زحمت مده، زیرا شایسته نیستم زیر سقف من آیی. از همینرو، حتی خود را لایق ندانستم نزد تو آیم. فقط سخنی بگو که خدمتکارم شفا خواهد یافت. زیرا من خود فردی هستم زیر فرمان. سربازانی نیز زیر فرمان خود دارم. به یکی میگویم، برو، میرود؛ به دیگری میگویم، بیا، میآید. به غلام خود میگویم، این را بهجایآر، بهجای میآورد.عیسی چون این را شنید، از او در شگفت شد و به جمعیتی که از پیاش میآمدند روی کرد و گفت: به شما میگویم، چنین ایمانی حتی در اسرائیل هم ندیدهام.چون فرستادگان به خانه بازگشتند، غلام را سلامت یافتند.(1_10)
7)چون عیسی تمامی گفتار خود را با مردم بهپایان رسانید، به کَفَرناحوم درآمد. آنجا یک نظامی رومی بود که غلامی بس عزیز داشت. غلام بیمار و در آستانۀ مرگ بود. نظامی چون دربارۀ عیسی شنید، تنی چند از مشایخ یهود را نزدش فرستاد تا از او بخواهند بیاید و غلامش را شفا دهد. آنها نزد عیسی آمدند و با التماس بسیار به او گفتند: این مرد سزاوار است این لطف را در حقش بکنی،زیرا قوم ما را دوست میدارد و کنیسه را نیز برایمان ساخته است. پس عیسی همراهشان رفت. به نزدیکی خانه که رسید، آن نظامی چندتن از دوستانش را نزد عیسی فرستاد، با این پیغام که: سرورم، خود را زحمت مده، زیرا شایسته نیستم زیر سقف من آیی. از همینرو، حتی خود را لایق ندانستم نزد تو آیم. فقط سخنی بگو که خدمتکارم شفا خواهد یافت. زیرا من خود فردی هستم زیر فرمان. سربازانی نیز زیر فرمان خود دارم. به یکی میگویم، برو، میرود؛ به دیگری میگویم، بیا، میآید. به غلام خود میگویم، این را بهجایآر، بهجای میآورد.عیسی چون این را شنید، از او در شگفت شد و به جمعیتی که از پیاش میآمدند روی کرد و گفت: به شما میگویم، چنین ایمانی حتی در اسرائیل هم ندیدهام.چون فرستادگان به خانه بازگشتند، غلام را سلامت یافتند.(1_10)
Re: انجیل لوقا به زبان فارسی(ترجمه هزاره نو_انجیل عهد جدید)
زنده کردن پسر بیوهزن
چندی بعد، عیسی رهسپار شهری شد به نام نائین. شاگردان و جمعیتی انبوه نیز او را همراهی میکردند.به نزدیکی دروازۀ شهر که رسید، دید مردهای را م برند که یگانه پسر بیوهزنی بود. بسیاری از مردمان شهر نیز آن زن را همراهی میکردند.خداوند چون او را دید، دلش بر او بسوخت و گفت: گریه مکن.سپس نزدیک رفت و تابوت را لمس کرد. کسانی که آن را حمل میکردند، ایستادند. عیسی گفت: ای جوان، تو را میگویم، برخیز!مرده راست نشست و سخنگفتن آغاز کرد! عیسی او را به مادرش سپرد.ترس و هیبت بر همۀ آنان مستولی شد و در حالی که خدا را ستایش میکردند، میگفتند: پیامبری بزرگ در میان ما ظهور کرده است. خدا به یاری قوم خود آمده است.خبر این کار عیسی در تمام یهودیه و نواحی اطراف منتشر شد.(11_17)
چندی بعد، عیسی رهسپار شهری شد به نام نائین. شاگردان و جمعیتی انبوه نیز او را همراهی میکردند.به نزدیکی دروازۀ شهر که رسید، دید مردهای را م برند که یگانه پسر بیوهزنی بود. بسیاری از مردمان شهر نیز آن زن را همراهی میکردند.خداوند چون او را دید، دلش بر او بسوخت و گفت: گریه مکن.سپس نزدیک رفت و تابوت را لمس کرد. کسانی که آن را حمل میکردند، ایستادند. عیسی گفت: ای جوان، تو را میگویم، برخیز!مرده راست نشست و سخنگفتن آغاز کرد! عیسی او را به مادرش سپرد.ترس و هیبت بر همۀ آنان مستولی شد و در حالی که خدا را ستایش میکردند، میگفتند: پیامبری بزرگ در میان ما ظهور کرده است. خدا به یاری قوم خود آمده است.خبر این کار عیسی در تمام یهودیه و نواحی اطراف منتشر شد.(11_17)
Re: انجیل لوقا به زبان فارسی(ترجمه هزاره نو_انجیل عهد جدید)
شک یحیی دربارۀ عیسی
شاگردان یحیی او را از همۀ این وقایع آگاه ساختند. پس او دو تن از آنان را فراخواندو با این پیغام نزد عیسی فرستاد: آیا تو همانی که میبایست بیاید، یا منتظر دیگری باشیم؟آن دو نزد عیسی آمده، گفتند: یحیای تعمیددهنده ما را فرستاده تا از تو بپرسیم آیا تو همانی که میبایست بیاید، یا منتظر دیگری باشیم؟در همان ساعت، عیسی بسیاری را از بیماریها و دردها و ارواح پلید شفا داد و نابینایان بسیار را بینایی بخشید.پس در پاسخ آن فرستادگان فرمود: بروید و آنچه دیده و شنیدهاید به یحیی بازگویید، که کوران بینا میشوند، لنگان راه میروند، جذامیان پاک میگردند، کران شنوا میشوند، مردگان زنده میگردند و به فقیران بشارت داده میشود.خوشابهحال کسی که دربارۀ من نلغزد.
چون فرستادگان یحیی رفتند، عیسی دربارۀ او سخن آغاز کرد و به جماعت گفت: برای دیدن چه چیز به بیابان رفته بودید؟ برای دیدن نیای که از باد در جنبش است؟برای دیدن چه چیز رفتید؟ مردی که جامهای لطیف دربر دارد؟ آنان که جامههای فاخر میپوشند و در تجمّل زندگی میکنند، در قصرهای پادشاهانند.پس برای دیدن چه رفته بودید؟ برای دیدن پیامبری؟ آری، به شما میگویم کسی که از پیامبر نیز برتر است.او همان است که دربارهاش نوشته شده:
اینک رسول خود را پیشاپیش تو میفرستم
که راهت را پیش پایت هموار خواهد کرد.
به شما میگویم که کسی بزرگتر از یحیی از مادر زاده نشده است؛ امّا کوچکترین در پادشاهی خدا، از او بزرگتر است.
همۀ مردمانی که این سخنان را شنیدند، حتی خراجگیران، تصدیق کردند که راه خدا حق است، زیرا بهدست یحیی تعمید گرفته بودند.امّا فَریسیان و فقیهان با امتناع از تعمید گرفتن به دست یحیی، ارادۀ خدا را برای خود رد کردند.
(عیسی ادامه داد: پس، مردم این نسل را به چه تشبیه کنم؟ به چه میمانند؟به کودکانی مانند که در بازار مینشینند و به یکدیگر ندا میکنند:
برای شما نی نواختیم، نرقصیدید؛
مرثیه خواندیم، بر سینه نزدید.
زیرا یحیای تعمیددهنده آمد که نه نان میخورْد و نه شراب مینوشید؛ گفتید، دیو دارد.پسر انسان آمد که میخورَد و مینوشد؛ میگویید، مردی است شکمباره و میگسار، دوست خراجگیران و گناهکاران.امّا حقانیت حکمت را همۀ فرزندان آن به ثبوت میرسانند.(18_35)
شاگردان یحیی او را از همۀ این وقایع آگاه ساختند. پس او دو تن از آنان را فراخواندو با این پیغام نزد عیسی فرستاد: آیا تو همانی که میبایست بیاید، یا منتظر دیگری باشیم؟آن دو نزد عیسی آمده، گفتند: یحیای تعمیددهنده ما را فرستاده تا از تو بپرسیم آیا تو همانی که میبایست بیاید، یا منتظر دیگری باشیم؟در همان ساعت، عیسی بسیاری را از بیماریها و دردها و ارواح پلید شفا داد و نابینایان بسیار را بینایی بخشید.پس در پاسخ آن فرستادگان فرمود: بروید و آنچه دیده و شنیدهاید به یحیی بازگویید، که کوران بینا میشوند، لنگان راه میروند، جذامیان پاک میگردند، کران شنوا میشوند، مردگان زنده میگردند و به فقیران بشارت داده میشود.خوشابهحال کسی که دربارۀ من نلغزد.
چون فرستادگان یحیی رفتند، عیسی دربارۀ او سخن آغاز کرد و به جماعت گفت: برای دیدن چه چیز به بیابان رفته بودید؟ برای دیدن نیای که از باد در جنبش است؟برای دیدن چه چیز رفتید؟ مردی که جامهای لطیف دربر دارد؟ آنان که جامههای فاخر میپوشند و در تجمّل زندگی میکنند، در قصرهای پادشاهانند.پس برای دیدن چه رفته بودید؟ برای دیدن پیامبری؟ آری، به شما میگویم کسی که از پیامبر نیز برتر است.او همان است که دربارهاش نوشته شده:
اینک رسول خود را پیشاپیش تو میفرستم
که راهت را پیش پایت هموار خواهد کرد.
به شما میگویم که کسی بزرگتر از یحیی از مادر زاده نشده است؛ امّا کوچکترین در پادشاهی خدا، از او بزرگتر است.
همۀ مردمانی که این سخنان را شنیدند، حتی خراجگیران، تصدیق کردند که راه خدا حق است، زیرا بهدست یحیی تعمید گرفته بودند.امّا فَریسیان و فقیهان با امتناع از تعمید گرفتن به دست یحیی، ارادۀ خدا را برای خود رد کردند.
(عیسی ادامه داد: پس، مردم این نسل را به چه تشبیه کنم؟ به چه میمانند؟به کودکانی مانند که در بازار مینشینند و به یکدیگر ندا میکنند:
برای شما نی نواختیم، نرقصیدید؛
مرثیه خواندیم، بر سینه نزدید.
زیرا یحیای تعمیددهنده آمد که نه نان میخورْد و نه شراب مینوشید؛ گفتید، دیو دارد.پسر انسان آمد که میخورَد و مینوشد؛ میگویید، مردی است شکمباره و میگسار، دوست خراجگیران و گناهکاران.امّا حقانیت حکمت را همۀ فرزندان آن به ثبوت میرسانند.(18_35)
Re: انجیل لوقا به زبان فارسی(ترجمه هزاره نو_انجیل عهد جدید)
تدهین عیسی بهدست زنی بدکاره
روزی یکی از فَریسیان عیسی را بهصرف غذا دعوت کرد. پس به خانۀ آن فَریسی رفت و بر سفره نشست.در آن شهر، زنی بدکاره میزیست که چون شنید عیسی در خانۀ آن فَریسی میهمان است، ظرفی مرمرین، پر از عطر، با خود آوردو گریان پشت سر عیسی، کنارِ پاهای او ایستاد. آنگاه با قطرات اشک به شستن پاهای عیسی پرداخت و با گیسوانش آنها را خشک کرد. سپس پاهای او را بوسید و عطرآگین کرد.چون فَریسیِ میزبان این را دید، با خود گفت: اگر این مرد براستی پیامبر بود، میدانست این زن که لمسش میکند کیست و چگونه زنی است - میدانست که بدکاره است.عیسی به او گفت: ای شَمعون، میخواهم چیزی به تو بگویم. گفت: بفرما، استاد!عیسی گفت: شخصی از دو تن طلب داشت: از یکی پانصد دینار، از دیگری پنجاه دینار.امّا چون چیزی نداشتند به او بدهند، بدهی هر دو را بخشید. حال به گمان تو کدامیک او را بیشتر دوست خواهد داشت؟شَمعون پاسخ داد: به گمانم آن که بدهی بیشتری داشت و بخشیده شد. عیسی گفت: درست گفتی.آنگاه بهسوی آن زن اشاره کرد و به شَمعون گفت: این زن را میبینی؟ به خانهات آمدم، و تو برای شستن پاهایم آب نیاوردی، امّا این زن با اشکهایش پاهای مرا شست و با گیسوانش خشک کرد!تو مرا نبوسیدی، امّا این زن از لحظۀ ورودم، دمی از بوسیدن پاهایم بازنایستاده است.تو بر سر من روغن نمالیدی، امّا او پاهایم را عطرآگین کرد.پس به تو میگویم، محبت بسیار او از آنروست که گناهان بسیارش آمرزیده شده است. امّا آن که کمتر آمرزیده شد، کمتر هم محبت میکند.پس رو به آن زن کرد و گفت: گناهانت آمرزیده شد!میهمانان با یکدیگر گفتند: این کیست که گناهان را نیز میآمرزد؟عیسی به آن زن گفت: ایمانت تو را نجات داده است، بهسلامت برو!(36_50)
روزی یکی از فَریسیان عیسی را بهصرف غذا دعوت کرد. پس به خانۀ آن فَریسی رفت و بر سفره نشست.در آن شهر، زنی بدکاره میزیست که چون شنید عیسی در خانۀ آن فَریسی میهمان است، ظرفی مرمرین، پر از عطر، با خود آوردو گریان پشت سر عیسی، کنارِ پاهای او ایستاد. آنگاه با قطرات اشک به شستن پاهای عیسی پرداخت و با گیسوانش آنها را خشک کرد. سپس پاهای او را بوسید و عطرآگین کرد.چون فَریسیِ میزبان این را دید، با خود گفت: اگر این مرد براستی پیامبر بود، میدانست این زن که لمسش میکند کیست و چگونه زنی است - میدانست که بدکاره است.عیسی به او گفت: ای شَمعون، میخواهم چیزی به تو بگویم. گفت: بفرما، استاد!عیسی گفت: شخصی از دو تن طلب داشت: از یکی پانصد دینار، از دیگری پنجاه دینار.امّا چون چیزی نداشتند به او بدهند، بدهی هر دو را بخشید. حال به گمان تو کدامیک او را بیشتر دوست خواهد داشت؟شَمعون پاسخ داد: به گمانم آن که بدهی بیشتری داشت و بخشیده شد. عیسی گفت: درست گفتی.آنگاه بهسوی آن زن اشاره کرد و به شَمعون گفت: این زن را میبینی؟ به خانهات آمدم، و تو برای شستن پاهایم آب نیاوردی، امّا این زن با اشکهایش پاهای مرا شست و با گیسوانش خشک کرد!تو مرا نبوسیدی، امّا این زن از لحظۀ ورودم، دمی از بوسیدن پاهایم بازنایستاده است.تو بر سر من روغن نمالیدی، امّا او پاهایم را عطرآگین کرد.پس به تو میگویم، محبت بسیار او از آنروست که گناهان بسیارش آمرزیده شده است. امّا آن که کمتر آمرزیده شد، کمتر هم محبت میکند.پس رو به آن زن کرد و گفت: گناهانت آمرزیده شد!میهمانان با یکدیگر گفتند: این کیست که گناهان را نیز میآمرزد؟عیسی به آن زن گفت: ایمانت تو را نجات داده است، بهسلامت برو!(36_50)
Re: انجیل لوقا به زبان فارسی(ترجمه هزاره نو_انجیل عهد جدید)
مَثَل برزگر
8 )پس از آن، عیسی شهر به شهر و روستا به روستا میگشت و به پادشاهی خدا بشارت میداد. آن دوازده تن نیز با وی بودند،و نیز شماری از زنان که از ارواح پلید و بیماری شفا یافته بودند: مریم معروف به مَجْدَلیّه که از او هفت دیو اخراج شده بود،یوآنّا همسر خوزا، مباشر هیرودیس، سوسن و بسیاری زنان دیگر. این زنان از دارایی خود برای رفع نیازهای عیسی و شاگردانش تدارک میدیدند.
چون مردم از بسیاری شهرها به دیدن عیسی میآمدند و جمعیتی انبوه گردآمد، او این مَثَل را آورد: روزی برزگری برای پاشیدن بذرِ خود بیرون رفت. چون بذر میپاشید، برخی در راه افتاد و لگدمال شد و پرندگان آسمان آنها را خوردند.برخی دیگر در زمین سنگلاخ افتاد، و چون رویید، خشک شد، چراکه رطوبتی نداشت.برخی نیز میان خارها افتاد و خارها با بذرها نمو کرده، آنها را خفه کرد. امّا برخی از بذرها در زمین نیکو افتاد و نمو کرد و صدچندان بار آورد. چون این را گفت، ندا درداد: هرکه گوش شنوا دارد، بشنود!
شاگردانش معنی این مَثَل را از او پرسیدند.گفت: درک رازهای پادشاهی خدا به شما عطا شده است، امّا با دیگران در قالب مَثَل سخن میگویم، تا:
بنگرند، امّا نبینند؛
بشنوند، امّا نفهمند.
معنی مَثَل این است: بذر، کلام خداست. بذرهایی که در راه میافتد، کسانی هستند که کلام را میشنوند، امّا ابلیس میآید و آن را از دلشان میرباید، تا نتوانند ایمان آورند و نجات یابند. بذرهایی که بر زمین سنگلاخ میافتد کسانی هستند که چون کلام را میشنوند، آن را با شادی میپذیرند، امّا ریشه نمیدوانند. اینها اندک زمانی ایمان دارند، امّا بههنگام آزمایش، ایمان خود را از دست میدهند. بذرهایی که در میان خارها میافتد، کسانی هستند که میشنوند، امّا نگرانیها، ثروت و لذات زندگی آنها را خفه میکند و بهثمر نمیرسند. امّا بذرهایی که بر زمین نیکو میافتد، کسانی هستند که کلام را با دلی پاک و نیکو میشنوند و آن را نگاه داشته، پایدار میمانند و ثمر میآورند.(1_15)
8 )پس از آن، عیسی شهر به شهر و روستا به روستا میگشت و به پادشاهی خدا بشارت میداد. آن دوازده تن نیز با وی بودند،و نیز شماری از زنان که از ارواح پلید و بیماری شفا یافته بودند: مریم معروف به مَجْدَلیّه که از او هفت دیو اخراج شده بود،یوآنّا همسر خوزا، مباشر هیرودیس، سوسن و بسیاری زنان دیگر. این زنان از دارایی خود برای رفع نیازهای عیسی و شاگردانش تدارک میدیدند.
چون مردم از بسیاری شهرها به دیدن عیسی میآمدند و جمعیتی انبوه گردآمد، او این مَثَل را آورد: روزی برزگری برای پاشیدن بذرِ خود بیرون رفت. چون بذر میپاشید، برخی در راه افتاد و لگدمال شد و پرندگان آسمان آنها را خوردند.برخی دیگر در زمین سنگلاخ افتاد، و چون رویید، خشک شد، چراکه رطوبتی نداشت.برخی نیز میان خارها افتاد و خارها با بذرها نمو کرده، آنها را خفه کرد. امّا برخی از بذرها در زمین نیکو افتاد و نمو کرد و صدچندان بار آورد. چون این را گفت، ندا درداد: هرکه گوش شنوا دارد، بشنود!
شاگردانش معنی این مَثَل را از او پرسیدند.گفت: درک رازهای پادشاهی خدا به شما عطا شده است، امّا با دیگران در قالب مَثَل سخن میگویم، تا:
بنگرند، امّا نبینند؛
بشنوند، امّا نفهمند.
معنی مَثَل این است: بذر، کلام خداست. بذرهایی که در راه میافتد، کسانی هستند که کلام را میشنوند، امّا ابلیس میآید و آن را از دلشان میرباید، تا نتوانند ایمان آورند و نجات یابند. بذرهایی که بر زمین سنگلاخ میافتد کسانی هستند که چون کلام را میشنوند، آن را با شادی میپذیرند، امّا ریشه نمیدوانند. اینها اندک زمانی ایمان دارند، امّا بههنگام آزمایش، ایمان خود را از دست میدهند. بذرهایی که در میان خارها میافتد، کسانی هستند که میشنوند، امّا نگرانیها، ثروت و لذات زندگی آنها را خفه میکند و بهثمر نمیرسند. امّا بذرهایی که بر زمین نیکو میافتد، کسانی هستند که کلام را با دلی پاک و نیکو میشنوند و آن را نگاه داشته، پایدار میمانند و ثمر میآورند.(1_15)
Re: انجیل لوقا به زبان فارسی(ترجمه هزاره نو_انجیل عهد جدید)
مَثَل چراغ
هیچکس چراغ را برنمیافروزد تا سرپوشی بر آن نهد یا آن را زیر تخت بگذارد! بلکه چراغ را بر چراغدان میگذارند تا هرکه داخل شود، نورش را ببیند. زیرا هیچچیزِ پنهانی نیست که آشکار نشود و هیچچیز نهفتهای نیست که هویدا نگردد. پس دقّت کنید چگونه میشنوید، زیرا به آن که دارد بیشتر داده خواهد شد و از آن که ندارد، همان هم که گمان میکند دارد، گرفته خواهد شد.(16_18)
هیچکس چراغ را برنمیافروزد تا سرپوشی بر آن نهد یا آن را زیر تخت بگذارد! بلکه چراغ را بر چراغدان میگذارند تا هرکه داخل شود، نورش را ببیند. زیرا هیچچیزِ پنهانی نیست که آشکار نشود و هیچچیز نهفتهای نیست که هویدا نگردد. پس دقّت کنید چگونه میشنوید، زیرا به آن که دارد بیشتر داده خواهد شد و از آن که ندارد، همان هم که گمان میکند دارد، گرفته خواهد شد.(16_18)
Re: انجیل لوقا به زبان فارسی(ترجمه هزاره نو_انجیل عهد جدید)
مادر و برادران عیسی
در این هنگام، مادر و برادران عیسی آمدند تا او را ببینند، امّا ازدحام جمعیت چندان بود که نتوانستند به او نزدیک شوند. پس برای عیسی خبر آوردند که: مادر و برادرانت بیرون ایستادهاند و میخواهند تو را ببینند.در پاسخ گفت: مادر و برادران من کسانی هستند که کلام خدا را میشنوند و به آن عمل میکنند.(17_21)
در این هنگام، مادر و برادران عیسی آمدند تا او را ببینند، امّا ازدحام جمعیت چندان بود که نتوانستند به او نزدیک شوند. پس برای عیسی خبر آوردند که: مادر و برادرانت بیرون ایستادهاند و میخواهند تو را ببینند.در پاسخ گفت: مادر و برادران من کسانی هستند که کلام خدا را میشنوند و به آن عمل میکنند.(17_21)
Re: انجیل لوقا به زبان فارسی(ترجمه هزاره نو_انجیل عهد جدید)
آرام کردن توفان دریا
روزی عیسی به شاگردان خود گفت: به آن سوی دریا برویم. پس سوار قایق شدند و به پیش راندند. و چون میرفتند، عیسی به خواب رفت. ناگاه تندبادی بر دریا وزیدن گرفت، چندان که قایق از آب پر میشد و جانشان به خطر افتاد. شاگردان نزد عیسی رفتند و او را بیدار کرده، گفتند: ای استاد، ای استاد، چیزی نمانده غرق شویم! عیسی بیدار شد و بر باد و امواج خروشان نهیب زد. توفان فرونشست و آرامش برقرار شد. پس به ایشان گفت: ایمانتان کجاست؟ شاگردان با بهت و وحشت از یکدیگر میپرسیدند: این کیست که حتی به باد و آب فرمان میدهد و از او فرمان میبرند.(22_25)
روزی عیسی به شاگردان خود گفت: به آن سوی دریا برویم. پس سوار قایق شدند و به پیش راندند. و چون میرفتند، عیسی به خواب رفت. ناگاه تندبادی بر دریا وزیدن گرفت، چندان که قایق از آب پر میشد و جانشان به خطر افتاد. شاگردان نزد عیسی رفتند و او را بیدار کرده، گفتند: ای استاد، ای استاد، چیزی نمانده غرق شویم! عیسی بیدار شد و بر باد و امواج خروشان نهیب زد. توفان فرونشست و آرامش برقرار شد. پس به ایشان گفت: ایمانتان کجاست؟ شاگردان با بهت و وحشت از یکدیگر میپرسیدند: این کیست که حتی به باد و آب فرمان میدهد و از او فرمان میبرند.(22_25)
Re: انجیل لوقا به زبان فارسی(ترجمه هزاره نو_انجیل عهد جدید)
شفای مرد دیوزده
پس به ناحیۀ جَدَریان رسیدند که آن سوی دریا، مقابل جلیل قرار داشت.چون عیسی قدم بر ساحل نهاد، مردی دیوزده از مردمان آن شهر بدو برخورد که دیرگاهی لباس نپوشیده و در خانهای زندگی نکرده بود، بلکه در گورها بهسر میبرد.چون او عیسی را دید، نعره برکشید و بهپایش افتاد و با صدای بلند فریاد برآورد: ای عیسی، پسر خدای متعال، تو را با من چه کار است؟ تمنا دارم عذابم ندهی!زیرا عیسی به روح پلید دستور داده بود از او بهدر آید. آن روح بارها او را گرفته بود و با آنکه دست و پایش را به زنجیر میبستند و از او نگهبانی میکردند، بندها را میگسست و دیو او را به جایهای نامسکون میکشاند. عیسی از او پرسید: نامت چیست؟ پاسخ داد: لِژیون، زیرا دیوهای بسیار به درونش رفته بودند.آنها التماسکنان از عیسی خواستند که بدیشان دستور بازگشت به هاویه ندهد.
در آن نزدیکی، گلۀ بزرگی خوک در دامنۀ تپه مشغول چرا بود. دیوها از عیسی خواهش کردند اجازه دهد بهدرون خوکها روند، و او نیز اجازه داد. پس، دیوها از آن مرد بیرون آمدند و بهدرون خوکها رفتند، و خوکها از سراشیبی تپه بهدرون دریا هجوم بردند و غرق شدند.
چون خوکبانان این را دیدند، گریختند و در شهر و روستا، ماجرا را بازگفتند. پس مردم بیرون آمدند تا آنچه را روی داده بود ببینند، و چون نزد عیسی رسیدند و دیدند آن مرد که دیوها از او بهدر آمده بودند، جامه به تن کرده و عاقل پیش پاهای عیسی نشسته است، ترسیدند.کسانی که ماجرا را بهچشم دیده بودند، برای ایشان بازگفتند که مرد دیوزده چگونه شفا یافته بود. پس همۀ مردمِ ناحیۀ جَدَریان از عیسی خواستند از نزدشان برود، زیرا ترس بر آنان چیره شده بود. او نیز سوار قایق شد و رفت.مردی که دیوها از او بیرون آمده بودند، از عیسی تمنا کرد بگذارد با وی همراه شود، امّا عیسی او را روانه کرد و گفت: به خانۀ خود برگرد و آنچه خدا برایت کرده است، بازگو. پس رفت و در سرتاسر شهر اعلام کرد که عیسی برای او چه کرده است.(26_39)
پس به ناحیۀ جَدَریان رسیدند که آن سوی دریا، مقابل جلیل قرار داشت.چون عیسی قدم بر ساحل نهاد، مردی دیوزده از مردمان آن شهر بدو برخورد که دیرگاهی لباس نپوشیده و در خانهای زندگی نکرده بود، بلکه در گورها بهسر میبرد.چون او عیسی را دید، نعره برکشید و بهپایش افتاد و با صدای بلند فریاد برآورد: ای عیسی، پسر خدای متعال، تو را با من چه کار است؟ تمنا دارم عذابم ندهی!زیرا عیسی به روح پلید دستور داده بود از او بهدر آید. آن روح بارها او را گرفته بود و با آنکه دست و پایش را به زنجیر میبستند و از او نگهبانی میکردند، بندها را میگسست و دیو او را به جایهای نامسکون میکشاند. عیسی از او پرسید: نامت چیست؟ پاسخ داد: لِژیون، زیرا دیوهای بسیار به درونش رفته بودند.آنها التماسکنان از عیسی خواستند که بدیشان دستور بازگشت به هاویه ندهد.
در آن نزدیکی، گلۀ بزرگی خوک در دامنۀ تپه مشغول چرا بود. دیوها از عیسی خواهش کردند اجازه دهد بهدرون خوکها روند، و او نیز اجازه داد. پس، دیوها از آن مرد بیرون آمدند و بهدرون خوکها رفتند، و خوکها از سراشیبی تپه بهدرون دریا هجوم بردند و غرق شدند.
چون خوکبانان این را دیدند، گریختند و در شهر و روستا، ماجرا را بازگفتند. پس مردم بیرون آمدند تا آنچه را روی داده بود ببینند، و چون نزد عیسی رسیدند و دیدند آن مرد که دیوها از او بهدر آمده بودند، جامه به تن کرده و عاقل پیش پاهای عیسی نشسته است، ترسیدند.کسانی که ماجرا را بهچشم دیده بودند، برای ایشان بازگفتند که مرد دیوزده چگونه شفا یافته بود. پس همۀ مردمِ ناحیۀ جَدَریان از عیسی خواستند از نزدشان برود، زیرا ترس بر آنان چیره شده بود. او نیز سوار قایق شد و رفت.مردی که دیوها از او بیرون آمده بودند، از عیسی تمنا کرد بگذارد با وی همراه شود، امّا عیسی او را روانه کرد و گفت: به خانۀ خود برگرد و آنچه خدا برایت کرده است، بازگو. پس رفت و در سرتاسر شهر اعلام کرد که عیسی برای او چه کرده است.(26_39)
Re: انجیل لوقا به زبان فارسی(ترجمه هزاره نو_انجیل عهد جدید)
دختر یکی از رئیسان و زن مبتلا به خونریزی
چون عیسی بازگشت، مردم بهگرمی از او استقبال کردند، زیرا همه چشمبهراهش بودند.در این هنگام، مردی یایروس نام، که رئیس کنیسه بود، آمد و بهپای عیسی افتاده، التماس کرد به خانهاش برود،زیرا تنها دخترش که حدود دوازده سال داشت، در حال مرگ بود.
هنگامی که عیسی در راه بود، جمعیت سخت بر او ازدحام میکردند.در آن میان، زنی بود که دوازده سال دچار خونریزی بود و [با اینکه تمام دارایی خود را صرف طبیبان کرده بود، کسی را توانِ درمانش نبود.او از پشت سر به عیسی نزدیک شد و لبۀ ردای او را لمس کرد. دردم خونریزیاش قطع شد.عیسی پرسید: چه کسی مرا لمس کرد؟ چون همه انکار کردند، پِطرُس گفت: استاد، مردم از هرسو احاطهات کردهاند و بر تو ازدحام میکنند!امّا عیسی گفت: کسی مرا لمس کرد! زیرا دریافتم نیرویی از من صادر شد! آن زن چون دید نمیتواند پنهان بماند، با ترس و لرز پیش آمد و بهپای او افتاد و در برابر همگان گفت که چرا او را لمس کرده و چگونه دردَم شفا یافته است.عیسی به او گفت: دخترم، ایمانت تو را شفا داده است. بهسلامت برو.
عیسی هنوز سخن میگفت که کسی از خانۀ یایروس، رئیس کنیسه، آمد و گفت: دخترت مرد، دیگر استاد را زحمت مده.عیسی چون این را شنید، به یایروس گفت: مترس! فقط ایمان داشته باش! دخترت شفا خواهد یافت.هنگامی که به خانۀ یایروس رسید، نگذاشت کسی جز پِطرُس و یوحنا و یعقوب و پدر و مادر دختر با او به خانه درآیند.همۀ مردم برای دختر شیون و زاری میکردند. عیسی گفت: زاری مکنید، زیرا نمرده بلکه در خواب است.آنها ریشخندش کردند، چراکه میدانستند دختر مرده است.امّا عیسی دست دخترک را گرفت و گفت: دخترم، برخیز!روح او بازگشت و دردَم از جا برخاست. عیسی فرمود تا به او خوراک دهند.والدین دختر غرق در حیرت بودند، امّا او بدیشان امر فرمود که ماجرا را به کسی بازنگویند.(40_56)
چون عیسی بازگشت، مردم بهگرمی از او استقبال کردند، زیرا همه چشمبهراهش بودند.در این هنگام، مردی یایروس نام، که رئیس کنیسه بود، آمد و بهپای عیسی افتاده، التماس کرد به خانهاش برود،زیرا تنها دخترش که حدود دوازده سال داشت، در حال مرگ بود.
هنگامی که عیسی در راه بود، جمعیت سخت بر او ازدحام میکردند.در آن میان، زنی بود که دوازده سال دچار خونریزی بود و [با اینکه تمام دارایی خود را صرف طبیبان کرده بود، کسی را توانِ درمانش نبود.او از پشت سر به عیسی نزدیک شد و لبۀ ردای او را لمس کرد. دردم خونریزیاش قطع شد.عیسی پرسید: چه کسی مرا لمس کرد؟ چون همه انکار کردند، پِطرُس گفت: استاد، مردم از هرسو احاطهات کردهاند و بر تو ازدحام میکنند!امّا عیسی گفت: کسی مرا لمس کرد! زیرا دریافتم نیرویی از من صادر شد! آن زن چون دید نمیتواند پنهان بماند، با ترس و لرز پیش آمد و بهپای او افتاد و در برابر همگان گفت که چرا او را لمس کرده و چگونه دردَم شفا یافته است.عیسی به او گفت: دخترم، ایمانت تو را شفا داده است. بهسلامت برو.
عیسی هنوز سخن میگفت که کسی از خانۀ یایروس، رئیس کنیسه، آمد و گفت: دخترت مرد، دیگر استاد را زحمت مده.عیسی چون این را شنید، به یایروس گفت: مترس! فقط ایمان داشته باش! دخترت شفا خواهد یافت.هنگامی که به خانۀ یایروس رسید، نگذاشت کسی جز پِطرُس و یوحنا و یعقوب و پدر و مادر دختر با او به خانه درآیند.همۀ مردم برای دختر شیون و زاری میکردند. عیسی گفت: زاری مکنید، زیرا نمرده بلکه در خواب است.آنها ریشخندش کردند، چراکه میدانستند دختر مرده است.امّا عیسی دست دخترک را گرفت و گفت: دخترم، برخیز!روح او بازگشت و دردَم از جا برخاست. عیسی فرمود تا به او خوراک دهند.والدین دختر غرق در حیرت بودند، امّا او بدیشان امر فرمود که ماجرا را به کسی بازنگویند.(40_56)
Re: انجیل لوقا به زبان فارسی(ترجمه هزاره نو_انجیل عهد جدید)
مأموریت دوازده شاگرد
9)عیسی آن دوازده تن را گردهم فراخواند و آنان را قدرت و اقتدار بخشید تا همۀ دیوها را بیرون برانند و بیماریها را شفا بخشند؛و ایشان را فرستاد تا به پادشاهی خدا موعظه کنند و بیماران را شفا دهند.به ایشان گفت: هیچچیز برای سفر برندارید، نه چوبدستی، نه کولهبار، نه نان، نه پول و نه پیراهن اضافه.به هر خانهای که درآمدید، تا هنگام ترک شهر در آنجا بمانید.اگر مردم شما را نپذیرفتند، بههنگام ترک شهرشان، خاک پاهای خود را بتکانید تا شهادتی برضد آنها باشد.پس بهراه افتاده، از روستایی به روستای دیگر میرفتند و هرجا میرسیدند، بشارت میدادند و بیماران را شفا میبخشیدند.
و امّا خبر همۀ این وقایع به گوش هیرودیسِ حاکم رسید. هیرودیس حیران و سرگردان مانده بود، چراکه برخی میگفتند عیسی همان یحیی است که از مردگان برخاسته است.برخی دیگر میگفتند الیاس ظهور کرده، و برخی نیز میگفتند یکی از پیامبران دیرین زنده شده است.امّا هیرودیس گفت: سر یحیی را من از تن جدا کردم. پس این کیست که این چیزها را دربارهاش میشنوم؟ و میکوشید عیسی را ببیند.(1_9)
9)عیسی آن دوازده تن را گردهم فراخواند و آنان را قدرت و اقتدار بخشید تا همۀ دیوها را بیرون برانند و بیماریها را شفا بخشند؛و ایشان را فرستاد تا به پادشاهی خدا موعظه کنند و بیماران را شفا دهند.به ایشان گفت: هیچچیز برای سفر برندارید، نه چوبدستی، نه کولهبار، نه نان، نه پول و نه پیراهن اضافه.به هر خانهای که درآمدید، تا هنگام ترک شهر در آنجا بمانید.اگر مردم شما را نپذیرفتند، بههنگام ترک شهرشان، خاک پاهای خود را بتکانید تا شهادتی برضد آنها باشد.پس بهراه افتاده، از روستایی به روستای دیگر میرفتند و هرجا میرسیدند، بشارت میدادند و بیماران را شفا میبخشیدند.
و امّا خبر همۀ این وقایع به گوش هیرودیسِ حاکم رسید. هیرودیس حیران و سرگردان مانده بود، چراکه برخی میگفتند عیسی همان یحیی است که از مردگان برخاسته است.برخی دیگر میگفتند الیاس ظهور کرده، و برخی نیز میگفتند یکی از پیامبران دیرین زنده شده است.امّا هیرودیس گفت: سر یحیی را من از تن جدا کردم. پس این کیست که این چیزها را دربارهاش میشنوم؟ و میکوشید عیسی را ببیند.(1_9)
Re: انجیل لوقا به زبان فارسی(ترجمه هزاره نو_انجیل عهد جدید)
خوراک دادن به پنج هزار تن
چون رسولان بازگشتند، هرآنچه کرده بودند به عیسی بازگفتند. آنگاه آنان را با خود به شهری به نام بیتصِیْدا برد تا در آنجا تنها باشند.امّا بسیاری این را دریافتند و از پی ایشان روانه شدند. عیسی نیز آنان را پذیرفت و با ایشان از پادشاهی خدا سخن گفت و کسانی را که نیاز به درمان داشتند، شفا بخشید.
نزدیک غروب، آن دوازده تن نزدش آمدند و گفتند: جماعت را مرخص فرما تا به روستاها و مزارع اطراف بروند و خوراک و سرپناهی بیابند، چراکه اینجا مکانی دورافتاده است.عیسی در جواب گفت: شما خود به ایشان خوراک دهید.گفتند: ما جز پنج نان و دو ماهی چیزی نداریم، مگر اینکه برویم و برای همۀ این مردم خوراک بخریم.در آنجا حدود پنج هزار مرد بودند. عیسی به شاگردان خود فرمود: مردم را در گروههای پنجاه نفری بنشانید.شاگردان چنین کردند و همه را نشاندند.آنگاه پنج نان و دو ماهی را برگرفت، به آسمان نگریست و شکر بهجای آورده، آنها را پاره کرد و به شاگردان داد تا پیش مردم بگذارند.پس همه خوردند و سیر شدند و دوازده سبد نیز از تکههای بر جای مانده گردآوردند.(10_17)
چون رسولان بازگشتند، هرآنچه کرده بودند به عیسی بازگفتند. آنگاه آنان را با خود به شهری به نام بیتصِیْدا برد تا در آنجا تنها باشند.امّا بسیاری این را دریافتند و از پی ایشان روانه شدند. عیسی نیز آنان را پذیرفت و با ایشان از پادشاهی خدا سخن گفت و کسانی را که نیاز به درمان داشتند، شفا بخشید.
نزدیک غروب، آن دوازده تن نزدش آمدند و گفتند: جماعت را مرخص فرما تا به روستاها و مزارع اطراف بروند و خوراک و سرپناهی بیابند، چراکه اینجا مکانی دورافتاده است.عیسی در جواب گفت: شما خود به ایشان خوراک دهید.گفتند: ما جز پنج نان و دو ماهی چیزی نداریم، مگر اینکه برویم و برای همۀ این مردم خوراک بخریم.در آنجا حدود پنج هزار مرد بودند. عیسی به شاگردان خود فرمود: مردم را در گروههای پنجاه نفری بنشانید.شاگردان چنین کردند و همه را نشاندند.آنگاه پنج نان و دو ماهی را برگرفت، به آسمان نگریست و شکر بهجای آورده، آنها را پاره کرد و به شاگردان داد تا پیش مردم بگذارند.پس همه خوردند و سیر شدند و دوازده سبد نیز از تکههای بر جای مانده گردآوردند.(10_17)
Re: انجیل لوقا به زبان فارسی(ترجمه هزاره نو_انجیل عهد جدید)
اعتراف پِطرُس دربارۀ عیسی
روزی عیسی در خلوت دعا میکرد و تنها شاگردانش با او بودند. از ایشان پرسید: ?مردم میگویند من که هستم؟پاسخ دادند: برخی میگویند یحیای تعمیددهنده هستی، برخی دیگر میگویند الیاسی، و برخی نیز تو را یکی از پیامبران ایام کهن میدانند که زنده شده است.از ایشان پرسید: شما چه؟ شما مرا که میدانید؟ پِطرُس پاسخ داد: مسیحِ خدا.
سپس عیسی ایشان را منع کرد و دستور داد این را به کسی نگویند،و گفت: میباید که پسر انسان رنج بسیار کشد و مشایخ و سران کاهنان و علمای دین ردش کنند و کشته شود و در روز سوّم برخیزد.
سپس به همه فرمود: اگر کسی بخواهد مرا پیروی کند، باید خود را انکار کرده، هر روز صلیب خویش برگیرد و از پی من بیاید.زیرا هرکه بخواهد جان خود را نجات دهد، آن را از دست خواهد داد؛ امّا هرکه بهخاطر من جانش را از دست بدهد، آن را نجات خواهد داد.انسان را چه سود که تمامی دنیا را ببرد، امّا جان خویش را ببازد یا آن را تلف کند.زیرا هرکه از من و سخنانم عار داشته باشد، پسر انسان نیز آنگاه که در جلال خود و جلال پدر و فرشتگان مقدّس آید، از او عار خواهد داشت.براستی به شما میگویم، برخی اینجا ایستادهاند که تا پادشاهی خدا را نبینند، طعم مرگ را نخواهند چشید.(18_27)
روزی عیسی در خلوت دعا میکرد و تنها شاگردانش با او بودند. از ایشان پرسید: ?مردم میگویند من که هستم؟پاسخ دادند: برخی میگویند یحیای تعمیددهنده هستی، برخی دیگر میگویند الیاسی، و برخی نیز تو را یکی از پیامبران ایام کهن میدانند که زنده شده است.از ایشان پرسید: شما چه؟ شما مرا که میدانید؟ پِطرُس پاسخ داد: مسیحِ خدا.
سپس عیسی ایشان را منع کرد و دستور داد این را به کسی نگویند،و گفت: میباید که پسر انسان رنج بسیار کشد و مشایخ و سران کاهنان و علمای دین ردش کنند و کشته شود و در روز سوّم برخیزد.
سپس به همه فرمود: اگر کسی بخواهد مرا پیروی کند، باید خود را انکار کرده، هر روز صلیب خویش برگیرد و از پی من بیاید.زیرا هرکه بخواهد جان خود را نجات دهد، آن را از دست خواهد داد؛ امّا هرکه بهخاطر من جانش را از دست بدهد، آن را نجات خواهد داد.انسان را چه سود که تمامی دنیا را ببرد، امّا جان خویش را ببازد یا آن را تلف کند.زیرا هرکه از من و سخنانم عار داشته باشد، پسر انسان نیز آنگاه که در جلال خود و جلال پدر و فرشتگان مقدّس آید، از او عار خواهد داشت.براستی به شما میگویم، برخی اینجا ایستادهاند که تا پادشاهی خدا را نبینند، طعم مرگ را نخواهند چشید.(18_27)
Re: انجیل لوقا به زبان فارسی(ترجمه هزاره نو_انجیل عهد جدید)
دگرگونی سیمای عیسی
حدود هشت روز پس از این سخنان، عیسی پِطرُس و یوحنا و یعقوب را برگرفت و بر فراز کوهی رفت تا دعا کند.در همان حال که دعا میکرد، نمودِ چهرهاش تغییر کرد و جامهاش سفید و نورانی شد.ناگاه دو مرد، موسی و الیاس، پدیدار گشته، با او به گفتگو پرداختند.آنان در جلال ظاهر شده بودند و دربارۀ خروج عیسی سخن میگفتند که میبایست بزودی در اورشلیم رخ دهد.پِطرُس و همراهانش بسیار خوابآلود بودند، امّا چون کاملاً بیدار و هوشیار شدند، جلال عیسی را دیدند و آن دو مرد را که در کنارش ایستاده بودند.هنگامی که آن دو از نزد عیسی میرفتند، پِطرُس گفت: استاد، بودن ما در اینجا نیکوست! بگذار سه سرپناه بسازیم، یکی برای تو، یکی برای موسی و یکی هم برای الیاس.او نمیدانست چه میگوید.این سخن هنوز بر زبان پِطرُس بود که ابری پدیدار گشت و آنان را دربر گرفت. چون بهدرون ابر میرفتند، هراسان شدند.آنگاه ندایی از ابر دررسید که این است پسر من که او را برگزیدهام؛ به او گوش فرادهید!و چون صدا قطع شد، عیسی را تنها دیدند. شاگردان این را نزد خود نگاه داشتند، و در آن زمان کسی را از آنچه دیده بودند، آگاه نکردند. (28_36)
حدود هشت روز پس از این سخنان، عیسی پِطرُس و یوحنا و یعقوب را برگرفت و بر فراز کوهی رفت تا دعا کند.در همان حال که دعا میکرد، نمودِ چهرهاش تغییر کرد و جامهاش سفید و نورانی شد.ناگاه دو مرد، موسی و الیاس، پدیدار گشته، با او به گفتگو پرداختند.آنان در جلال ظاهر شده بودند و دربارۀ خروج عیسی سخن میگفتند که میبایست بزودی در اورشلیم رخ دهد.پِطرُس و همراهانش بسیار خوابآلود بودند، امّا چون کاملاً بیدار و هوشیار شدند، جلال عیسی را دیدند و آن دو مرد را که در کنارش ایستاده بودند.هنگامی که آن دو از نزد عیسی میرفتند، پِطرُس گفت: استاد، بودن ما در اینجا نیکوست! بگذار سه سرپناه بسازیم، یکی برای تو، یکی برای موسی و یکی هم برای الیاس.او نمیدانست چه میگوید.این سخن هنوز بر زبان پِطرُس بود که ابری پدیدار گشت و آنان را دربر گرفت. چون بهدرون ابر میرفتند، هراسان شدند.آنگاه ندایی از ابر دررسید که این است پسر من که او را برگزیدهام؛ به او گوش فرادهید!و چون صدا قطع شد، عیسی را تنها دیدند. شاگردان این را نزد خود نگاه داشتند، و در آن زمان کسی را از آنچه دیده بودند، آگاه نکردند. (28_36)
Re: انجیل لوقا به زبان فارسی(ترجمه هزاره نو_انجیل عهد جدید)
شفای پسر دیوزده
روز بعد، چون از کوه فرود آمدند، جمعی انبوه با عیسی دیدار کردند.ناگاه مردی از میان جمعیت فریاد زد: استاد، به تو التماس میکنم نظر لطفی بر پسر من بیفکنی، زیرا تنها فرزند من است.روحی ناگهان او را میگیرد و او دردَم نعره برمیکشد و دچار تشنج میشود، بهگونهای که دهانش کف میکند. این روح بهندرت رهایش میکند و قصد نابودیاش دارد.به شاگردانت التماس کردم از او بیرونش کنند، امّا نتوانستند.عیسی پاسخ داد: ای نسل بیایمان و منحرف، تا به کِی با شما باشم و تحملتان کنم؟ پسرت را اینجا بیاور.حتی هنگامی که پسر میآمد، دیو او را بر زمین زد و به تشنج افکند. امّا عیسی بر آن روح پلید نهیب زد و پسر را شفا داد و به پدرش سپرد.مردم همگی از بزرگی خدا در حیرت افتادند.
در آن حال که همگان از کارهای عیسی در شگفت بودند، او به شاگردان خود گفت: به آنچه میخواهم به شما بگویم بهدقّت گوش بسپارید: پسر انسان بهدست مردم تسلیم خواهد شد.امّا منظور وی را درنیافتند؛ بلکه از آنان پنهان ماند تا درکش نکنند؛ و میترسیدند در اینباره از او سؤال کنند.(37_45)
روز بعد، چون از کوه فرود آمدند، جمعی انبوه با عیسی دیدار کردند.ناگاه مردی از میان جمعیت فریاد زد: استاد، به تو التماس میکنم نظر لطفی بر پسر من بیفکنی، زیرا تنها فرزند من است.روحی ناگهان او را میگیرد و او دردَم نعره برمیکشد و دچار تشنج میشود، بهگونهای که دهانش کف میکند. این روح بهندرت رهایش میکند و قصد نابودیاش دارد.به شاگردانت التماس کردم از او بیرونش کنند، امّا نتوانستند.عیسی پاسخ داد: ای نسل بیایمان و منحرف، تا به کِی با شما باشم و تحملتان کنم؟ پسرت را اینجا بیاور.حتی هنگامی که پسر میآمد، دیو او را بر زمین زد و به تشنج افکند. امّا عیسی بر آن روح پلید نهیب زد و پسر را شفا داد و به پدرش سپرد.مردم همگی از بزرگی خدا در حیرت افتادند.
در آن حال که همگان از کارهای عیسی در شگفت بودند، او به شاگردان خود گفت: به آنچه میخواهم به شما بگویم بهدقّت گوش بسپارید: پسر انسان بهدست مردم تسلیم خواهد شد.امّا منظور وی را درنیافتند؛ بلکه از آنان پنهان ماند تا درکش نکنند؛ و میترسیدند در اینباره از او سؤال کنند.(37_45)
Re: انجیل لوقا به زبان فارسی(ترجمه هزاره نو_انجیل عهد جدید)
بزرگی در چیست؟
روزی در میان شاگردان این بحث درگرفت که کدامیک از ایشان از همه بزرگتر است.عیسی که از افکار ایشان آگاه بود، کودکی را برگرفت و در کنار خود قرار داد،و به آنان گفت: هرکه این کودک را به نام من بپذیرد، مرا پذیرفته است؛ و هرکه مرا بپذیرد، فرستندۀ مرا پذیرفته است. زیرا در میان شما آنکس بزرگتر است که از همه کوچکتر باشد.
یوحنا گفت: استاد، شخصی را دیدیم که به نام تو دیو اخراج میکرد، امّا چون از ما نبود، او را بازداشتیم.عیسی گفت: بازَش مدارید، زیرا هرکه برضد شما نیست، با شماست.(46_50)
روزی در میان شاگردان این بحث درگرفت که کدامیک از ایشان از همه بزرگتر است.عیسی که از افکار ایشان آگاه بود، کودکی را برگرفت و در کنار خود قرار داد،و به آنان گفت: هرکه این کودک را به نام من بپذیرد، مرا پذیرفته است؛ و هرکه مرا بپذیرد، فرستندۀ مرا پذیرفته است. زیرا در میان شما آنکس بزرگتر است که از همه کوچکتر باشد.
یوحنا گفت: استاد، شخصی را دیدیم که به نام تو دیو اخراج میکرد، امّا چون از ما نبود، او را بازداشتیم.عیسی گفت: بازَش مدارید، زیرا هرکه برضد شما نیست، با شماست.(46_50)
Re: انجیل لوقا به زبان فارسی(ترجمه هزاره نو_انجیل عهد جدید)
عدم پذیرش در سامره
چون زمان صعود عیسی به آسمان نزدیک میشد، با عزمی راسخ رو بهسوی اورشلیم نهاد.پس پیشاپیش خود فرستادگانی اعزام داشت که به یکی از دهکدههای سامریان رفتند تا برای او تدارک ببینند.امّا مردم آنجا او را نپذیرفتند، زیرا عازم اورشلیم بود.چون شاگردان او، یعقوب و یوحنا، این را دیدند، گفتند: ای سرور ما، آیا میخواهی بگوییم از آسمان آتش ببارد و همۀ آنها را نابود کند؟امّا عیسی روی بگرداند و توبیخشان کرد.سپس به دهکدهای دیگر رفتند.(51_56)
چون زمان صعود عیسی به آسمان نزدیک میشد، با عزمی راسخ رو بهسوی اورشلیم نهاد.پس پیشاپیش خود فرستادگانی اعزام داشت که به یکی از دهکدههای سامریان رفتند تا برای او تدارک ببینند.امّا مردم آنجا او را نپذیرفتند، زیرا عازم اورشلیم بود.چون شاگردان او، یعقوب و یوحنا، این را دیدند، گفتند: ای سرور ما، آیا میخواهی بگوییم از آسمان آتش ببارد و همۀ آنها را نابود کند؟امّا عیسی روی بگرداند و توبیخشان کرد.سپس به دهکدهای دیگر رفتند.(51_56)
Re: انجیل لوقا به زبان فارسی(ترجمه هزاره نو_انجیل عهد جدید)
بهای پیروی از عیسی
در راه، شخصی به عیسی گفت: ?هرجا بروی، تو را پیروی خواهم کرد.عیسی پاسخ داد: روباهان را لانههاست و مرغان هوا را آشیانهها، امّا پسر انسان را جای سر نهادن نیست.عیسی به شخصی دیگر گفت: مرا پیروی کن.امّا او پاسخ داد: سرورم، نخست رخصت ده تا بروم و پدر خود را به خاک بسپارم.عیسی به او گفت: بگذار مردگان، مردگانِ خود را به خاک بسپارند؛ تو برو و به پادشاهی خدا موعظه کن.دیگری گفت: سرورم، تو را پیروی خواهم کرد، امّا نخست رخصت ده تا بازگردم و اهل خانۀ خود را وداع گویم.عیسی در پاسخ گفت: کسی که دست به شخمزنی ببرد و به عقب بنگرد، شایستۀ پادشاهی خدا نباشد. (57_62)
در راه، شخصی به عیسی گفت: ?هرجا بروی، تو را پیروی خواهم کرد.عیسی پاسخ داد: روباهان را لانههاست و مرغان هوا را آشیانهها، امّا پسر انسان را جای سر نهادن نیست.عیسی به شخصی دیگر گفت: مرا پیروی کن.امّا او پاسخ داد: سرورم، نخست رخصت ده تا بروم و پدر خود را به خاک بسپارم.عیسی به او گفت: بگذار مردگان، مردگانِ خود را به خاک بسپارند؛ تو برو و به پادشاهی خدا موعظه کن.دیگری گفت: سرورم، تو را پیروی خواهم کرد، امّا نخست رخصت ده تا بازگردم و اهل خانۀ خود را وداع گویم.عیسی در پاسخ گفت: کسی که دست به شخمزنی ببرد و به عقب بنگرد، شایستۀ پادشاهی خدا نباشد. (57_62)
Re: انجیل لوقا به زبان فارسی(ترجمه هزاره نو_انجیل عهد جدید)
اعزام هفتاد شاگرد
10)پس از آن، خداوند هفتاد تن دیگر را نیز تعیین فرمود و آنها را دوبهدو پیشاپیش خود به هر شهر و دیاری فرستاد که قصد رفتن بدانجا داشت.بدیشان گفت: محصول فراوان است، امّا کارگر اندک. پس، از مالکِ محصول بخواهید کارگران برای دروِ محصول خود بفرستد.بروید! من شما را چون برهها به میان گرگها میفرستم.کیسۀ پول یا کولهبار یا کفش برمگیرید، و در راه کسی را سلام مگویید.به هر خانهای که وارد میشوید، نخست بگویید: سلام بر این خانه باد.اگر در آن خانه کسی از اهل صلح و سلام باشد، سلام شما بر او قرار خواهد گرفت؛ وگرنه، به خود شما بازخواهد گشت.در آن خانه بمانید و هرچه به شما دادند، بخورید و بیاشامید، زیرا کارگر مستحق دستمزد خویش است. از خانهای به خانۀ دیگر نقل مکان مکنید.چون وارد شهری شدید و شما را بهگرمی پذیرفتند، هرچه در برابر شما گذاشتند، بخورید.بیماران آنجا را شفا دهید و بگویید: پادشاهی خدا به شما نزدیک شده است.امّا چون به شهری درآمدید و شما را نپذیرفتند، به کوچههای آن شهر بروید و بگویید: ما حتی خاک شهر شما را که بر پاهای ما نشسته است، بر شما میتکانیم. امّا بدانید که پادشاهی خدا نزدیک شده است.یقین بدانید که در روز داوری، تحمل مجازات برای سُدوم آسانتر خواهد بود تا برای آن شهر.
وای بر تو، ای خورَزین! وای بر تو، ای بیتصِیْدا! زیرا اگر معجزاتی که در شما انجام شد در صور و صیدون روی میداد، مردم آنجا مدتها پیش در پلاس و خاکستر مینشستند و توبه میکردند.امّا در روز داوری، تحمل مجازات برای صور و صیدون آسانتر خواهد بود تا برای شما.و تو ای کَفَرناحوم، آیا تا به آسمان صعود خواهی کرد؟ هرگز، بلکه تا به اعماق دوزخ سرنگون خواهی شد.
هرکه به شما گوش فرادهد، به من گوش فراداده است؛ و هرکه شما را رد کند، مرا رد کرده است؛ امّا هرکه مرا رد کند، فرستندۀ مرا رد کرده است.
آن هفتاد تن با شادی بازگشتند و گفتند: سرور ما، حتی دیوها هم به نام تو از ما اطاعت میکنند.به ایشان فرمود: شیطان را دیدم که همچون برق از آسمان فرومیافتاد.اینک شما را اقتدار میبخشم که ماران و عقربها و تمامی قدرت دشمن را پایمال کنید، و هیچچیز به شما آسیب نخواهد رسانید.امّا از این شادمان مباشید که ارواح از شما اطاعت میکنند، بلکه شادی شما از این باشد که نامتان در آسمان نوشته شده است.
در همان ساعت، عیسی در روحالقدس بهوجد آمد و گفت: ای پدر، مالک آسمان و زمین، تو را میستایم که این حقایق را از دانایان و خردمندان پنهان داشته و بر کودکان آشکار کردهای. بله، ای پدر، زیرا خشنودی تو در این بود.پدرم همهچیز را به من سپرده است. هیچکس نمیداند پسر کیست جز پدر، و هیچکس نمیداند پدر کیست جز پسر، و آنان که پسر بخواهد او را بر ایشان آشکار سازد.
سپس در خلوت، رو به شاگردان کرد و گفت: خوشابه حال چشمانی که آنچه شما میبینید، میبینند.زیرا به شما میگویم بسیاری از انبیا و پادشاهان آرزو داشتند آنچه شما میبینید، ببینند و ندیدند، و آنچه شما میشنوید، بشنوند و نشنیدند.(1_24)
10)پس از آن، خداوند هفتاد تن دیگر را نیز تعیین فرمود و آنها را دوبهدو پیشاپیش خود به هر شهر و دیاری فرستاد که قصد رفتن بدانجا داشت.بدیشان گفت: محصول فراوان است، امّا کارگر اندک. پس، از مالکِ محصول بخواهید کارگران برای دروِ محصول خود بفرستد.بروید! من شما را چون برهها به میان گرگها میفرستم.کیسۀ پول یا کولهبار یا کفش برمگیرید، و در راه کسی را سلام مگویید.به هر خانهای که وارد میشوید، نخست بگویید: سلام بر این خانه باد.اگر در آن خانه کسی از اهل صلح و سلام باشد، سلام شما بر او قرار خواهد گرفت؛ وگرنه، به خود شما بازخواهد گشت.در آن خانه بمانید و هرچه به شما دادند، بخورید و بیاشامید، زیرا کارگر مستحق دستمزد خویش است. از خانهای به خانۀ دیگر نقل مکان مکنید.چون وارد شهری شدید و شما را بهگرمی پذیرفتند، هرچه در برابر شما گذاشتند، بخورید.بیماران آنجا را شفا دهید و بگویید: پادشاهی خدا به شما نزدیک شده است.امّا چون به شهری درآمدید و شما را نپذیرفتند، به کوچههای آن شهر بروید و بگویید: ما حتی خاک شهر شما را که بر پاهای ما نشسته است، بر شما میتکانیم. امّا بدانید که پادشاهی خدا نزدیک شده است.یقین بدانید که در روز داوری، تحمل مجازات برای سُدوم آسانتر خواهد بود تا برای آن شهر.
وای بر تو، ای خورَزین! وای بر تو، ای بیتصِیْدا! زیرا اگر معجزاتی که در شما انجام شد در صور و صیدون روی میداد، مردم آنجا مدتها پیش در پلاس و خاکستر مینشستند و توبه میکردند.امّا در روز داوری، تحمل مجازات برای صور و صیدون آسانتر خواهد بود تا برای شما.و تو ای کَفَرناحوم، آیا تا به آسمان صعود خواهی کرد؟ هرگز، بلکه تا به اعماق دوزخ سرنگون خواهی شد.
هرکه به شما گوش فرادهد، به من گوش فراداده است؛ و هرکه شما را رد کند، مرا رد کرده است؛ امّا هرکه مرا رد کند، فرستندۀ مرا رد کرده است.
آن هفتاد تن با شادی بازگشتند و گفتند: سرور ما، حتی دیوها هم به نام تو از ما اطاعت میکنند.به ایشان فرمود: شیطان را دیدم که همچون برق از آسمان فرومیافتاد.اینک شما را اقتدار میبخشم که ماران و عقربها و تمامی قدرت دشمن را پایمال کنید، و هیچچیز به شما آسیب نخواهد رسانید.امّا از این شادمان مباشید که ارواح از شما اطاعت میکنند، بلکه شادی شما از این باشد که نامتان در آسمان نوشته شده است.
در همان ساعت، عیسی در روحالقدس بهوجد آمد و گفت: ای پدر، مالک آسمان و زمین، تو را میستایم که این حقایق را از دانایان و خردمندان پنهان داشته و بر کودکان آشکار کردهای. بله، ای پدر، زیرا خشنودی تو در این بود.پدرم همهچیز را به من سپرده است. هیچکس نمیداند پسر کیست جز پدر، و هیچکس نمیداند پدر کیست جز پسر، و آنان که پسر بخواهد او را بر ایشان آشکار سازد.
سپس در خلوت، رو به شاگردان کرد و گفت: خوشابه حال چشمانی که آنچه شما میبینید، میبینند.زیرا به شما میگویم بسیاری از انبیا و پادشاهان آرزو داشتند آنچه شما میبینید، ببینند و ندیدند، و آنچه شما میشنوید، بشنوند و نشنیدند.(1_24)
Page 2 of 5 • 1, 2, 3, 4, 5
Similar topics
» انجیل متی به زبان فارسی(ترجمه هزاره نو_انجیل عهد جدید)
» رساله به عبرانیان (انجیل عهد جدید - ترجمه هزاره نو)
» نامه پولس رسول به فیلیمون(انجیل عهد جدید - ترجمه هزاره نو)
» معرفی نامه پولس رسول به تیطوس(انجیل عهد جدید - ترجمه هزاره نو)
» نامه دوم پولس به تیموتائوس(انجیل عهد جدید_ترجمه هزاره نو)
» رساله به عبرانیان (انجیل عهد جدید - ترجمه هزاره نو)
» نامه پولس رسول به فیلیمون(انجیل عهد جدید - ترجمه هزاره نو)
» معرفی نامه پولس رسول به تیطوس(انجیل عهد جدید - ترجمه هزاره نو)
» نامه دوم پولس به تیموتائوس(انجیل عهد جدید_ترجمه هزاره نو)
Permissions in this forum:
You cannot reply to topics in this forum
Fri Sep 18, 2009 6:50 am by tendownstreet
» نقش سویا در کاهش عوارض دوران یائسگی
Fri Sep 18, 2009 6:48 am by tendownstreet
» قطع قاعدگی به هزار و یک علت
Fri Sep 18, 2009 6:47 am by tendownstreet
» خانم ها باید مراقب باشند
Fri Sep 18, 2009 6:47 am by tendownstreet
» آنچه زنان درباره اش کمتر حرف می زنند
Fri Sep 18, 2009 6:46 am by tendownstreet
» بهبود جوش با قرص ضدبارداری
Fri Sep 18, 2009 6:45 am by tendownstreet
» عفونت های دستگاه ادراری زنان
Fri Sep 18, 2009 6:45 am by tendownstreet
» بهبود کیفیت زندگی در زنان یائسه
Fri Sep 18, 2009 6:44 am by tendownstreet
» هشت روش طلائی درمان دردهای پیش از قاعدگی
Fri Sep 18, 2009 6:44 am by tendownstreet