Log in
Latest topics
Statistics
We have 24 registered usersThe newest registered user is quibernh
Our users have posted a total of 2246 messages in 615 subjects
سه پیغام قیام مسیح
سه پیغام قیام مسیح
داستاني از ديوژن گفته شده که روزي او بر يک مجموعه استخوانهاي مرده نگاه ميکرد و اسکندر کبير از او پرسيد به چه نگاه ميکني؟ ديوژن گفت ميخواهم استخوانهاي پدر تو را پيدا کنم. اسکندر پاسخ جالبي داد. او گفت همه در دنياي مردگان يکسان هستند.
قیام مسیح پیروزی او را بر مرگ اعلام کرد
اما خبر خوشي داريم که عيسي مسيح در دنياي مردگان با ديگر مردگان يکي نيست. او به دنياي مردگان تعلق ندارد بلکه به دنياي زندگان.
روزي زني شوهرش را از دست داد. دختر کوچولوي اين زن از مادر پرسيد که پدرش الآن کجاست؟ مادرش پاسخ داد نزد مسيح. روز بعد دختر کوچولو با مادرش نزد يکي از دوستان بودند و مادر شروع به گريه کرد و از غم از دست دادن شوهرش حرف ميزد. دختر رو به مادر کرد و گفت: آيا وقتي ميداني چيزي کجاست آن را از دست دادهاي. مادر پاسخ داد خير. دختر جواب داد: پس چطور با اينکه ميداني بابا کجاست باز هم ميگويي او را از دست دادهاي؟
شخصي که مسيح را دارد مرگ براي او مفهومي ندارد و به آن ميخندد. اما افرادي که بدون مسيح و بدون پاک شدن گناهانشان از اين دنيا ميروند، پر از ترس و وحشت هستند. مسيح نيش مرگ را از بين برد. او بر مرگ غلبه يافت.
ميشود گفت که مرگ نيرومندترين دشمن انسان است که مسيح آن را شکست داده است.
روزي بچهاي از پدرش پرسيد: بابا مگر مسيح بر مرگ غلبه نيافت پس چرا ما ميميريم. پدر چيزي به يادش نيامد که پاسخ دهد. روز بعد با بچه در خيابان بودند، يکدفعه پدر ديد که کاميوني از چهارراه گذشت و سايه آن بر پياده رو افتاد. پس پاسخ بچه را يافت و رو به بچه کرد و گفت. براي آنانيکه بدون مسيح ميميرند مرگ مانند اين است که کاميون از روي آنها رد شود. ولي براي ما که به مسيح ايمان داريم مرگ مانند سايه کاميون است که از روي ما رد ميشود. هللوياه.
در اول قرنتيان 15: 26 در مورد دشمن آخر صحبت ميکند که مرگ است و مسيح بر آن چيره شده است. در آيه 55 همين باب ميگويد: اي موت نيش تو کجاست و اي گور ظفر تو کجا؟
قيام مسيح قدرت براي زندگي جديد بخشيد.
قرون متمادي است که انسان به دنبال قدرتي است که بتواند بر گناه و نفسش پيروز شود. من آدمهاي خيلي قوي ديدهام که اسير يک تکه سيگار بودهاند و برايشان سخت بوده که از آن آزاد شوند. اسارت انسان يک چيز عميقي است که فقط قيام مسيح از مردگان ميتواند ضمانت کند که قوت براي آزادي از آن وجود دارد.
در افسسيان 1: 19 و 20 پولس رسول براي ايمانداران دعا ميکند که قوت قيام مسيح برايشان آشکار شود تا با آن قوت بر هر وسوسه و حيله و مکر شيطان و هر نوع کشش نفس پيروز شوند. در دوم پطرس 1: 3 و 4 ميگويد که قوت او يعني همان قوت قيام او به ما امکان زندگي خداپسندانه را بخشيده است.
نه فقط قيام مسيح زندگي روحاني ما را قيام ميدهد بلکه قوتي عالي ميبخشد تا زندگي قيام کرده را هر روزه تجربه کنيم و آيات و معجزات و شفاها را در زندگيمان مرتباً مشاهده کنيم.
قيام مسيح وعده جلال را مي دهد.
در اول قرنتيان 12: 22-24 در مورد اميد پرجلال ما ايمانداران صحبت ميکند. در اول تسالونيکيان 4: 13 و 14 نيز در مورد قيام ما از مردگان صحبت ميکند. ايماندار به مسيح بدون هدف و اميد زندگي نميکند، بلکه اميدي پرجلال دارد که قيام مسيح اين اميد را به او ميدهد که روزي از مردگان بر خواهد خواست و با ديگر مقدسين وارث جلال خواهد شد.
ويکتور فرانکل که جانشين زيگموند فرويد بود و در کمپهاي کار اجباري نازيها بوده، ميگويد: در اين کمپها اگر کسي اميدي نداشت و هدفي براي زندگي نمييافت به گوشهاي مي خزيد و بالآخره با مرگ جانخراشي ميمرد.
انسان بدون اميد و آن هم اميد پرجلال مرده است.
زن شخصي، بيماري سختي گرفت و شوهر او که خيلي او را دوست ميداشت و نميتوانست بدون او زندگي کند. به او پيشنهاد داد که خودکشي کنند تا بدون هم زندگي نکنند. اينها اگر چه يکديگر را خيلي دوست داشتند ولي اميدي بالاتر از حال حاضر براي خود نداشتند.
در زمان پولس رسول نوشتهاي که زياد در قبرها ديده مي شد اين بود:
من نبودم
بوجود آمدم
نيستم
ديگر برايم مهم نيست
اين اوج نااميدي و بي هدفي انسان را بدون مسيح نشان مي دهد.
امروز آيا شما اميد پرجلال را داري؟ آيا در اين قيام عيسي مسيح به فراتر از مرگ نگاه ميکني؟
مسیح با قیامش از مردگان بر مرگ و بر گناه و بر تمام نا امیدیهای ما خط بطلان کشید.
قیام مسیح پیروزی او را بر مرگ اعلام کرد
اما خبر خوشي داريم که عيسي مسيح در دنياي مردگان با ديگر مردگان يکي نيست. او به دنياي مردگان تعلق ندارد بلکه به دنياي زندگان.
روزي زني شوهرش را از دست داد. دختر کوچولوي اين زن از مادر پرسيد که پدرش الآن کجاست؟ مادرش پاسخ داد نزد مسيح. روز بعد دختر کوچولو با مادرش نزد يکي از دوستان بودند و مادر شروع به گريه کرد و از غم از دست دادن شوهرش حرف ميزد. دختر رو به مادر کرد و گفت: آيا وقتي ميداني چيزي کجاست آن را از دست دادهاي. مادر پاسخ داد خير. دختر جواب داد: پس چطور با اينکه ميداني بابا کجاست باز هم ميگويي او را از دست دادهاي؟
شخصي که مسيح را دارد مرگ براي او مفهومي ندارد و به آن ميخندد. اما افرادي که بدون مسيح و بدون پاک شدن گناهانشان از اين دنيا ميروند، پر از ترس و وحشت هستند. مسيح نيش مرگ را از بين برد. او بر مرگ غلبه يافت.
ميشود گفت که مرگ نيرومندترين دشمن انسان است که مسيح آن را شکست داده است.
روزي بچهاي از پدرش پرسيد: بابا مگر مسيح بر مرگ غلبه نيافت پس چرا ما ميميريم. پدر چيزي به يادش نيامد که پاسخ دهد. روز بعد با بچه در خيابان بودند، يکدفعه پدر ديد که کاميوني از چهارراه گذشت و سايه آن بر پياده رو افتاد. پس پاسخ بچه را يافت و رو به بچه کرد و گفت. براي آنانيکه بدون مسيح ميميرند مرگ مانند اين است که کاميون از روي آنها رد شود. ولي براي ما که به مسيح ايمان داريم مرگ مانند سايه کاميون است که از روي ما رد ميشود. هللوياه.
در اول قرنتيان 15: 26 در مورد دشمن آخر صحبت ميکند که مرگ است و مسيح بر آن چيره شده است. در آيه 55 همين باب ميگويد: اي موت نيش تو کجاست و اي گور ظفر تو کجا؟
قيام مسيح قدرت براي زندگي جديد بخشيد.
قرون متمادي است که انسان به دنبال قدرتي است که بتواند بر گناه و نفسش پيروز شود. من آدمهاي خيلي قوي ديدهام که اسير يک تکه سيگار بودهاند و برايشان سخت بوده که از آن آزاد شوند. اسارت انسان يک چيز عميقي است که فقط قيام مسيح از مردگان ميتواند ضمانت کند که قوت براي آزادي از آن وجود دارد.
در افسسيان 1: 19 و 20 پولس رسول براي ايمانداران دعا ميکند که قوت قيام مسيح برايشان آشکار شود تا با آن قوت بر هر وسوسه و حيله و مکر شيطان و هر نوع کشش نفس پيروز شوند. در دوم پطرس 1: 3 و 4 ميگويد که قوت او يعني همان قوت قيام او به ما امکان زندگي خداپسندانه را بخشيده است.
نه فقط قيام مسيح زندگي روحاني ما را قيام ميدهد بلکه قوتي عالي ميبخشد تا زندگي قيام کرده را هر روزه تجربه کنيم و آيات و معجزات و شفاها را در زندگيمان مرتباً مشاهده کنيم.
قيام مسيح وعده جلال را مي دهد.
در اول قرنتيان 12: 22-24 در مورد اميد پرجلال ما ايمانداران صحبت ميکند. در اول تسالونيکيان 4: 13 و 14 نيز در مورد قيام ما از مردگان صحبت ميکند. ايماندار به مسيح بدون هدف و اميد زندگي نميکند، بلکه اميدي پرجلال دارد که قيام مسيح اين اميد را به او ميدهد که روزي از مردگان بر خواهد خواست و با ديگر مقدسين وارث جلال خواهد شد.
ويکتور فرانکل که جانشين زيگموند فرويد بود و در کمپهاي کار اجباري نازيها بوده، ميگويد: در اين کمپها اگر کسي اميدي نداشت و هدفي براي زندگي نمييافت به گوشهاي مي خزيد و بالآخره با مرگ جانخراشي ميمرد.
انسان بدون اميد و آن هم اميد پرجلال مرده است.
زن شخصي، بيماري سختي گرفت و شوهر او که خيلي او را دوست ميداشت و نميتوانست بدون او زندگي کند. به او پيشنهاد داد که خودکشي کنند تا بدون هم زندگي نکنند. اينها اگر چه يکديگر را خيلي دوست داشتند ولي اميدي بالاتر از حال حاضر براي خود نداشتند.
در زمان پولس رسول نوشتهاي که زياد در قبرها ديده مي شد اين بود:
من نبودم
بوجود آمدم
نيستم
ديگر برايم مهم نيست
اين اوج نااميدي و بي هدفي انسان را بدون مسيح نشان مي دهد.
امروز آيا شما اميد پرجلال را داري؟ آيا در اين قيام عيسي مسيح به فراتر از مرگ نگاه ميکني؟
مسیح با قیامش از مردگان بر مرگ و بر گناه و بر تمام نا امیدیهای ما خط بطلان کشید.
Permissions in this forum:
You cannot reply to topics in this forum
Fri Sep 18, 2009 6:50 am by tendownstreet
» نقش سویا در کاهش عوارض دوران یائسگی
Fri Sep 18, 2009 6:48 am by tendownstreet
» قطع قاعدگی به هزار و یک علت
Fri Sep 18, 2009 6:47 am by tendownstreet
» خانم ها باید مراقب باشند
Fri Sep 18, 2009 6:47 am by tendownstreet
» آنچه زنان درباره اش کمتر حرف می زنند
Fri Sep 18, 2009 6:46 am by tendownstreet
» بهبود جوش با قرص ضدبارداری
Fri Sep 18, 2009 6:45 am by tendownstreet
» عفونت های دستگاه ادراری زنان
Fri Sep 18, 2009 6:45 am by tendownstreet
» بهبود کیفیت زندگی در زنان یائسه
Fri Sep 18, 2009 6:44 am by tendownstreet
» هشت روش طلائی درمان دردهای پیش از قاعدگی
Fri Sep 18, 2009 6:44 am by tendownstreet