Log in
Latest topics
Statistics
We have 24 registered usersThe newest registered user is quibernh
Our users have posted a total of 2246 messages in 615 subjects
انجیل برنابا(دروغی بزرگ)
انجیل برنابا(دروغی بزرگ)
بعضي از مسلمانان در تلاش براي بياعتبار ساختن کتب مقدسه مسيحيان، بهدنبال مدارکي ميگردند که با اين عقايد سازگار باشد، حتي اگر کل کليسا آنها را جعلي ناميده باشد. يکي از اين مدارک، کتابي است به نام انجيل برنابا. در اين انجيل، به گفته بعضي از مسلمانان، مطالب زيادي هست که با انجيلهاي قانوني تضاد دارد اما با اعتقادات مسلمانان همسو است. ايشان در بحثهايي که با مسيحيان دارند، آنقدر پيش ميروند که آن را انجيلي اصلياي ميدانند که از آسمان بر عيسي نازل شده و او آن را بر برنابا فرو خواند. برخي از مسلمانان عقايد خود را در مورد زندگي و تعاليم عيسي بر پايه اين کتاب استوار ميسازند، و نه بر قرآن و کتابمقدس و سنت.
يک مسلمان پاکستاني به نام آتائور رحيم که زحمت فراواني کشيد تا اين انجيل را در پاکستان بشناساند، چنين گفته است: انجيل برنابا يگانه انجيلي است که از يکي از شاگردان عيسي باقي مانده، يعني از کسي که بيشتر وقت خود را در معيت عيسي در طول سه سال خدمت او گذراند. لذا، بر خلاف نويسندگان انجيلهاي پذيرفتهشده، تجربه و شناخت مستقيمي از تعاليم عيسي داشت. رحيم اين امر را کاملاً ناديده ميگيرد که يوحنا از ابتداي خدمت عيسي از همراهان او بود و متي نيز اندکي بعد از آن. او هيچ شواهدي ارائه نميدهد تا نشان دهد که برنابا در طول سه سال خدمت عيسي، واقعاً شاگرد او بوده است.
متفکر مسلمان ديگري بهنام علي اکبر، چنين گفته است: مسيحيان انجيل برنابا را جزء لاينفک عهدجديد بهشمار نميآورند و کمتر آن را در کليساهايشان موعظه ميکنند. شوراي کليساها حدود سيصد سال پيش از محمد پيامبر، اين انجيل را محکوم کرد. بيشک علت اين امر اين بوده که در آن بهروشني ظهور محمد پيامبر پيشگويي شده است. اما نامبرده هيچ مدرکي دال بر محکوميت اين کتاب در شوراي کليساها ارائه نميدهد.
ادعاهاي مشابهي از سوي عبدالاحد داود در کتاب مشهورش بهنام محمد در کتابمقدس عنوان شده. او مينويسد: اين انجيل از سوي کليساها رد شده زيرا بيان آن بيشتر شبيه قرآن است و نيز به اين دليل که ماهيت رسالت عيسي مسيح را بهوضوح بيان کرده، و مهمتر از همه، به اين دليل که کلمات دقيق عيسي در مورد محمد را ضبط کرده است.
حال حقيقت چيست؟ چرا مسيحيان اين انجيل را رد ميکنند؟ آيا به اين علت که اين کتاب حاوي پيشگوييهايي است در مورد محمد، يا اينکه دلايل محکمتري عليه اعتبار آن وجود دارد؟
يک مسلمان پاکستاني به نام آتائور رحيم که زحمت فراواني کشيد تا اين انجيل را در پاکستان بشناساند، چنين گفته است: انجيل برنابا يگانه انجيلي است که از يکي از شاگردان عيسي باقي مانده، يعني از کسي که بيشتر وقت خود را در معيت عيسي در طول سه سال خدمت او گذراند. لذا، بر خلاف نويسندگان انجيلهاي پذيرفتهشده، تجربه و شناخت مستقيمي از تعاليم عيسي داشت. رحيم اين امر را کاملاً ناديده ميگيرد که يوحنا از ابتداي خدمت عيسي از همراهان او بود و متي نيز اندکي بعد از آن. او هيچ شواهدي ارائه نميدهد تا نشان دهد که برنابا در طول سه سال خدمت عيسي، واقعاً شاگرد او بوده است.
متفکر مسلمان ديگري بهنام علي اکبر، چنين گفته است: مسيحيان انجيل برنابا را جزء لاينفک عهدجديد بهشمار نميآورند و کمتر آن را در کليساهايشان موعظه ميکنند. شوراي کليساها حدود سيصد سال پيش از محمد پيامبر، اين انجيل را محکوم کرد. بيشک علت اين امر اين بوده که در آن بهروشني ظهور محمد پيامبر پيشگويي شده است. اما نامبرده هيچ مدرکي دال بر محکوميت اين کتاب در شوراي کليساها ارائه نميدهد.
ادعاهاي مشابهي از سوي عبدالاحد داود در کتاب مشهورش بهنام محمد در کتابمقدس عنوان شده. او مينويسد: اين انجيل از سوي کليساها رد شده زيرا بيان آن بيشتر شبيه قرآن است و نيز به اين دليل که ماهيت رسالت عيسي مسيح را بهوضوح بيان کرده، و مهمتر از همه، به اين دليل که کلمات دقيق عيسي در مورد محمد را ضبط کرده است.
حال حقيقت چيست؟ چرا مسيحيان اين انجيل را رد ميکنند؟ آيا به اين علت که اين کتاب حاوي پيشگوييهايي است در مورد محمد، يا اينکه دلايل محکمتري عليه اعتبار آن وجود دارد؟
Last edited by tendownstreet on Wed Sep 02, 2009 11:42 pm; edited 1 time in total
Re: انجیل برنابا(دروغی بزرگ)
پيشينه کتاب
نخستين باري که وجود چنين انجيلي مطرح شد، بهواسطه کار جرج سِيل بود که در مقدمه ترجمه خود از قرآن به سال 1734 به آن اشاره کرد. سيل در مقدمه خود به ترجمه اسپانيايي اين کتاب، نوشته شخصي بهنام مصطفي اهل آراندا اشاره ميکند که ادعا کرده بود که آن را از ايتاليايي ترجمه کردهاست. ادعا شده بود که راهبي ايتاليايي بهنام برادر مارينو آن را از کتابخانه پاپ سيکستوس پنجم (1585 - 1590)، هنگامي که وي در کتابخانهاش خواب بود، دزديده و پس از خواندن آن، مسلمان شده است. اين ترجمه بهنحوي از ميان رفت، اما بخشهايي از متن اسپانيايي آن هنوز موجود است. ترجمه ايتاليايي آن به هلند راه يافت و در سال 1709 جزو اموال جـِي. اف. کرامر يافت شد که يکي از فرستادگان پادشاه پروس (آلمان) بود. او در سال 1713 آن را به شاهزاده اوژن اهل ساووآ داد و در طول سالها دست به دست گشت تا اينکه در سال 1738 به وين رسيد و در کتابخانه سلطنتي قرار داده شد و هنوز نيز در آنجا است.
لانْسدِيل و لورا راگ آن را به انگليسي ترجمه کردند و به سال 1907 آن را با 70 صفحه مقدمه به چاپ رساندند؛ در اين مقدمه، دلايلي قانعکننده ارائه شده بود تا شرح دهد که چرا محققان مختلف آن را انجيلي جعلي ميدانند و اينکه در قرون وسطي نوشته شده است. در سال 1908، ترجمه عربي آن با مقدمهاي جديد در قاهره انتشار يافت و در سال 1916، دو ويرايش آن بهزبان اردو منتشر شد که مبتني بر ترجمه عربي بودند.
بين سالهاي 1960 و 1980 ترجمههاي اين انجيل به بسياري از زبانهاي کشورهاي اسلامي منتشر شد. ترجمه انگليسي آن که توسط لانسديل و لورا راگ انجام شده بود در سال 1973 مجدداً در پاکستان چاپ شد و جرايد اردو و انگليسي آن را بهعنوان انجيل واقعي عيسي معرفي کردند. جالب اينجا است که هيچيک از اين تجديد چاپها حاوي آن 70 صفحه مقدمه لانسديل و لورا راگ نيستند، مقدمهاي که شواهدي ارائه ميداد دال بر اينکه اين کتاب، اثري جعلي متعلق به قرون وسطي است. ترجمه انگليسي اين کتاب اکنون در بريتانيا و آمريکا از سوي چندين انتشارات اسلامي چاپ شده، اما هيچيک اشارهاي به ناشران قبلي يا به مترجمان اوليه انگليسي، يعني لانسديل و لورا راگ نميکنند.
نخستين باري که وجود چنين انجيلي مطرح شد، بهواسطه کار جرج سِيل بود که در مقدمه ترجمه خود از قرآن به سال 1734 به آن اشاره کرد. سيل در مقدمه خود به ترجمه اسپانيايي اين کتاب، نوشته شخصي بهنام مصطفي اهل آراندا اشاره ميکند که ادعا کرده بود که آن را از ايتاليايي ترجمه کردهاست. ادعا شده بود که راهبي ايتاليايي بهنام برادر مارينو آن را از کتابخانه پاپ سيکستوس پنجم (1585 - 1590)، هنگامي که وي در کتابخانهاش خواب بود، دزديده و پس از خواندن آن، مسلمان شده است. اين ترجمه بهنحوي از ميان رفت، اما بخشهايي از متن اسپانيايي آن هنوز موجود است. ترجمه ايتاليايي آن به هلند راه يافت و در سال 1709 جزو اموال جـِي. اف. کرامر يافت شد که يکي از فرستادگان پادشاه پروس (آلمان) بود. او در سال 1713 آن را به شاهزاده اوژن اهل ساووآ داد و در طول سالها دست به دست گشت تا اينکه در سال 1738 به وين رسيد و در کتابخانه سلطنتي قرار داده شد و هنوز نيز در آنجا است.
لانْسدِيل و لورا راگ آن را به انگليسي ترجمه کردند و به سال 1907 آن را با 70 صفحه مقدمه به چاپ رساندند؛ در اين مقدمه، دلايلي قانعکننده ارائه شده بود تا شرح دهد که چرا محققان مختلف آن را انجيلي جعلي ميدانند و اينکه در قرون وسطي نوشته شده است. در سال 1908، ترجمه عربي آن با مقدمهاي جديد در قاهره انتشار يافت و در سال 1916، دو ويرايش آن بهزبان اردو منتشر شد که مبتني بر ترجمه عربي بودند.
بين سالهاي 1960 و 1980 ترجمههاي اين انجيل به بسياري از زبانهاي کشورهاي اسلامي منتشر شد. ترجمه انگليسي آن که توسط لانسديل و لورا راگ انجام شده بود در سال 1973 مجدداً در پاکستان چاپ شد و جرايد اردو و انگليسي آن را بهعنوان انجيل واقعي عيسي معرفي کردند. جالب اينجا است که هيچيک از اين تجديد چاپها حاوي آن 70 صفحه مقدمه لانسديل و لورا راگ نيستند، مقدمهاي که شواهدي ارائه ميداد دال بر اينکه اين کتاب، اثري جعلي متعلق به قرون وسطي است. ترجمه انگليسي اين کتاب اکنون در بريتانيا و آمريکا از سوي چندين انتشارات اسلامي چاپ شده، اما هيچيک اشارهاي به ناشران قبلي يا به مترجمان اوليه انگليسي، يعني لانسديل و لورا راگ نميکنند.
Re: انجیل برنابا(دروغی بزرگ)
مطالب و پيام کتاب
انجيل برنابا را ميتوان به چندين بخش تقسيم کرد. ذيلاً شرحي خلاصه از مطالب آن ارائه ميدهيم:
فصلهاي 1 - 9
ولادت عيسي؛ کودکي او و مباحثاتش با علماي دين در خصوص شريعت.
فصلهاي 10 - 47
عيسي کتاب انجيل را از خدا دريافت ميکند. او رسالت خود را آغاز ميکند و معجزات بهعمل ميآورد. او موعظه کرده، ميگويد: من مسيح موعود نيستم؛ مسيح موعود از نسل اسماعيل به دنيا خواهد آمد.
فصلهاي 48 - 98
سربازان رومي عيسي را همچون خدا پرستش ميکنند اما او به ايشان ميگويد که پسر خدا نيست. او آمده است تا ظهور محمد را بشارت دهد.
فصلهاي 99 - 126
جماعت گرد ميآيند تا عيسي را پادشاه سازند، اما او سرزمين خود را به قصد دمشق ترک ميکند و پس از آن، به شهرهاي ديگر سفر ميکند.
فصلهاي 127 - 153
عيسي شاگردانش را در خصوص توبه، روزه، دعا، ترس خدا و اخلاقيات والا تعليم ميدهد.
فصلهاي 154 - 191
عيسي در باره دنياي گناهکار، ماهيت گناه، احيا، آزادي، بهشت، و تقدير ازلي تعليم ميدهد. همچنين اشاره شده که کاتبي ادعا ميکند که کتابي مخفي از موسي ديده که اعلام ميدارد که مسيح موعود از نسل اسماعيل خواهد بود، و نه از نسل اسحاق.
فصلهاي 192 - 222
عيسي ايلعازر را زنده ميکند و مجازات اورشليم را پيشگويي مينمايد. يهوديان ميکوشند او را سنگسار کنند اما او ناپديد ميشود. يهودا به او خيانت ميکند. عيسي به آسمان برده ميشود و چهره يهودا طوري تغيير ميکند که شبيه چهره عيسي بهنظر آيد. يهودا بهاشتباه به جاي عيسي مصلوب ميشود. عيسي به ياران و به مادرش ظاهر ميشود و به ايشان ميگويد که مصلوب نشده بوده. او برنابا را مکلف ميسازد که انجيل را بنويسد. او پس از آن به آسمان باز ميگردد.
انجيل برنابا را ميتوان به چندين بخش تقسيم کرد. ذيلاً شرحي خلاصه از مطالب آن ارائه ميدهيم:
فصلهاي 1 - 9
ولادت عيسي؛ کودکي او و مباحثاتش با علماي دين در خصوص شريعت.
فصلهاي 10 - 47
عيسي کتاب انجيل را از خدا دريافت ميکند. او رسالت خود را آغاز ميکند و معجزات بهعمل ميآورد. او موعظه کرده، ميگويد: من مسيح موعود نيستم؛ مسيح موعود از نسل اسماعيل به دنيا خواهد آمد.
فصلهاي 48 - 98
سربازان رومي عيسي را همچون خدا پرستش ميکنند اما او به ايشان ميگويد که پسر خدا نيست. او آمده است تا ظهور محمد را بشارت دهد.
فصلهاي 99 - 126
جماعت گرد ميآيند تا عيسي را پادشاه سازند، اما او سرزمين خود را به قصد دمشق ترک ميکند و پس از آن، به شهرهاي ديگر سفر ميکند.
فصلهاي 127 - 153
عيسي شاگردانش را در خصوص توبه، روزه، دعا، ترس خدا و اخلاقيات والا تعليم ميدهد.
فصلهاي 154 - 191
عيسي در باره دنياي گناهکار، ماهيت گناه، احيا، آزادي، بهشت، و تقدير ازلي تعليم ميدهد. همچنين اشاره شده که کاتبي ادعا ميکند که کتابي مخفي از موسي ديده که اعلام ميدارد که مسيح موعود از نسل اسماعيل خواهد بود، و نه از نسل اسحاق.
فصلهاي 192 - 222
عيسي ايلعازر را زنده ميکند و مجازات اورشليم را پيشگويي مينمايد. يهوديان ميکوشند او را سنگسار کنند اما او ناپديد ميشود. يهودا به او خيانت ميکند. عيسي به آسمان برده ميشود و چهره يهودا طوري تغيير ميکند که شبيه چهره عيسي بهنظر آيد. يهودا بهاشتباه به جاي عيسي مصلوب ميشود. عيسي به ياران و به مادرش ظاهر ميشود و به ايشان ميگويد که مصلوب نشده بوده. او برنابا را مکلف ميسازد که انجيل را بنويسد. او پس از آن به آسمان باز ميگردد.
Re: انجیل برنابا(دروغی بزرگ)
پيام اين انجيل
مسلمانان ارزش بسياري براي اين انجيل قائلند زيرا تعاليمش بر عليه تعاليم عهدجديد است. ذيلاً به نکات اصلي اين انجيل اشاره ميکنيم، نکاتي که مؤيد برخي از اعتقادات مسلمانان است، اما با تعاليم عهدجديد متناقض ميباشد:
·عيسي بنده خدا است و فقط پيامآور او است (برنابا، فصل 55). او نه خدا است و نه پسر خدا، و نه نوعي خدا (برنابا، فصلهاي 55 و 100).
·عيسي ظهور مسيح موعود را که همانا محمد است پيشگويي ميکند (برنابا، فصلهاي 42 - 44). او منکر ميشود که مسيح موعود است و اين عنوان را به محمد نسبت ميدهد. آن پسر ابراهيم که قرباني شد، اسماعيل بود و نه اسحاق (برنابا، فصل 44).
عيسي پيش از مصلوب شدن، به آسمان عروج کرد، و طوري شد که يهودا شبيه عيسي بهنظر برسد (برنابا، فصل 220). عيسي بر صليب نمرد (برنابا، فصل 215). کسي که بر صليب مرد، يهوداي اسخريوطي بود (برنابا، فصل 216). حواريون عيسي جسد يهودا را دزديدند و ادعا کردند که عيسي زنده شده است. بسياري از حواريون، از جمله پولس، اين فريب را تعليم دادهاند.
مسلمانان ارزش بسياري براي اين انجيل قائلند زيرا تعاليمش بر عليه تعاليم عهدجديد است. ذيلاً به نکات اصلي اين انجيل اشاره ميکنيم، نکاتي که مؤيد برخي از اعتقادات مسلمانان است، اما با تعاليم عهدجديد متناقض ميباشد:
·عيسي بنده خدا است و فقط پيامآور او است (برنابا، فصل 55). او نه خدا است و نه پسر خدا، و نه نوعي خدا (برنابا، فصلهاي 55 و 100).
·عيسي ظهور مسيح موعود را که همانا محمد است پيشگويي ميکند (برنابا، فصلهاي 42 - 44). او منکر ميشود که مسيح موعود است و اين عنوان را به محمد نسبت ميدهد. آن پسر ابراهيم که قرباني شد، اسماعيل بود و نه اسحاق (برنابا، فصل 44).
عيسي پيش از مصلوب شدن، به آسمان عروج کرد، و طوري شد که يهودا شبيه عيسي بهنظر برسد (برنابا، فصل 220). عيسي بر صليب نمرد (برنابا، فصل 215). کسي که بر صليب مرد، يهوداي اسخريوطي بود (برنابا، فصل 216). حواريون عيسي جسد يهودا را دزديدند و ادعا کردند که عيسي زنده شده است. بسياري از حواريون، از جمله پولس، اين فريب را تعليم دادهاند.
Re: انجیل برنابا(دروغی بزرگ)
شواهد مربوط به اصالت کتاب
مسيحيان مدعياند که اين انجيل در زمان رسولان و شاگردان ايشان و پدران کليسا و شاگردان ايشان وجود نداشته است. تقريباً همه کتابهاي عهدجديد در نوشتههاي مسيحيان اوليه مورد اشاره قرار گرفته، اما هيچ نوع اشارهاي به انجيل برنابا نشده است. اما مسلمانان براي نسخه خطي اين کتاب، تاريخچهاي طولاني و پر آب و تاب ارائه ميدهند که به روزگار ايرِنيوس (130 - 200 م ) باز ميگردد. براي مثال، رحيم ميگويد که ايرنيوس در تأئيد نظرات خود، نقل قولهايي مبسوط از انجيل برنابا بهعمل آورده است. اين نشان ميهد که انجيل برنابا در قرن و اول ميلادي در گردش بوده است. وقتي موضوع را مورد مطالعه قرار ميدهيم، مشاهده ميکنيم که ايرنيوس در نوشتههاي خود از رساله برنابا نقل قول ميکند، نه از آنچه که رحيم انجيل برنابا مينامد. (رساله يعني نامه و معمولاً به تشريح تعاليم ميپردازد، در حالي که انجيل شرح زندگي عيسي است.)
رحيم ادعا کرده که در زمان حکومت امپراطور زنون (478 م.)، بقاياي انجيل برنابا کشف گرديد، و نسخهاي از اين انجيل که به دست خودش نوشته شده بوده، بر سينه او يافت شد. طبق نظر او، اين نکته در کتاب Acta Sanctorium، بولاند جونييي، جلد دوم، صفحات 422 - 450 ، که به سال 1698 در شهر آنـْوِر انتشار يافته، ذکر شده است. اما آنچه اين کتاب ميگويد اين است که نسخهاي از انجيل به روايت متي که خودِ برنابا نسخهبرداري کرده بوده، بر سينه امپراطور يافت شده. اين تحريف عمدي از اين کتاب، صدق گفتار رحيم را مورد ترديد قرار ميدهد. او کلمات به روايت متي که خود برنابا نسخهبرداري کرده بوده را از قلم انداخته و بهجاي آن نوشته انجيل برنابا.
مسيحيان مدعياند که اين انجيل در زمان رسولان و شاگردان ايشان و پدران کليسا و شاگردان ايشان وجود نداشته است. تقريباً همه کتابهاي عهدجديد در نوشتههاي مسيحيان اوليه مورد اشاره قرار گرفته، اما هيچ نوع اشارهاي به انجيل برنابا نشده است. اما مسلمانان براي نسخه خطي اين کتاب، تاريخچهاي طولاني و پر آب و تاب ارائه ميدهند که به روزگار ايرِنيوس (130 - 200 م ) باز ميگردد. براي مثال، رحيم ميگويد که ايرنيوس در تأئيد نظرات خود، نقل قولهايي مبسوط از انجيل برنابا بهعمل آورده است. اين نشان ميهد که انجيل برنابا در قرن و اول ميلادي در گردش بوده است. وقتي موضوع را مورد مطالعه قرار ميدهيم، مشاهده ميکنيم که ايرنيوس در نوشتههاي خود از رساله برنابا نقل قول ميکند، نه از آنچه که رحيم انجيل برنابا مينامد. (رساله يعني نامه و معمولاً به تشريح تعاليم ميپردازد، در حالي که انجيل شرح زندگي عيسي است.)
رحيم ادعا کرده که در زمان حکومت امپراطور زنون (478 م.)، بقاياي انجيل برنابا کشف گرديد، و نسخهاي از اين انجيل که به دست خودش نوشته شده بوده، بر سينه او يافت شد. طبق نظر او، اين نکته در کتاب Acta Sanctorium، بولاند جونييي، جلد دوم، صفحات 422 - 450 ، که به سال 1698 در شهر آنـْوِر انتشار يافته، ذکر شده است. اما آنچه اين کتاب ميگويد اين است که نسخهاي از انجيل به روايت متي که خودِ برنابا نسخهبرداري کرده بوده، بر سينه امپراطور يافت شده. اين تحريف عمدي از اين کتاب، صدق گفتار رحيم را مورد ترديد قرار ميدهد. او کلمات به روايت متي که خود برنابا نسخهبرداري کرده بوده را از قلم انداخته و بهجاي آن نوشته انجيل برنابا.
Re: انجیل برنابا(دروغی بزرگ)
شواهدي از تاريخ اسلام
از آنجا که شواهد مربوط به تاريخ مسيحيت، گاه از سوي برخي مسلمانان رد ميشود، لذا بايد به شواهدي از تاريخ اسلام اشاره کنيم. مطالعه سنت اسلام و روايات تاريخي اسلامي حاکي از اين است که محمد، پيامبر اسلام، روابط خوبي با حاکم مسيحيِ نجران داشته است. در زمان ولادت محمد، اعراب با مسيحيان حبشه و نيز با سه شاخه مسيحيت در خاورميانه، يعني مسيحيت بيزانتيني، نسطوري، و يعقوبي-مونوفيزيتي (تکطبيعتي) در تماس بودهاند. نسطوريها تأثير بيشتري بر اعراب داشتند. بر اساس نوشته ابناسحاق، تصاوير مريم و عيسي را ميشد بر يکي از ديوارهاي کعبه ديد.
سنت اسلام به هيأتهاي مختلف مسيحي اشاره دارد که براي بحث با محمد نزد او ميآمدند. يک بار، گروهي متشکل از شصت نفر بهرهبري عبدالمسيح، اسقف نجران، در مسجد مدينه با محمد ديدار کردند و با او در باره الوهيت مسيح به بحث پرداختند. محمد به ايشان گفت که عيسي خدا نيست. گفته ميشود که در قرآن (سوره 3: 40 - 70 ) به اين رويداد اشاره شده است. اين ملاقات بهترين فرصت بود تا به انجيل برنابا بهعنوان شاهدي بر عليه ادعاي مسيحيان اشاره شود، اما چنين نبود چون چنين انجيلي وجود نداشت. خدا نيز آيهاي در مورد اين انجيل بر محمد نازل نکرد.
يوحناي دمشقي (وفات 753 م.) که به يحيي ابن منصور مشهور است و پسر يکي از کارگزاران حکومتي و خزانهدار خليفه معاويه و عبدالمالک بود، در مورد مطالب بسياري، از جمله الوهيت مسيح مطلب نوشت. اگر چنين انجيلي در آن زمان وجود داشت، قطعاً او به آن اشاره ميکرد.
اسقف تيموتهئوس (وفات 823 م.) که دوره خدمت کليسايياش شامل دوره اوج قدرت عباسيان در بغداد، در زمان هارونالرشيد ( 786 - 809 م.) ميشود، در جلسات مباحثه در دربار خليفه موسيالهادي (785 - 786 م.) شرکت جست. اين مباحثات نه فقط شامل دفاع از عقايد درست سلامي بر عليه متفکران آزاد و بدعتگزار ميشد، بلکه شامل چهار انجيل نيز ميگرديد. اما طبق مدارک موجود، هيچکس به انجيل برنابا اشاره نکرد. علماي اسلام در مورد الوهيت و شخص عيسي بحث کردند، اما هيچگاه به اين انجيل اشاره نکردند. خليفه جعفر المتوکل ( 847 - 861 م.) که حقوق مذهبي و حق بناي کليسا را لغو کرد و قوانين تبعيض براي مسيحيان و يهوديان را وضع نمود، در دربار خود با اشخاصي نظير اسقف ايليا مباحثه ميکرد. اما در اينجا نيز هيچکس به انجيل برنابا بهعنوان مرجع استناد نکرد.
کتاب الفهرست نوشته ابوالفرج محمد ابن اسحاق النديم ( 935 - 990 م.) که مسلمانان ميگويند به تمام مراحل فرهنگ قرون وسطي اشاره کرده است، فهرست طويلي از کتابها و نويسندگان بهدست داده است. او فهرستي از تمام کتابهايي را که کتابمقدس را تشکيل ميدهند ارائه داده، اما در هيچ جا به انجيل برنابا اشاره نکرده است.
مسلمانان قرنها بر اسپانيا حکومت کردند ( 756 - 1492 م.) و گفت و شنودهاي بسياري ميان مسلمانان و مسيحيان صورت گرفت، اما هيچ مسلماني هرگز اين انجيل را بهعنوان شاهدي بر عليه اعتقادات مسيحيت ارائه نداد. در اين دوره، نويسندگان و مورخان و فلاسفه مسلمان بسياري بودند نظير الفارابي (وفات 950 م.)، المسعودي (وفات 956 م.)، القندي (وفات 961 م.)، ابن حزم (وفات 1063 م.)، الغزالي (وفات 1111 م.)، ابوالعباس العارف (وفات 1141 م.)، ابن رشد (وفات 1198 م.)، محيالدين ابن العربي (وفات 1260 م.) و ابن خلدون (وفات 1406 م.). اما هيچيک از ايشان به اين کتاب اشاره نکرده است. بهعلاوه، در هيچيک از کتابهاي تفسير قرآن که پيش از این نوشته شده، از اين کتاب نام برده نشده است. لذا بسيار دشوار بتوان باور کرد که اين انجيل ميتوانسته پيش از قرن چهاردهم ميلادي وجود داشته باشد. ذيلاً به شرح اين نکته ميپردازيم.
از آنجا که شواهد مربوط به تاريخ مسيحيت، گاه از سوي برخي مسلمانان رد ميشود، لذا بايد به شواهدي از تاريخ اسلام اشاره کنيم. مطالعه سنت اسلام و روايات تاريخي اسلامي حاکي از اين است که محمد، پيامبر اسلام، روابط خوبي با حاکم مسيحيِ نجران داشته است. در زمان ولادت محمد، اعراب با مسيحيان حبشه و نيز با سه شاخه مسيحيت در خاورميانه، يعني مسيحيت بيزانتيني، نسطوري، و يعقوبي-مونوفيزيتي (تکطبيعتي) در تماس بودهاند. نسطوريها تأثير بيشتري بر اعراب داشتند. بر اساس نوشته ابناسحاق، تصاوير مريم و عيسي را ميشد بر يکي از ديوارهاي کعبه ديد.
سنت اسلام به هيأتهاي مختلف مسيحي اشاره دارد که براي بحث با محمد نزد او ميآمدند. يک بار، گروهي متشکل از شصت نفر بهرهبري عبدالمسيح، اسقف نجران، در مسجد مدينه با محمد ديدار کردند و با او در باره الوهيت مسيح به بحث پرداختند. محمد به ايشان گفت که عيسي خدا نيست. گفته ميشود که در قرآن (سوره 3: 40 - 70 ) به اين رويداد اشاره شده است. اين ملاقات بهترين فرصت بود تا به انجيل برنابا بهعنوان شاهدي بر عليه ادعاي مسيحيان اشاره شود، اما چنين نبود چون چنين انجيلي وجود نداشت. خدا نيز آيهاي در مورد اين انجيل بر محمد نازل نکرد.
يوحناي دمشقي (وفات 753 م.) که به يحيي ابن منصور مشهور است و پسر يکي از کارگزاران حکومتي و خزانهدار خليفه معاويه و عبدالمالک بود، در مورد مطالب بسياري، از جمله الوهيت مسيح مطلب نوشت. اگر چنين انجيلي در آن زمان وجود داشت، قطعاً او به آن اشاره ميکرد.
اسقف تيموتهئوس (وفات 823 م.) که دوره خدمت کليسايياش شامل دوره اوج قدرت عباسيان در بغداد، در زمان هارونالرشيد ( 786 - 809 م.) ميشود، در جلسات مباحثه در دربار خليفه موسيالهادي (785 - 786 م.) شرکت جست. اين مباحثات نه فقط شامل دفاع از عقايد درست سلامي بر عليه متفکران آزاد و بدعتگزار ميشد، بلکه شامل چهار انجيل نيز ميگرديد. اما طبق مدارک موجود، هيچکس به انجيل برنابا اشاره نکرد. علماي اسلام در مورد الوهيت و شخص عيسي بحث کردند، اما هيچگاه به اين انجيل اشاره نکردند. خليفه جعفر المتوکل ( 847 - 861 م.) که حقوق مذهبي و حق بناي کليسا را لغو کرد و قوانين تبعيض براي مسيحيان و يهوديان را وضع نمود، در دربار خود با اشخاصي نظير اسقف ايليا مباحثه ميکرد. اما در اينجا نيز هيچکس به انجيل برنابا بهعنوان مرجع استناد نکرد.
کتاب الفهرست نوشته ابوالفرج محمد ابن اسحاق النديم ( 935 - 990 م.) که مسلمانان ميگويند به تمام مراحل فرهنگ قرون وسطي اشاره کرده است، فهرست طويلي از کتابها و نويسندگان بهدست داده است. او فهرستي از تمام کتابهايي را که کتابمقدس را تشکيل ميدهند ارائه داده، اما در هيچ جا به انجيل برنابا اشاره نکرده است.
مسلمانان قرنها بر اسپانيا حکومت کردند ( 756 - 1492 م.) و گفت و شنودهاي بسياري ميان مسلمانان و مسيحيان صورت گرفت، اما هيچ مسلماني هرگز اين انجيل را بهعنوان شاهدي بر عليه اعتقادات مسيحيت ارائه نداد. در اين دوره، نويسندگان و مورخان و فلاسفه مسلمان بسياري بودند نظير الفارابي (وفات 950 م.)، المسعودي (وفات 956 م.)، القندي (وفات 961 م.)، ابن حزم (وفات 1063 م.)، الغزالي (وفات 1111 م.)، ابوالعباس العارف (وفات 1141 م.)، ابن رشد (وفات 1198 م.)، محيالدين ابن العربي (وفات 1260 م.) و ابن خلدون (وفات 1406 م.). اما هيچيک از ايشان به اين کتاب اشاره نکرده است. بهعلاوه، در هيچيک از کتابهاي تفسير قرآن که پيش از این نوشته شده، از اين کتاب نام برده نشده است. لذا بسيار دشوار بتوان باور کرد که اين انجيل ميتوانسته پيش از قرن چهاردهم ميلادي وجود داشته باشد. ذيلاً به شرح اين نکته ميپردازيم.
Re: انجیل برنابا(دروغی بزرگ)
شواهدي از خود کتاب
ظاهر فيزيکي نسخه خطي انجيل برنابا که امروز در دسترس است، با توجه به نحوه صحافي و سبک نگارش و واژگانش، حاکي از آن است که بين سالهاي 1500 تا 1590م. نوشته شده است.
نخست به شواهد داخلي متن ميپردازيم. خدا در تورات به بني اسرائيل امر کرد که سال يوبيل را نگاه دارند: اين سال پنجاهم براي شما سال يوبيل خواهد بود. اما انجيل برنابا بههنگام اشاره به سال يوبيل، براي آن فواصل صدساله قائل ميشود (برنابا، فصل 82). نويسنده اين رقم را از کجا آورده است؟
در حدود سال 1300، پاپ بونيفاس هشتم براي کليسا فواصل زماني يکصدساله را تعيين کرد. در سال 1343م. پاپ کلمنت ششم آن را مجدداً به پنجاه سال تقليل داد و بعداً پاپ پل دوم ( 1464 - 1471 م.) آن را به بيست و پنج سال کاهش داد. بهنظر ميرسد که نويسنده چيزي در باره حکم پاپ ميدانسته، اما تصور ميکرده که آن را عيسي مقرر کرده است. اين ما را به اين نتيجه ميرساند که اين انجيل نميتوانسته زودتر از سال 1300م. نوشته شده باشد.
چندين نقل قول از دانته يافت ميشود که در اين انجيل به عيسي نسبت داده شده است. براي مثال، اصطلاح مورد استفاده دانته، يعني خدايان دروغين و دروغگو، در فصلهاي 23 ، 78 ، 217 اين انجيل بهکار رفته که نه در کتابمقدس استفاده شده و نه در قرآن، اما در اين انجيل يافت ميشود. توصيف جهنم در اين انجيل بهگونهاي چشمگير شباهت به تخيلات دانته در باره جهنم و برزج و بهشت دارد. در فصل 178 اين انجيل آمده که نـُه آسمان وجود دارد که باز ما را به ياد دانته مياندازد. شايان ذکر است که دانته يک نويسنده ايتاليايي بود که در دوره بونيفاس هشتم زندگي ميکرد. او نوشتن کمدي الهي معروف خود را به سال 1300م. آغاز کرد.
در اين انجيل عناصر ديگري متعلق به قرون وسطي يافت ميشود. در فصل 194 گفته ميشود که خانواده ايلعازر ارباب يا حاکم دو شهرک بودند، مجدليه و بيتعنيا. در آن روزگار، سرزمين فلسطين را روميها تحت اشغال داشتند، لذا سيستمي تحت عنوان حاکم وجود نداشت. اين اشاره حاکي از نظام فئودالي است که در قرون وسطي متداول بود.
اشاره به بشکه شراب در فصل 152 يک اشتباه تاريخي است. روشهاي متداول در دادگاهها که در فصل 121 مورد اشاره قرار گرفته، ايجاب ميکند که نويسنده با جامعه قرون وسطي آشنا بوده باشد. در پرتو شواهد مذکور و بسياري ديگر که در اينجا ذکر نشده، چه شواهد خارجي و چه داخلي، ميتوان مشاهده کرد که اين انجيل ميبايست بهدست کسي نوشته شده باشد که قرنها بعد از برناباي مذکور در عهدجديد ميزيسته است.
ظاهر فيزيکي نسخه خطي انجيل برنابا که امروز در دسترس است، با توجه به نحوه صحافي و سبک نگارش و واژگانش، حاکي از آن است که بين سالهاي 1500 تا 1590م. نوشته شده است.
نخست به شواهد داخلي متن ميپردازيم. خدا در تورات به بني اسرائيل امر کرد که سال يوبيل را نگاه دارند: اين سال پنجاهم براي شما سال يوبيل خواهد بود. اما انجيل برنابا بههنگام اشاره به سال يوبيل، براي آن فواصل صدساله قائل ميشود (برنابا، فصل 82). نويسنده اين رقم را از کجا آورده است؟
در حدود سال 1300، پاپ بونيفاس هشتم براي کليسا فواصل زماني يکصدساله را تعيين کرد. در سال 1343م. پاپ کلمنت ششم آن را مجدداً به پنجاه سال تقليل داد و بعداً پاپ پل دوم ( 1464 - 1471 م.) آن را به بيست و پنج سال کاهش داد. بهنظر ميرسد که نويسنده چيزي در باره حکم پاپ ميدانسته، اما تصور ميکرده که آن را عيسي مقرر کرده است. اين ما را به اين نتيجه ميرساند که اين انجيل نميتوانسته زودتر از سال 1300م. نوشته شده باشد.
چندين نقل قول از دانته يافت ميشود که در اين انجيل به عيسي نسبت داده شده است. براي مثال، اصطلاح مورد استفاده دانته، يعني خدايان دروغين و دروغگو، در فصلهاي 23 ، 78 ، 217 اين انجيل بهکار رفته که نه در کتابمقدس استفاده شده و نه در قرآن، اما در اين انجيل يافت ميشود. توصيف جهنم در اين انجيل بهگونهاي چشمگير شباهت به تخيلات دانته در باره جهنم و برزج و بهشت دارد. در فصل 178 اين انجيل آمده که نـُه آسمان وجود دارد که باز ما را به ياد دانته مياندازد. شايان ذکر است که دانته يک نويسنده ايتاليايي بود که در دوره بونيفاس هشتم زندگي ميکرد. او نوشتن کمدي الهي معروف خود را به سال 1300م. آغاز کرد.
در اين انجيل عناصر ديگري متعلق به قرون وسطي يافت ميشود. در فصل 194 گفته ميشود که خانواده ايلعازر ارباب يا حاکم دو شهرک بودند، مجدليه و بيتعنيا. در آن روزگار، سرزمين فلسطين را روميها تحت اشغال داشتند، لذا سيستمي تحت عنوان حاکم وجود نداشت. اين اشاره حاکي از نظام فئودالي است که در قرون وسطي متداول بود.
اشاره به بشکه شراب در فصل 152 يک اشتباه تاريخي است. روشهاي متداول در دادگاهها که در فصل 121 مورد اشاره قرار گرفته، ايجاب ميکند که نويسنده با جامعه قرون وسطي آشنا بوده باشد. در پرتو شواهد مذکور و بسياري ديگر که در اينجا ذکر نشده، چه شواهد خارجي و چه داخلي، ميتوان مشاهده کرد که اين انجيل ميبايست بهدست کسي نوشته شده باشد که قرنها بعد از برناباي مذکور در عهدجديد ميزيسته است.
Re: انجیل برنابا(دروغی بزرگ)
اشتباهات و تناقضات
1 - در اين انجيل آمده که عيسي در زماني ولادت يافت که پيلاطس فرماندار فلسطين بود. اما مطابق گزارشهاي تاريخي، پيلاطس بعد سال 26 م به فرمانداري فلسطين منصوب شد. همچنين در فصل 3 آمده که ولادت عيسي در دورهاي روي داد که حنا (6 - 15 م.) و قيافا (18 - 36 م.) کاهنان اعظم بودند؛ اين امر نه فقط با تاريخ تناقض دارد، بلکه با خود انجيل نيز. هيچيک از ايشان در زمان ولادت عيسي در اين مقام نبودند. انجيل برنابا حدود ده سال در مورد حنا اشتباه کرده، حدود بيست و دو سال در مورد قيافا و حدود سي سال در مورد پيلاطس.
2 - در انجيل برنابا آمده که هيردويس (آنتيپاس) در اورشليم و يهوديه صاحب قدرت بود و در آنجا سربازان بسياري تحت حکم خود داشت (برنابا، فصل 214 ). اين اشتباه محض است زيرا او فقط پادشاه جليل بود که حدود 100 کيلومتر دورتر بود. در اين انجيل، هيروديس يک غيريهودي ناميده شده (برنابا، فصل 217)، حال آنکه او يهودي مؤمني بود. او براي برگزاري عيد فصح به اورشليم آمده بود، به همين جهت توانست در امر محاکمه عيسي مورد مشورت قرار گيرد.
3 - در فصل 80، آمده که دانيال وقتي بهدست نبوکدنصر اسير شد، دو ساله بود. اين امر با روايت کتابمقدس (دانيال، فصل 2) تناقض دارد که ميگويد نبوکدنصر در سال دوم سلطنتش با دانيال در خصوص خوابش مشورت کرد. او چنان تحت تأثير حکمت دانيال قرار گرفت که او را بر ولايت بابل حاکم ساخت. اگر شهادت اين انجيل را بپذيريم، پس دانيال در اين زمان سه ساله بوده است.
4 - در فصل 91 ، روايتي آمده مبني بر گردآوري سه لشکر که هر يک متشکل از دويست هزار سرباز بود تا بر سر مسأله الوهيت مسيح بجنگند. تحت حکومت روميها در آن زمان، مالکيت اسلحه و ساخت آن شديداً تحت کنترل قرار داشت. همچنين طبق دائرةالمعارف بريتانيکا، کل لشکر منظم روم در اين زمان، حدود 300000 نفر بود که نيمي از آن ذخيره بودند. تا پيش از ويراني اورشليم به سال 48 - 70 ق م.، در يهوديه فقط پادگان کوچکي وجود داشت.
5 - در فصل 127 اين انجيل، گفته شده که عيسي از کنگره معبد موعظه ميکرد. اين محل بهزحمت ميتوانست محل مناسبي براي موعظه باشد، چون ديوار آن حدود 200 متر بالاتر از سطح زمين قرار داشت و کسي سخن واعظ را نميشنيد.
6 - در فصلهاي 20 و 21 ، گفته شده که ناصره شهري است در ساحل درياچه جليل. اين شهر امروز موجود است و 100 متر بالاي سطح دريا قرار دارد و در فاصله20 کيلومتري درياچه جليل. در فصل 99 ، ذکر شده که شهر صور در نزديکي اردن واقع است، اما چنين چيزي صحت ندارد. صور 50 کيلومتر دورتر از اين محل، و در ساحل درياي مديترانه در لبنان امروزي واقع است. اگر نويسنده با عيسي در اين مناطق راه رفته باشد، چرا در خصوص چنين دادههايي دچار اشتباه شده است؟ آمده که زکي عيسي را در ناصره ملاقات کرد، در حاليکه مطابق انجيل لوقا، اين واقعه در شهر اريحا رخ داد (لوقا، فصل 19).
7 - در فصل169 اين انجيل، تابستان آن گونه توصيف شده که گويي شخص در اروپا است. اين امر با تابستانهاي فلسطين مغايرت دارد زيرا در آنجا باران در زمستان ميبارد و مزارع در تابستان خشک ميشود و مطلقاً با مناطق سرسبزي که در اين متن آمده شباهتي ندارد. مطابق مضمون اين متن، عيسي در بيابان اردن بود، يعني جايي که قطعاً نميتوانسته از تابستاني شبيه تابستانهاي اروپا بهره ببرد.
8 - حجي و هوشع دو نبي متمايزند که وحيهاي ايشان بهطور مجزا در دو کتاب عهدعتيق ثبت شده است. اما در اين انجيل آمده که ماجراي آنان در کتاب دانيال ثبت شده است (برنابا، فصل 185). اشتباهات او در خصوص مراجع کتابمقدس در فصلهاي 165 و 169 نيز آشکار ميشود که در آنها نقل قولها را با يکديگر اشتباه ميگيرد.
9 - نويسنده ادعا ميکند که عيسي آن مسيح موعود نيست؛ با اينحال، عنوان مسيحايي پسر داود را براي او بهکار ميبرد (برنابا، فصلهاي 11 ، 19 ، 21 و غيره). در فصل 19، برتري عيسي تعليم داده شده، اما بعد در فصلهاي 54 و 55 اين امر رد شده و گفته شده که در روز قيامت، محمد برتري خواهد داشت.
1 - در اين انجيل آمده که عيسي در زماني ولادت يافت که پيلاطس فرماندار فلسطين بود. اما مطابق گزارشهاي تاريخي، پيلاطس بعد سال 26 م به فرمانداري فلسطين منصوب شد. همچنين در فصل 3 آمده که ولادت عيسي در دورهاي روي داد که حنا (6 - 15 م.) و قيافا (18 - 36 م.) کاهنان اعظم بودند؛ اين امر نه فقط با تاريخ تناقض دارد، بلکه با خود انجيل نيز. هيچيک از ايشان در زمان ولادت عيسي در اين مقام نبودند. انجيل برنابا حدود ده سال در مورد حنا اشتباه کرده، حدود بيست و دو سال در مورد قيافا و حدود سي سال در مورد پيلاطس.
2 - در انجيل برنابا آمده که هيردويس (آنتيپاس) در اورشليم و يهوديه صاحب قدرت بود و در آنجا سربازان بسياري تحت حکم خود داشت (برنابا، فصل 214 ). اين اشتباه محض است زيرا او فقط پادشاه جليل بود که حدود 100 کيلومتر دورتر بود. در اين انجيل، هيروديس يک غيريهودي ناميده شده (برنابا، فصل 217)، حال آنکه او يهودي مؤمني بود. او براي برگزاري عيد فصح به اورشليم آمده بود، به همين جهت توانست در امر محاکمه عيسي مورد مشورت قرار گيرد.
3 - در فصل 80، آمده که دانيال وقتي بهدست نبوکدنصر اسير شد، دو ساله بود. اين امر با روايت کتابمقدس (دانيال، فصل 2) تناقض دارد که ميگويد نبوکدنصر در سال دوم سلطنتش با دانيال در خصوص خوابش مشورت کرد. او چنان تحت تأثير حکمت دانيال قرار گرفت که او را بر ولايت بابل حاکم ساخت. اگر شهادت اين انجيل را بپذيريم، پس دانيال در اين زمان سه ساله بوده است.
4 - در فصل 91 ، روايتي آمده مبني بر گردآوري سه لشکر که هر يک متشکل از دويست هزار سرباز بود تا بر سر مسأله الوهيت مسيح بجنگند. تحت حکومت روميها در آن زمان، مالکيت اسلحه و ساخت آن شديداً تحت کنترل قرار داشت. همچنين طبق دائرةالمعارف بريتانيکا، کل لشکر منظم روم در اين زمان، حدود 300000 نفر بود که نيمي از آن ذخيره بودند. تا پيش از ويراني اورشليم به سال 48 - 70 ق م.، در يهوديه فقط پادگان کوچکي وجود داشت.
5 - در فصل 127 اين انجيل، گفته شده که عيسي از کنگره معبد موعظه ميکرد. اين محل بهزحمت ميتوانست محل مناسبي براي موعظه باشد، چون ديوار آن حدود 200 متر بالاتر از سطح زمين قرار داشت و کسي سخن واعظ را نميشنيد.
6 - در فصلهاي 20 و 21 ، گفته شده که ناصره شهري است در ساحل درياچه جليل. اين شهر امروز موجود است و 100 متر بالاي سطح دريا قرار دارد و در فاصله20 کيلومتري درياچه جليل. در فصل 99 ، ذکر شده که شهر صور در نزديکي اردن واقع است، اما چنين چيزي صحت ندارد. صور 50 کيلومتر دورتر از اين محل، و در ساحل درياي مديترانه در لبنان امروزي واقع است. اگر نويسنده با عيسي در اين مناطق راه رفته باشد، چرا در خصوص چنين دادههايي دچار اشتباه شده است؟ آمده که زکي عيسي را در ناصره ملاقات کرد، در حاليکه مطابق انجيل لوقا، اين واقعه در شهر اريحا رخ داد (لوقا، فصل 19).
7 - در فصل169 اين انجيل، تابستان آن گونه توصيف شده که گويي شخص در اروپا است. اين امر با تابستانهاي فلسطين مغايرت دارد زيرا در آنجا باران در زمستان ميبارد و مزارع در تابستان خشک ميشود و مطلقاً با مناطق سرسبزي که در اين متن آمده شباهتي ندارد. مطابق مضمون اين متن، عيسي در بيابان اردن بود، يعني جايي که قطعاً نميتوانسته از تابستاني شبيه تابستانهاي اروپا بهره ببرد.
8 - حجي و هوشع دو نبي متمايزند که وحيهاي ايشان بهطور مجزا در دو کتاب عهدعتيق ثبت شده است. اما در اين انجيل آمده که ماجراي آنان در کتاب دانيال ثبت شده است (برنابا، فصل 185). اشتباهات او در خصوص مراجع کتابمقدس در فصلهاي 165 و 169 نيز آشکار ميشود که در آنها نقل قولها را با يکديگر اشتباه ميگيرد.
9 - نويسنده ادعا ميکند که عيسي آن مسيح موعود نيست؛ با اينحال، عنوان مسيحايي پسر داود را براي او بهکار ميبرد (برنابا، فصلهاي 11 ، 19 ، 21 و غيره). در فصل 19، برتري عيسي تعليم داده شده، اما بعد در فصلهاي 54 و 55 اين امر رد شده و گفته شده که در روز قيامت، محمد برتري خواهد داشت.
Re: انجیل برنابا(دروغی بزرگ)
تناقض با اسلام
قرآن از مسلمانان ميخواهد که به کتابهايي که خدا به موسي و داود و عيسي و ساير انبيا داده ايمان داشته باشند. طبق تعاليم اسلامي، اين کتابها به هيچ طريقي نبايد با يکديگر تناقض داشته باشند. مسلمانان بر اين عقيدهاند که علت تفاوت کتابمقدس با قرآن اين است که کتابمقدس تحريف شده است. بسياري از مسلمانان معتقدند که انجيل برنابا در تعليمي که در باره مصلوب شدن عيسي و ساير موارد ميدهد، با قرآن همخوان است. بنابراين، ادعا ميکنند که اين انجيل بايد يگانه انجيل معتبر باشد، يعني انجيل اصلي.
در اينجا چند مورد مهم را ذکر ميکنيم تا تفاوت انجيل برنابا با قرآن را متذکر شويم:
10 - مطابق برداشت برخي از مسلمانان، انجيل اصلي بر عيسي نازل شد. گرچه انجيل برنابا ادعا ميکند که انجيل به قلب عيسي نازل شد (برنابا، فصل 10)، اما تصريح نميکند که عيسي کلمات الهي را دقيقاً از نسخهاي آسماني اين کتاب دريافت داشت. بهنظر نميرسد که نويسنده با ديدگاه اسلامي در خصوص وحي همسو باشد.
2 - مسيح طوري توصيف شده که گويي به شهادتين اسلامي اعتقاد داشته و آن را بيان کرده است: شهادت ميدهم که خدايي جز الله نيست و محمد رسول او است. اين شهادت 600 سال بعد از عيسي تدوين شد. حتي در قرآن نيز چنين شهادتي بهصورت کامل در يک محل ذکر نشده است.
3 - اين انجيل عيسي و رسالت او را مشابه با رسالت يحياي تعميددهنده معرفي ميکند و نقش پيشرو مسيح موعود يعني محمد را براي او قائل ميشود (برنابا، فصلهاي 42 ، 44 و 220). نويسنده يحيي و رسالت او را کاملاً از قلم انداخته، حال آنکه هم قرآن و هم عهدجديد نبوت يحيي را تصديق ميکنند و تعليم ميدهند که وي پيشرو عيسي بوده است. بهعلاوه، قرآن عيسي را بهعنوان مسيح تصديق ميکند، اما عيسي در انجيل برنابا چنين عنواني را نميپذيرد. در چندين بخش از اين انجيل بروشني ذکر شده که عيسي، مسيح نيست (برنابا، فصلهاي 42 ، 82 ، 83 ، 96 ، 97 ، 198 ، 206).
4- در اين انجيل آمده که مريم عيسي را بدون درد زايمان به دنيا آورد (برنابا، فصل 3) و ولادت عيسي در خانه يا کلبه يک چوپان رخ داد. اما قرآن به درد زايمان مريم اشاره ميکند، دردي که سبب شد مريم فرياد بر آورد؛ و اينکه عيسي زير يک درخت نخل در بيابان چشم به جهان گشود.
5- بسياري از مسلمانان بر اين عقيدهاند که خدا 124000 پيامبر به جهان گسيل داشت، حال آنکه انجيل برنابا اين رقم را به 144000 ميرساند (برنابا، فصل 17).
6 - اين انجيل ميگويد که خدا گروهي از ايمانداران را براي مدت 70000 سال به جهنم فرستاده است (برنابا، فصل 137)، در حاليکه قرآن ميگويد که خدا به هيچ مؤمني صدمه نميرساند، حتي به اندازه يک مورچه (سوره 4 : 40 ).
7 - مطابق تعليم اين انجيل، زماني که تورات تحريف شد، خدا کتاب ديگري فرستاد، يعني کتاب زبور يا مزامير را. وقتي مردم اين را نيز تحريف کردند، خدا انجيل را فرستاد تا جايگزين آن گردد. طبق اين نظريه، هر گاه که کتابي الهي تحريف ميشود، خدا کتاب ديگري ميفرستد. نتيجتاً وقتي انجيل تحريف شد، خدا قرآن را فرستاد. اين امر سؤال بسيار مهمي را در خصوص انجيل برنابا مطرح ميسازد. اگر طبق باور بسياري از مسلمانان، اين انجيل نسخه تحريفنشده انجيل اصلي است، در اينصورت ديگر نيازي نبود قرآن فرستاده شود تا جايگزين آن گردد.
8 - مطابق اين انجيل، نـُه آسمان و ده جهنم هست (برنابا، فصلهاي 52 ، 57 ، 178). اما قرآن تعليم ميدهد که فقط هفت آسمان وجود دارد (سوره 2 : 29 ).
9- اين انجيل تعليم ميدهد که شيطان خالق جهنم است (برنابا، فصل35)، حال آنکه قرآن تعليم ميدهد که جهنم را خدا آفريده است (سوره 25 : 11 ).
10- در اين انجيل ذکر شده که پيش از روز آخر، پانزده روز ويراني قدم به قدم وجود خواهد داشت (برنابا، فصل 53). همچنين ذکر ميکند که در روز سيزدهم، آسمانها همچون طوماري پيچيده خواهد شد و هر موجود زندهاي خواهد مرد. همه اينها در تناقضي آشکار با قرآن قرار دارد که تعليم ميهد که انسان تا به روز آخر زنده خواهد بود (سوره 80 : 33 - 37 ). در قرآن، هيچ جا به مرگ فرشتگان مقدس اشاره نشده، بلکه تصريح شده که آنان کماکان به انجام وظيفه ادامه خواهند داد (سوره 69 : 15 - 17 ).
11- در اين انجيل ادعا شده که عيسي گفته که مرد بايد به يک زن اکتفا کند، حال آنکه قرآن اختيار حداکثر چهار زن را مجاز شمرده است (سوره 4 : 3 ؛ برنابا فصل 115).
12- در فصلهاي 32 ، 66 و 67 اين انجيل، از قول عيسي آمده که زکات و قرباني جزء احکام الهي نيست، بلکه سنت ابداعي بشر است. بهعبارت ديگر، اين انجيل منکر اين است که خدا قربانيهاي سوختني را در تورات امر کرده بوده است. اما قرآن تأئيد ميکند که خدا به بني اسرائيل امر کرد تا قرباني تقديم کنند (قرآن، سوره 2 : 67 - 72 ؛ کتابمقدس، اعداد 19 : 1 - 10 ).
آشکار است که اين دو منبع (يعني قرآن و انجيل برنابا) اعتقاد واحدي را در خصوص مصلوب شدن عيسي بيان ميدارند، اما در مورد تعاليم ديگر، اتفاق نظر اندکي ميان آنها وجود دارد.
قرآن از مسلمانان ميخواهد که به کتابهايي که خدا به موسي و داود و عيسي و ساير انبيا داده ايمان داشته باشند. طبق تعاليم اسلامي، اين کتابها به هيچ طريقي نبايد با يکديگر تناقض داشته باشند. مسلمانان بر اين عقيدهاند که علت تفاوت کتابمقدس با قرآن اين است که کتابمقدس تحريف شده است. بسياري از مسلمانان معتقدند که انجيل برنابا در تعليمي که در باره مصلوب شدن عيسي و ساير موارد ميدهد، با قرآن همخوان است. بنابراين، ادعا ميکنند که اين انجيل بايد يگانه انجيل معتبر باشد، يعني انجيل اصلي.
در اينجا چند مورد مهم را ذکر ميکنيم تا تفاوت انجيل برنابا با قرآن را متذکر شويم:
10 - مطابق برداشت برخي از مسلمانان، انجيل اصلي بر عيسي نازل شد. گرچه انجيل برنابا ادعا ميکند که انجيل به قلب عيسي نازل شد (برنابا، فصل 10)، اما تصريح نميکند که عيسي کلمات الهي را دقيقاً از نسخهاي آسماني اين کتاب دريافت داشت. بهنظر نميرسد که نويسنده با ديدگاه اسلامي در خصوص وحي همسو باشد.
2 - مسيح طوري توصيف شده که گويي به شهادتين اسلامي اعتقاد داشته و آن را بيان کرده است: شهادت ميدهم که خدايي جز الله نيست و محمد رسول او است. اين شهادت 600 سال بعد از عيسي تدوين شد. حتي در قرآن نيز چنين شهادتي بهصورت کامل در يک محل ذکر نشده است.
3 - اين انجيل عيسي و رسالت او را مشابه با رسالت يحياي تعميددهنده معرفي ميکند و نقش پيشرو مسيح موعود يعني محمد را براي او قائل ميشود (برنابا، فصلهاي 42 ، 44 و 220). نويسنده يحيي و رسالت او را کاملاً از قلم انداخته، حال آنکه هم قرآن و هم عهدجديد نبوت يحيي را تصديق ميکنند و تعليم ميدهند که وي پيشرو عيسي بوده است. بهعلاوه، قرآن عيسي را بهعنوان مسيح تصديق ميکند، اما عيسي در انجيل برنابا چنين عنواني را نميپذيرد. در چندين بخش از اين انجيل بروشني ذکر شده که عيسي، مسيح نيست (برنابا، فصلهاي 42 ، 82 ، 83 ، 96 ، 97 ، 198 ، 206).
4- در اين انجيل آمده که مريم عيسي را بدون درد زايمان به دنيا آورد (برنابا، فصل 3) و ولادت عيسي در خانه يا کلبه يک چوپان رخ داد. اما قرآن به درد زايمان مريم اشاره ميکند، دردي که سبب شد مريم فرياد بر آورد؛ و اينکه عيسي زير يک درخت نخل در بيابان چشم به جهان گشود.
5- بسياري از مسلمانان بر اين عقيدهاند که خدا 124000 پيامبر به جهان گسيل داشت، حال آنکه انجيل برنابا اين رقم را به 144000 ميرساند (برنابا، فصل 17).
6 - اين انجيل ميگويد که خدا گروهي از ايمانداران را براي مدت 70000 سال به جهنم فرستاده است (برنابا، فصل 137)، در حاليکه قرآن ميگويد که خدا به هيچ مؤمني صدمه نميرساند، حتي به اندازه يک مورچه (سوره 4 : 40 ).
7 - مطابق تعليم اين انجيل، زماني که تورات تحريف شد، خدا کتاب ديگري فرستاد، يعني کتاب زبور يا مزامير را. وقتي مردم اين را نيز تحريف کردند، خدا انجيل را فرستاد تا جايگزين آن گردد. طبق اين نظريه، هر گاه که کتابي الهي تحريف ميشود، خدا کتاب ديگري ميفرستد. نتيجتاً وقتي انجيل تحريف شد، خدا قرآن را فرستاد. اين امر سؤال بسيار مهمي را در خصوص انجيل برنابا مطرح ميسازد. اگر طبق باور بسياري از مسلمانان، اين انجيل نسخه تحريفنشده انجيل اصلي است، در اينصورت ديگر نيازي نبود قرآن فرستاده شود تا جايگزين آن گردد.
8 - مطابق اين انجيل، نـُه آسمان و ده جهنم هست (برنابا، فصلهاي 52 ، 57 ، 178). اما قرآن تعليم ميدهد که فقط هفت آسمان وجود دارد (سوره 2 : 29 ).
9- اين انجيل تعليم ميدهد که شيطان خالق جهنم است (برنابا، فصل35)، حال آنکه قرآن تعليم ميدهد که جهنم را خدا آفريده است (سوره 25 : 11 ).
10- در اين انجيل ذکر شده که پيش از روز آخر، پانزده روز ويراني قدم به قدم وجود خواهد داشت (برنابا، فصل 53). همچنين ذکر ميکند که در روز سيزدهم، آسمانها همچون طوماري پيچيده خواهد شد و هر موجود زندهاي خواهد مرد. همه اينها در تناقضي آشکار با قرآن قرار دارد که تعليم ميهد که انسان تا به روز آخر زنده خواهد بود (سوره 80 : 33 - 37 ). در قرآن، هيچ جا به مرگ فرشتگان مقدس اشاره نشده، بلکه تصريح شده که آنان کماکان به انجام وظيفه ادامه خواهند داد (سوره 69 : 15 - 17 ).
11- در اين انجيل ادعا شده که عيسي گفته که مرد بايد به يک زن اکتفا کند، حال آنکه قرآن اختيار حداکثر چهار زن را مجاز شمرده است (سوره 4 : 3 ؛ برنابا فصل 115).
12- در فصلهاي 32 ، 66 و 67 اين انجيل، از قول عيسي آمده که زکات و قرباني جزء احکام الهي نيست، بلکه سنت ابداعي بشر است. بهعبارت ديگر، اين انجيل منکر اين است که خدا قربانيهاي سوختني را در تورات امر کرده بوده است. اما قرآن تأئيد ميکند که خدا به بني اسرائيل امر کرد تا قرباني تقديم کنند (قرآن، سوره 2 : 67 - 72 ؛ کتابمقدس، اعداد 19 : 1 - 10 ).
آشکار است که اين دو منبع (يعني قرآن و انجيل برنابا) اعتقاد واحدي را در خصوص مصلوب شدن عيسي بيان ميدارند، اما در مورد تعاليم ديگر، اتفاق نظر اندکي ميان آنها وجود دارد.
Re: انجیل برنابا(دروغی بزرگ)
نتيجه
در اين مقاله، نشان داديم که تاريخچه و اصالتي که مسلمانان به انجيل برنابا نسبت ميدهند فاقد اعتبار است. شواهد تاريخي و شواهد موجود در خود کتاب نشان ميدهند که اين کتاب نميتوانسته زودتر از قرن چهاردهم ميلادي نوشته شده باشد. نويسنده آن نميتواند برناباي مذکور در عهدجديد باشد. اين کتاب مملو از اشتباه و تناقض است و عمده مطالب آن با معتقدات اسلامي تناقض دارد.
انجيل برنابا بهترين نمونه از نتيجه کار نقد تاريخي و ادبي است. وقتي به تمام اشتباهات و فقدان انسجام موجود در آن دقت ميکنيم، به اين نتيجه ميرسيم که اين انجيل اثر دست برناباي دروغين است که هرگز شاگرد عيسي در قرن اول نبوده و هيچگاه در سرزميني نزيسته که عيسي در آن ميزيست و تعليم ميداد.
در اين مقاله، نشان داديم که تاريخچه و اصالتي که مسلمانان به انجيل برنابا نسبت ميدهند فاقد اعتبار است. شواهد تاريخي و شواهد موجود در خود کتاب نشان ميدهند که اين کتاب نميتوانسته زودتر از قرن چهاردهم ميلادي نوشته شده باشد. نويسنده آن نميتواند برناباي مذکور در عهدجديد باشد. اين کتاب مملو از اشتباه و تناقض است و عمده مطالب آن با معتقدات اسلامي تناقض دارد.
انجيل برنابا بهترين نمونه از نتيجه کار نقد تاريخي و ادبي است. وقتي به تمام اشتباهات و فقدان انسجام موجود در آن دقت ميکنيم، به اين نتيجه ميرسيم که اين انجيل اثر دست برناباي دروغين است که هرگز شاگرد عيسي در قرن اول نبوده و هيچگاه در سرزميني نزيسته که عيسي در آن ميزيست و تعليم ميداد.
Similar topics
» نامه یعقوب (انجیل عهد جدید_ترجمه هزاره نو)
» نامه دوم پولس به تسالونیکیان (انجیل عهد جدید_ترجمه هزاره نو)
» نامه اول پولس به تیموتائوس (انجیل عهد جدید_ترجمه هزاره نو)
» نامه دوم پولس به تیموتائوس(انجیل عهد جدید_ترجمه هزاره نو)
» انجیل چیست؟؟؟؟
» نامه دوم پولس به تسالونیکیان (انجیل عهد جدید_ترجمه هزاره نو)
» نامه اول پولس به تیموتائوس (انجیل عهد جدید_ترجمه هزاره نو)
» نامه دوم پولس به تیموتائوس(انجیل عهد جدید_ترجمه هزاره نو)
» انجیل چیست؟؟؟؟
Permissions in this forum:
You cannot reply to topics in this forum
Fri Sep 18, 2009 6:50 am by tendownstreet
» نقش سویا در کاهش عوارض دوران یائسگی
Fri Sep 18, 2009 6:48 am by tendownstreet
» قطع قاعدگی به هزار و یک علت
Fri Sep 18, 2009 6:47 am by tendownstreet
» خانم ها باید مراقب باشند
Fri Sep 18, 2009 6:47 am by tendownstreet
» آنچه زنان درباره اش کمتر حرف می زنند
Fri Sep 18, 2009 6:46 am by tendownstreet
» بهبود جوش با قرص ضدبارداری
Fri Sep 18, 2009 6:45 am by tendownstreet
» عفونت های دستگاه ادراری زنان
Fri Sep 18, 2009 6:45 am by tendownstreet
» بهبود کیفیت زندگی در زنان یائسه
Fri Sep 18, 2009 6:44 am by tendownstreet
» هشت روش طلائی درمان دردهای پیش از قاعدگی
Fri Sep 18, 2009 6:44 am by tendownstreet