سرودهای پرستش مسیحی

غرقه در ظلمت بودم ؛ نجاتم دادی
بی پناه و نا امید ؛ پناهم دادی

ابری بود آسمانم ؛ خورشیدی نداشت
هر کسی در قلب من ؛ خنجری میکاشت

تو آسمونم شدی ، خورشیدی تابان
مرهم قلبم تویی ؛ ای آرام جان

میسپارم دست تو ؛ زندگیم را
جای من آغوش توست
منجی ام عیسی

ما در خداوند محبت شاد و شادانیم
چون روح او را در تمام لحظه ها داریم

نام عظیمش سپر ما و نجات ماست
او پادشاه آسمان است ؛ او حیات ماست

پس در خداوند شاد شادیم ؛ سرود میخوانیم
آواز شادمانی دهیم او را بسراییم

* * *

چون نام قدٌوس مسیحا رویمان باشد
چون نور عیسی بر دل و در قلبمان باشد

چون از شریر و از گناهان ما رها گشتیم
از فیض عیسی ما فرزندان خدا گشتیم

پس در خداوند شاد شادیم ؛ سرود میخوانیم
آواز شادمانی دهیم او را بسراییم

قاصدکها رقص منان ؛ مژده ی آزادی دادند
نیلوفرها خنده کنان ؛ پیام شادی دادند

مریم ها عطر افشان ؛ شدند از بر این پیام
رُز ها باز شدند از شادی این کلام.......

در مسیح آزادیست ؛ زندگی جاودانیست
در صلیب عیسی ؛ از گناه رهاییست

در مسیح آزادیست ؛ زندگی جاودانیست
در صلیب عیسی ؛ از گناه رهاییست

هللویاه

مسیح حیات و مسیح است نورم
مسیح هادی شب های رنجورم
مسیح کاهنم ؛ مسیح وکیلم
مسیح استاد و مسیح دلیلم
مسیح مصلحم ؛ مسیح هادیم
مسیح است عدلم ؛ مسیح ناجیم
مسیح خداوند ؛ کاهن و شاهم
مسیح است راستی؛ مسیح است راهم
مسیح است تاجم ؛ مسیح جلالم
مسیح همدردم چون در ملالم
مسیح در سماء گنج اعظمم
مسیح تسلی هرگاه که در غمم
مسیح منجیم ؛ مسیح آقایم
مسیح قسمتم ؛ مسیح مولایم
مسیح آرامم ؛ مسیح غذایم
مسیح شادی بی انتهایم
مسیح به هر غم ؛ مسیح در شادی
مسیح از گناه دادم آزادی
بهر مرضم مسیح است شفا
در فاقه و فقر ؛ مسیح است غنا

هللویاه

خالق آسمان ؛ زمین و این جهان
آشکار شد جلالت ؛ در خلقت انسان

ملایک سرآیند ؛ مهر و محبتت
چون محبت تو زایل نگردد

میسرایم با تمام وجودم ؛ ستایم تو را شاه شاهان عیسی
بهرت خوانم ؛ زیباترین سرودم ؛ نزدت زانو زنم ؛ سر فرود آورم

خالق آسمان ؛ زمین و این جهان
در قلب سیاهم ؛ نورت گشت تابان

نزدت دعا کنم ؛ بشنو تو صدایم
چون بهر تو خوانم ؛ ای خداوندم

میسرایم با تمام وجودم ؛ ستایم تو را شاه شاهان عیسی
بهرت خوانم ؛ زیباترین سرودم ؛ نزدت زانو زنم ؛ سر فرود آورم

بسراي اقرار كن عيسي است خداوندت
بسراي اقرار كن عيسي است خداوند

اوه عيسي تويي شاه شاهان
اوه عيسي تويي رب الارباب
اوه عيسي همگان سرايند
اوه عيسي شايسته جلال
بسراي اقراركن عيسي غلبه يافته

بسراي اقراركن عيسي غلبه يافت

اوه عيسي سرود ظفر ما
اوه عيسي قدوس بي همتا
اوه عيسي برتر از همگان
اوه عيسي سرور كليسا

با شادي با شادي به نزد او رويم
تا وقف او كنيم قلبمان

با شادي با شادي به نزد او رويم
تا تقديمش كنيم عشقمان
خدا ساكن گردد در پرستشهاي ما
آنان كه خوانندش در روح و در راستي عيسي
پس با دستهايي باز دهاني پر از حمد
با رقص و با سرور با شادي مي خوانيم
هللويا هللويا به حضورش رويم با شادي ها
هللويا هللويا ما وقفش كنيم قلبمان

ما همه متحديم در مسيح يك هستيم
دست در دست هم نهيم و كارش را پيش بريم


و دنيا خواهد دانست ما مسيحي هستيم
اگر محبتش را ظاهر سازيم


دريك سنگر بجنگيم پشتيبان هم باشيم


اسلحه كلام را با هم به كار ببريم


و دنيا خواهد دانست ما مسيحي هستيم


اگر محبتش را ظاهر سازيم




به يكدل مي خواهيم براي او كار كنيم

و هرجا اعلام كنيم كه نجات يافته ايم


و دنيا خواهد دانست ما مسيحي هستيم


اگر محبتش را ظاهر سازيم

به قدسهاي تو داخل شده ام
تا بينم جمال چهره ات
با خون بره آمده ام
پرشوم زآتش روحت
(
اي معبود من محبوب من )

نام تو قدوس است قدوس ياه

با قلبي باز با قلبي باز مشتاق ملاقات تو هستم

كلامش مي گويد دوستي هست از برادر چسبنده تر
نورش در تاريكي از هر ستاره اي درخشنده تر
روي دوست خود را با پند و اندرزها تيز مي سازد او
با راه حلهايش عطريست دل و جان را شاد مي سازد او
وقت افتادنها فوراً دست گيرد و برخيزاند او
اي دوست عزيزم داني عيسي باشد آن يار نيكو

روح القدس تازه کن روحم با لمس خود....روشن کن ؛ افکار مرا با نور خود
پر نما ؛ قلب مرا از نیکوییت....سیراب نما ؛ از نهر آب حیات


جلال بر تو پدر بهر روح القدس
جلال ای خداوند بهر روح پاکت
جلال بر تو پدر بهر روح القدس
جلال بر تو ؛ جلال بر تو پدر
هللویاه ؛ هللویاه....هللویاه ؛ هللویاه
هللویاه ؛ هللویاه....هللویاه ؛ هللویاه

رو ح القدس تازه کن روحم با قدرتت.....روح القدس زندگیم را تبدیل نما
روح القدس جاری کن مهر منجی ام را....روح القدس تقدیس کن با کلامت


جلال بر تو پدر بهر روح القدس
جلال ای خداوند بهر روح پاکت
جلال بر تو پدر بهر روح القدس
جلال بر تو ؛ جلال بر تو پدر
هللویاه ؛ هللویاه....هللویاه ؛ هللویاه
هللویاه ؛ هللویاه....هللویاه ؛ هللویاه

چون در او مینگرم ؛ بااشک و آه
او که گفت منم حیات و راستی و راه
تاج خار بر سر و مضروب و زار
طرد شده از انسان و مطرود و هم خار

ای دوست بهر تو او ؛ جانش فدیه کرد
تا آزادی بخشد تو را از رنج غم و درد
گناهت ؛گناهت ؛ بشکست قلبش را
خون و آب جاری شد بهر پاکی و شفا

چون در او مینگرم با اشک و آه
آن خالق این دنیا و آفتاب و ماه
در برابر فیضی اینچنین
تنها معبود قلبم ؛ باشد عیسی به یقین

ای دوست بهر تو او ؛ جانش فدیه کرد
تا آزادی بخشد تو را از رنج غم و درد
گناهت ؛گناهت ؛ بشکست قلبش را
خون و آب جاری شد بهر پاکی و شفا

تو ؛ صخره و نجات منی
اشتیاق و آرزوهای ابدی
سرایم ؛ از زبانم نام شیرین
با امیدها و محبت ؛ دلها تسکین میابد

تا ضربه ها سخت وارد شود
مسح الهی وجودم پر نماید
نامه های روح سرایم جلالت را
که تویی تنها رها

تشنه ام ؛ تشنه ؛ تشنه حضور تو
نفس گرم و آن محبت بیکران
تا ابد جلال ؛ تا ابد حیات
امید آسمان

آن پرستشها تقدیم درگاه تو
قربانیهای سوختنی برای تو
با دلداریها ؛ شادی روح را
بخشد تنها عیسی

باز ؛ تو را اقرار مینمایم
تمام عمرم مدیون عیسی هستم
عاشقم ؛ کلام عشق به تو گویم
پرستشها و ایمانم به تو تقدیم نمایم

با رویاهایت به پیش روم
از آتش روح پر شده قوت من
تا بشارت دهم عیسی را به دنیا
رسم به جلال خدا

تشنه ام ؛ تشنه ؛ تشنه حضور تو
نفس گرم و آن محبت بیکران
تا ابد جلال ؛ تا ابد حیات
امید آسمان

آن پرستشها تقدیم درگاه تو
قربانیهای سوختنی برای تو
با دلداریها ؛ شادی روح را
بخشد تنها عیسی

قلب من دست توست
جانم سر مست توست
گر اسیر دنیام ،آزادیم دست توست
وقتی یار ندارم،تو هستی یار من
وقتی من بیمارم،تویی درمان من
ای عیسی میدونی،به عشقت اسیرم
تو اگر نباشی،بی تو من میمیرم
ای عیسی ،ای عیسی
خداوند و شاهم
تو هستی سرور و تو هستی نجات من

قدّوس،قدّوس،قدوّس
خداوند خدای قادر مطلق،که بود و هست و میاید
بود پر از جلالش آسمان زمین
سزاوار،سزاوار،سزاوار
سزاوار بره ای خدا،که خون خود را فدا کردی
از همه گناه جهان من را آفریدی
سزاوار برکت ،سزاوار حرمت ،سزاوار جلال،سزاوار قدرت
سزاواربرستش،سزاوار ستایش،سزاوار حمد و تمجید،سزاوار شکر گزاری
سزاوار تمام دلم،سزاوار تمام جانم،سزاوار تمام فکرم،سزاوار تمام قدرتم
ای عیسی
تو بود و نبودم هستی،تو دار و ندارم هستی،تو سزاوار هستی
ای منجی من،ای حیات من،ای معبود من
تو عیسی هستی

چون در او مینگرم با اشک وآه
او که گفت:منم حیات و راستی و راه

بر صلیبش برداشت؛اندوه و درد
به دستهایم شفا بخشید؛از گناه آزادم کرد

ای دوست بهر تو او؛جانش فدیه کرد
تا آزادی بخشد تو را از رنج غم و درد
گناهت؛گناهت؛بشکست قلبش را
خون و آب جاری شد بهر پاکی و شفا

چون در او مینگرم؛با اشک و آه
او که مرد بهر انسان؛گرچه بیگناه

تاج خار بر سر و مضروب و زار
طرد شده از انسان و مطرود و هم خار

ای دوست بهر تو او؛جانش فدیه کرد
تا آزادی بخشد تو را از رنج غم و درد
گناهت؛گناهت؛بشکست قلبش را
خون و آب جاری شد بهر پاکی و شفا

چون در او مینگرم با اشک و آه
آن خالق این دنیا و آفتاب و ماه

در برابر فیضی اینچنین
تنها معبود قلبم باشد عیسی به یقین


ای دوست بهر تو او؛جانش فدیه کرد
تا آزادی بخشد تو را از رنج غم و درد
گناهت؛گناهت؛بشکست قلبش را
خون و آب جاری شد بهر پاکی و شفا

ای عیسی؛با مرگت؛لعنت و موت را برداشتی
ای مسیح؛شاه من؛با خونت مرا شستی

بر صلیب جلجتا؛عشقت را صابت کردی
روز سوم پس از مرگ؛خداوندم قیام کردی

تمام شد؛مسیح بر خاست؛از مردگان او قیام کرد
تمام شد؛مسیح بر خاست؛از مردگان او قیام کرد

هللویا

تو آگاهی خداوند از درد و درون تشنه من
کی میایی خداوند به ملاقات جان خسته من

شده سرشار وجودم ز آتش پر مهر حضورت
مسیح نما وجودم؛تشنه ام و مشتاق دیدارت

واستاد قلبم خداوند؛همچون دل پر از مهر و عشقت
بشنو صدای قلبم؛فریاد اشتیاق از وجودم

هللویا