Log in
Latest topics
Statistics
We have 24 registered usersThe newest registered user is quibernh
Our users have posted a total of 2246 messages in 615 subjects
آینه ای برای نگریستن به خود
آینه ای برای نگریستن به خود
راي رسيدن به سعادت واقعي احتياج به يك صداقت خالص و يك برخورد واقعي با خود داريم. ما واقعاً كه هستيم؟ از كجا آمدهايم و مقصد ما كجاست؟ اين سؤالات هميشه هم سؤالات فلسفي نيستند. اينها ميتواند سؤال افراد معمولي اطراف ما باشد. ولي اول بايد خودمان را ببينيم. چه كسي ميتواند بهترين تصوير از خودمان را به ما ارائه دهد، اگر شخصي بخواهد داستان واقعي زندگي ما را بهرشتة تحرير درآورد آن شخص چه كسي است؟ براستي چه كسي استطاعت و توانايي آن را دارد كه داستان زندگي ما را حقيقتاً بنويسد؟ شما به چه كسي اجازه خواهيد داد كه نويسندة داستان زندگي شما باشد؟ او بايد كسي باشد كه خوب شما را بشناسد و اجازة اين را داشته باشد كه وارد حريم خصوصي شما شده و شما را آنطور كه واقعاً هستيد به ديگران معرفي كند
شايد از خود سؤال كنيم كه نتيجة اين ديدن چيست؟ رفتن بهسوي اين آينه انگيزه ميخواهد، انگيزه روبرو شدن با خود چيست؟ پاسخ اين است كه اگر بدانيم در پس اين ديدن واقعي خود، سعادتي انتظارمان را ميكشد در يافتن اين آينه و نگاه كردن در آن و ديدن واقعي خود شهامت و اشتياق لازم را بدست خواهيم آورد
شايد از خود سؤال كنيم كه نتيجة اين ديدن چيست؟ رفتن بهسوي اين آينه انگيزه ميخواهد، انگيزه روبرو شدن با خود چيست؟ پاسخ اين است كه اگر بدانيم در پس اين ديدن واقعي خود، سعادتي انتظارمان را ميكشد در يافتن اين آينه و نگاه كردن در آن و ديدن واقعي خود شهامت و اشتياق لازم را بدست خواهيم آورد
Re: آینه ای برای نگریستن به خود
ما به كتابمقدس هميشه بهعنوان كتابي نگاه ميكنيم كه خدا را به ما ميشناساند. عيسيمسيح نيز جلال خود را ترك كرد و به زمين آمد تا خدا را به ما بشناساند (يوحنا 1: 18). ولي آيا فقط همين؟ آيا اين كتاب و اين كلمة زنده مرا نيز به خودم ميشناساند و من واقعي را ميتوانم در لابلاي صفحات آن مشاهده كنم؟ اگر به اين موضوع دقيقتر شويم ميبينيم كه كتابمقدس داستان خداست، ولي در لابلاي اين شناخت، انسان نيز در معرض شناخت قرار ميگيرد. اگر عينك پيشفرضها را كنار بگذاريم ميتوانيم تصوير را واضح و روشن ببينيم. گويي نويسندهاي با شناخت كامل قلم را بهدست ميگيرد تا سرنوشت من و شما را بهرشتة تحرير درآورد. او شايستگي اين نگارش را دارد، چون نويسنده در اصل خود خداست و او كسي است كه ما را خلق كرده و بيش از هر كسي استطاعت معرفي ما را به خودمان دارد
آيا تابهحال اينطور با كتابمقدس روبرو شدهايد كه علاوه بر ديدن خدا در آن، خودتان را نيز در آن مشاهده كنيد
در کتابمقدس گويي نويسندهاي با شناخت كامل قلم را بهدست ميگيرد تا سرنوشت من و شما را بهرشتة تحرير درآورد. او شايستگي اين نگارش را دارد، چون نويسنده در اصل خود خداست و او كسي است كه ما را خلق كرده و بيش از هر كسي استطاعت معرفي ما را به خودمان دارد
كتاب سرگذشت انسان با تصوير زيبايي شروع ميشود. همه چيز در اوج خود است. هيچ تصوير تاريكي نيست. نگاه مخصوصي روي انسان است كه بهعنوان موجودي منحصر بهفرد معرفي ميگردد. اين موجود در ابتدا نوراني و درخشان است ولي اين تصوير ديري نميپايد كه درخشش خود را از دست ميدهد. گناه، انسان درخشان را به محكوميت و سقوط ميكشاند. گويي سقوط وحشتناكي است كه هر چه جلوتر ميرود وحشتناكتر ميشود. ميخواهد نوري در اين تاريكي و دستاويزي در اين سقوط بيابد ولي مثل اينكه اميدي نيست. هر از گاهي درخشش نوري هست ولي موقتي است و از بين ميرود. چرا داستان اينطور ادامه مييابد؟ ممكن است به خود بگوييم عجب داستاننويس بيرحمي است! آرزويمان اين است كه تصويرمان همان تصوير زيباي صفحات اول داستان باقي بماند، ولي متأسفانه اينطور نيست. و تلاش و كوشش نيز براي بازگشت به آن قلة فروافتاده با وسايل و تجهيزاتي كه دارد امكانپذير نيست
آيا تابهحال اينطور با كتابمقدس روبرو شدهايد كه علاوه بر ديدن خدا در آن، خودتان را نيز در آن مشاهده كنيد
در کتابمقدس گويي نويسندهاي با شناخت كامل قلم را بهدست ميگيرد تا سرنوشت من و شما را بهرشتة تحرير درآورد. او شايستگي اين نگارش را دارد، چون نويسنده در اصل خود خداست و او كسي است كه ما را خلق كرده و بيش از هر كسي استطاعت معرفي ما را به خودمان دارد
كتاب سرگذشت انسان با تصوير زيبايي شروع ميشود. همه چيز در اوج خود است. هيچ تصوير تاريكي نيست. نگاه مخصوصي روي انسان است كه بهعنوان موجودي منحصر بهفرد معرفي ميگردد. اين موجود در ابتدا نوراني و درخشان است ولي اين تصوير ديري نميپايد كه درخشش خود را از دست ميدهد. گناه، انسان درخشان را به محكوميت و سقوط ميكشاند. گويي سقوط وحشتناكي است كه هر چه جلوتر ميرود وحشتناكتر ميشود. ميخواهد نوري در اين تاريكي و دستاويزي در اين سقوط بيابد ولي مثل اينكه اميدي نيست. هر از گاهي درخشش نوري هست ولي موقتي است و از بين ميرود. چرا داستان اينطور ادامه مييابد؟ ممكن است به خود بگوييم عجب داستاننويس بيرحمي است! آرزويمان اين است كه تصويرمان همان تصوير زيباي صفحات اول داستان باقي بماند، ولي متأسفانه اينطور نيست. و تلاش و كوشش نيز براي بازگشت به آن قلة فروافتاده با وسايل و تجهيزاتي كه دارد امكانپذير نيست
Re: آینه ای برای نگریستن به خود
داستان قوم اسرائيل داستان زندگي خود انسان نيز ميتواند ميباشد كه در فيض و رحمت بيپايان خدا به او موقعيت ممتاز بودن داده ميشود. ولي متأسفانه او كه خود در زير نگاه مخصوصي است بيش از همه دل خالق خود را به درد ميآورد و خشم او را برميانگيزاند. ما ميخواهيم با تصوير خوبي از خود روبرو شويم ولي اينطور نيست. كسي را ميبينيم كه گناه چهرهاش را تيره و تار كرده است. با اينكه تصوير تاريك است و نه چندان دلچسپ ولي ارزشش در اين است كه واقعي است. حقايق هميشه شيرين نيستند بلكه بسياري از مواقع تلخ نيز میباشند. بله، اين حقيقتي است كه بايد با آن روبرو شد. ميتوان اين آينه را شكست و خرد كرد ولي چه عايدمان خواهد شد؟ دلمان به همان تصوير كاذب از خود خوش خواهد بود. و هر چه در اين داستان پيش ميرويم، تصوير تاريك و تاريكتر ميگردد و چهره انسان ترسناكتر و وحشتناكتر! ممكن است علاوه بر ادعاي بيرحمي، بگوييم عجب خالق بيخيال و بيتفاوتي است كه هيچ عكسالعملي براي كمك به اين مخلوق از خود نشان نميدهد. ولي اين فكر عبث و بيهودهاي است. خالق بيش از همه دل ميسوزاند و نميتواند بيتفاوت باقي بماند. آنهمه اعمال عجيب خدا، معجزات و محافظت از قوم اسرائيل در بيابان و فرستادن داوران، انبيا و اشخاص صالح در جهت هدايت و رهبري قوم در مواجهه با عصيان دروني انسان و گناه به نتيجهاي نميرسد. تا اينكه اسارت و تبعيد به كمين مينشيند و طعمة خود را شكار كرده و همه چيز گويا به انتهاي خود ميرسد. داستاني كه به اسارت و بندگي و از دست دادن هويت منتهي ميشود و چه پايان وحشتناكي. و پس از آن دورهاي از سكوت و نه صدايي، نه پيامي، نه پيامبري. آسماني با سكوتي دردآور .
اين آينه واقعي انسان را به چه نام ميخواند؟ انساني كه توقع دارد عنوانهاي خوبي در داستان زندگيش بر خود داشته باشد، بهجايي ميرسد كه با يك كلمه روبرو ميشود كه نميخواهد آن را بپذيرد. اين نام در فصل جديد كتاب زندگي انسان كه 'عهدجديد' باشد مشخصتر شده و نام او اين است: 'گمشده'. چه كسي دوست دارد به اين نام خوانده شود؟ با اينكه پذيرفتن آن مشكل است ولي اين داستان زندگي هر انساني است. من در ابتدا در شباهت خدا آفريده شدم ولي اين شباهت تيره و تار شد و من بدون هيچ اميدي در اين دنيا گم شدم. انسان راه گم كردهاي كه در بيابان زندگي ويلان و سرگردان است. او مرا آفريد و من فرزند او بودم ولي قسمت خود را گرفتم و خانة پدر را ترك كردم. حال مكان مطمئني از لحاظ سكونت ندارم. با ترس پر شدهام و چيزهاي ناگواري را تجربه ميكنم. كشتيِ زندگي من اسير طوفانهاست
اين آينه واقعي انسان را به چه نام ميخواند؟ انساني كه توقع دارد عنوانهاي خوبي در داستان زندگيش بر خود داشته باشد، بهجايي ميرسد كه با يك كلمه روبرو ميشود كه نميخواهد آن را بپذيرد. اين نام در فصل جديد كتاب زندگي انسان كه 'عهدجديد' باشد مشخصتر شده و نام او اين است: 'گمشده'. چه كسي دوست دارد به اين نام خوانده شود؟ با اينكه پذيرفتن آن مشكل است ولي اين داستان زندگي هر انساني است. من در ابتدا در شباهت خدا آفريده شدم ولي اين شباهت تيره و تار شد و من بدون هيچ اميدي در اين دنيا گم شدم. انسان راه گم كردهاي كه در بيابان زندگي ويلان و سرگردان است. او مرا آفريد و من فرزند او بودم ولي قسمت خود را گرفتم و خانة پدر را ترك كردم. حال مكان مطمئني از لحاظ سكونت ندارم. با ترس پر شدهام و چيزهاي ناگواري را تجربه ميكنم. كشتيِ زندگي من اسير طوفانهاست
Re: آینه ای برای نگریستن به خود
سؤالي كه در اينجا پيش ميآيد اين است كه آيا اين تمام داستان زندگي من است كه نويسندة كتاب دربارة من نوشته است؟ حال من دانستم كه چيستم ولي عاقبت چه؟ به حال خود گريه كنم و تصوير واقعي خود را ببينم كه چه؟ كاش در همان تصور دروغين از خود بسر ميبردم و حداقل مدتي را بدون دغدغه خاطر طي ميكردم ولي حال كه ميدانم بيمارم بيشتر زجر ميكشم
اين آينه واقعي انسان را به چه نام ميخواند؟ انساني كه توقع دارد عنوانهاي خوبي در داستان زندگيش بر خود داشته باشد، بهجايي ميرسد كه با يك كلمه روبرو ميشود كه نميخواهد آن را بپذيرد. اين نام در فصل جديد كتاب زندگي انسان كه 'عهدجديد' باشد مشخصتر شده و نام او اين است: 'گمشده
اما همچنان كه به بقية اين داستان در كتابمقدس ادامه ميدهيم ميبينيم كه داستان هنوز به اتمام نرسيده است. داستان من در فلاكت و بدبختي پايان نميگيرد. بلكه رويارويي واقعي با خود نقطه شروع نجاتي است كه نويسندة داستان در پي تشريح آن است. اين داستان نبايد به محكوميت اين موجود گمشده پايان گيرد. او بايد از سرگرداني و اسارت نجات پيدا كند. سقوط ميتواند جاي خود را با صعود تعويض كند. اما چگونه اين موجود خاكي ميتواند اوج گيرد و بهسوي قله حركت كند؟ پرندهاي است كه بالهاي پرواز او ضعيف است. اين موجود زميني پس از شناخت واقعي خود ميخواهد آسماني شود اما نيرو و تواني نيست. اينجاست كه در داستان زندگي من شخصي از آسمان ميآيد تا به انسان زميني راه آسماني زيستن را ياد دهد. كسي كه از جنس زمين نيست. اما بهخواست خود ميخواهد زميني شود. سلاح او محبت و رحمت است
او براي محكوميت و سرزنش انسان گمشده و سقوط كرده نيامده است. محكوميت چيزي را حل نميكند. او بايد جلال آسماني خود را ترك كند. بهعبارتي ديگر: آسماني زميني شد تا زميني را آسماني كند
اين آينه واقعي انسان را به چه نام ميخواند؟ انساني كه توقع دارد عنوانهاي خوبي در داستان زندگيش بر خود داشته باشد، بهجايي ميرسد كه با يك كلمه روبرو ميشود كه نميخواهد آن را بپذيرد. اين نام در فصل جديد كتاب زندگي انسان كه 'عهدجديد' باشد مشخصتر شده و نام او اين است: 'گمشده
اما همچنان كه به بقية اين داستان در كتابمقدس ادامه ميدهيم ميبينيم كه داستان هنوز به اتمام نرسيده است. داستان من در فلاكت و بدبختي پايان نميگيرد. بلكه رويارويي واقعي با خود نقطه شروع نجاتي است كه نويسندة داستان در پي تشريح آن است. اين داستان نبايد به محكوميت اين موجود گمشده پايان گيرد. او بايد از سرگرداني و اسارت نجات پيدا كند. سقوط ميتواند جاي خود را با صعود تعويض كند. اما چگونه اين موجود خاكي ميتواند اوج گيرد و بهسوي قله حركت كند؟ پرندهاي است كه بالهاي پرواز او ضعيف است. اين موجود زميني پس از شناخت واقعي خود ميخواهد آسماني شود اما نيرو و تواني نيست. اينجاست كه در داستان زندگي من شخصي از آسمان ميآيد تا به انسان زميني راه آسماني زيستن را ياد دهد. كسي كه از جنس زمين نيست. اما بهخواست خود ميخواهد زميني شود. سلاح او محبت و رحمت است
او براي محكوميت و سرزنش انسان گمشده و سقوط كرده نيامده است. محكوميت چيزي را حل نميكند. او بايد جلال آسماني خود را ترك كند. بهعبارتي ديگر: آسماني زميني شد تا زميني را آسماني كند
Re: آینه ای برای نگریستن به خود
عيسي نقطة عطفي در تاريخ زندگي انسان است. او براي تغيير انسان از زميني به آسماني در زندگي انسان با شاديها، رنجها، تجربيات و فراز و نشيبهايش شريك ميگردد. او حتي براي تغيير حاضر است جان خود را نيز فدا كند. در اينجا است كه انسان ارزش خود را درك ميكند. ميداند كه بايد بهايي سنگين براي اين آزادي پرداخت شود. او فدا ميشود تا انسان گمشده دوران آوارگي و سرگرداني خود را به اتمام برساند. داستان زندگي انسان در كتابمقدس به گمشدگي پايان نمييابد بلكه به يافت شدن. عيسي مسيح اين را به زيبايي تمام در مثل پسرگمشده بيان ميكند. ابتداي اين داستان با يك اقدام غمانگيز آغاز ميگردد
Re: آینه ای برای نگریستن به خود
پسري كه اين تصميم را گرفته است: 'ميخواهم بروم'. اما اين شروع داستان است. داستان به خوكداني نيز ميرسد ولي به آنجا ختم نميشود بلكه با شادي و جشن و سرور به انتهاي خود ميرسد، زيرا پسري كه گمشده بود يافت ميشود و او كه از چشم پدر مرده بود زنده ميگردد
آيا اين داستان پاياني دارد؟ انسانِ يافت شده به كجا ميرود و مقصد نهايي او كجاست؟ گويي هر چه تلاش ميكنيم پايان را بيابيم، پاياني در كار نيست. زيرا يابنده، انسان را در يك بيانتهايي قرار ميدهد كه نام آن 'زندگي جاودان' است. من به جايي ميرسم كه قبلاً به آن تعلق داشتم. آخرين كتاب در كتابمقدس مكان حقيقي مرا در آينده نشان ميدهد. و اينك خيمة خدا با آدميان است و با ايشان ساكن خواهد بود و ايشان قومهاي او خواهند بود و خود خدا با ايشان خداي ايشان خواهد بود. و خدا هر اشكي را از چشمان ايشان پاك خواهد كرد و بعد از آن موت نخواهد بود و ماتم و ناله و درد ديگر رو نخواهد نمود زيرا كه چيزهاي اول درگذشت
بله، اين داستان براستي داستان زندگي من است. بعد از بيان اوج آن قلم استاد از نوشتن باز ميايستد. نويسنده با صداقت تمام آن را بهرشتة تحرير در آورده است. داستان من شروع باشكوهي دارد و پاياني باشكوه و در اين ميان درهاي كه من از آن عبور ميكنم
در ملاقات بين خداي واقعي و انساني كه با خود واقعي برخورد ميكند تغييري بهوقوع ميپيوندد. جايي كه مردان خدا اين برخورد را تجربه كردند و در ساية اين تجربه خودشان را حقيقتاً شناختند و احتياجشان را فهميدند. جايي كه پطرس در ملاقات با عيسي در كشتي فقط توانست اين را بگويد: از من دور شو زيرا من گناهكارم. پطرس در عيسي اين تصوير واقعي خود را ديد. گويا عيسي آينهاي بود كه همه چيز را حقيقتاً نمايان و آشكار ميساخت. كتابمقدس انسان را به خودش نشان ميدهد و عيسي كه كلام مجسم شده است نيز در برخورد با انسان او را با خود حقيقياش روبرو ميسازد. اما اين ديدن خود مقدمه و شروعي بر داستان نجات است
بهتر است در پایان این مقاله این سؤالات را مطرح کنیم که: آيا كتابمقدس براه ما آينهاي هست كه خود حقيقي را به ما نشان دهد؟ آيا خدا که خالق و نويسندة اصلي اين كتاب است استطاعت دارد كه داستان زندگي ما را بدون پردهپوشي بهرشتة تحرير درآورد؟ آیا حاضریم خود را براه این معرفه آماده کنیم؟ آیا از این معرفه شرمگین میشویم و یا روسفید و سرافراز از آن بیرون میآییم؟
آيا اين داستان پاياني دارد؟ انسانِ يافت شده به كجا ميرود و مقصد نهايي او كجاست؟ گويي هر چه تلاش ميكنيم پايان را بيابيم، پاياني در كار نيست. زيرا يابنده، انسان را در يك بيانتهايي قرار ميدهد كه نام آن 'زندگي جاودان' است. من به جايي ميرسم كه قبلاً به آن تعلق داشتم. آخرين كتاب در كتابمقدس مكان حقيقي مرا در آينده نشان ميدهد. و اينك خيمة خدا با آدميان است و با ايشان ساكن خواهد بود و ايشان قومهاي او خواهند بود و خود خدا با ايشان خداي ايشان خواهد بود. و خدا هر اشكي را از چشمان ايشان پاك خواهد كرد و بعد از آن موت نخواهد بود و ماتم و ناله و درد ديگر رو نخواهد نمود زيرا كه چيزهاي اول درگذشت
بله، اين داستان براستي داستان زندگي من است. بعد از بيان اوج آن قلم استاد از نوشتن باز ميايستد. نويسنده با صداقت تمام آن را بهرشتة تحرير در آورده است. داستان من شروع باشكوهي دارد و پاياني باشكوه و در اين ميان درهاي كه من از آن عبور ميكنم
در ملاقات بين خداي واقعي و انساني كه با خود واقعي برخورد ميكند تغييري بهوقوع ميپيوندد. جايي كه مردان خدا اين برخورد را تجربه كردند و در ساية اين تجربه خودشان را حقيقتاً شناختند و احتياجشان را فهميدند. جايي كه پطرس در ملاقات با عيسي در كشتي فقط توانست اين را بگويد: از من دور شو زيرا من گناهكارم. پطرس در عيسي اين تصوير واقعي خود را ديد. گويا عيسي آينهاي بود كه همه چيز را حقيقتاً نمايان و آشكار ميساخت. كتابمقدس انسان را به خودش نشان ميدهد و عيسي كه كلام مجسم شده است نيز در برخورد با انسان او را با خود حقيقياش روبرو ميسازد. اما اين ديدن خود مقدمه و شروعي بر داستان نجات است
بهتر است در پایان این مقاله این سؤالات را مطرح کنیم که: آيا كتابمقدس براه ما آينهاي هست كه خود حقيقي را به ما نشان دهد؟ آيا خدا که خالق و نويسندة اصلي اين كتاب است استطاعت دارد كه داستان زندگي ما را بدون پردهپوشي بهرشتة تحرير درآورد؟ آیا حاضریم خود را براه این معرفه آماده کنیم؟ آیا از این معرفه شرمگین میشویم و یا روسفید و سرافراز از آن بیرون میآییم؟
Similar topics
» 8 مرورگر وب برای موبایل
» گزارشی از زمین برای خدا...
» امنیت joomla
» 20 روش عاشقانه برای عاشقتر کردن
» 01 نکته و ترفند برای استفاده از css
» گزارشی از زمین برای خدا...
» امنیت joomla
» 20 روش عاشقانه برای عاشقتر کردن
» 01 نکته و ترفند برای استفاده از css
Permissions in this forum:
You cannot reply to topics in this forum
Fri Sep 18, 2009 6:50 am by tendownstreet
» نقش سویا در کاهش عوارض دوران یائسگی
Fri Sep 18, 2009 6:48 am by tendownstreet
» قطع قاعدگی به هزار و یک علت
Fri Sep 18, 2009 6:47 am by tendownstreet
» خانم ها باید مراقب باشند
Fri Sep 18, 2009 6:47 am by tendownstreet
» آنچه زنان درباره اش کمتر حرف می زنند
Fri Sep 18, 2009 6:46 am by tendownstreet
» بهبود جوش با قرص ضدبارداری
Fri Sep 18, 2009 6:45 am by tendownstreet
» عفونت های دستگاه ادراری زنان
Fri Sep 18, 2009 6:45 am by tendownstreet
» بهبود کیفیت زندگی در زنان یائسه
Fri Sep 18, 2009 6:44 am by tendownstreet
» هشت روش طلائی درمان دردهای پیش از قاعدگی
Fri Sep 18, 2009 6:44 am by tendownstreet